صرفنظر از نمایش و شوهای مسخره در رسانه های رژیم آخوندی و ابواب جمعی مماشات ”مبنی بر هموار شدن راه“، این سفر و مذاکرات فی مابین در حاشیه آن، در منطقی ترین و بی طرفانه ترین ارزیابی ها، هیچ دستاورد ملموسی بغیر از مشتی عکس و تفصیلات و جو سازی های رسانه ای و ”حلوا حلوا“ کردن برای دیکتاتوری ولی فقیه، با خود بهمراه نداشت.
برای نمونه مایکل سینک، مدیر انیستیتوی مطالعات در واشنگتن در این رابطه میگوید: ”به نظرم در این مقطع بدبینی زیادی نسبت به مذاکره وجود دارد. این مذاکرات ده سال ادامه پیدا کرده و نتیجهای به دست نیاورده است. چه در زمان روحانی، یا لاریجانی و جلیلی. در نتیجه به نظرم حتی با روی کارآمدن روحانی به عنوان رییس جمهور هم بدبینی زیادی وجود دارد“.
( سایت رادیو فردا 6 مهر 1392 )
گذشته از صحنه سازی های کاذب و پوشالی برای ورود و خروج تیم آخوند روحانی به نیویورک که صرفا مصرف ”سرخ نگهداشتن صورت“ را دارند، اگری قدری به عمق قضایا برویم ، یقیننا با واقعیت های سرسختی روبرو خواهیم شد. واقعیت هائیکه خود را هم بر خامنه ای و هم بر مماشاتگرایان خواسته و یا ناخواسته، تحمیل میکنند. نخستین نگرانی منطقی پاسخ به این سوال بنیادی است که چرا اصولا رژیم آخوندی وارد چنین بازی شده است و اهداف و نیت واقعی خامنه ای از راه اندازی ”تاکتیک“ جدید چیست؟ سخن از تاکتیکی بنام ” نرمش قهرمانانه“ است که در بطن خود ادامه همان استراتژی پیشین، اما با ”چهره ئی“ دیگر، اکنون خود را در معرض و نمایش جهانیان قرارداده است. بقول رابرت منندز سناتور دموکرات از نیوجرسی، فقط ” پیام رسان ایران عوض شده و نه پیام آن“.
برای نمونه مهدی فضائلی کارشناس مسائل سیاسی رژیم در گفتوگو با خبرگزاری حکومتی فارس وابسته به سپاه پاسداران، با اشاره به سخنان خامنه ای در جمع فرماندهان سپاه پاسداران در خصوص ”نرمش قهرمانانه“ در تاریخ 29 شهریور 1392 گفت: ” کلیدواژه فوق همانند مطالبی که ایشان در طول چند سال اخیر مطرح کردند، جریانی گسترده را در داخل و خارج بوجود آورده و توجه تحلیلگران مختلف را به خود جلب کرده است. نکته اول در خصوص این کلیدواژه این است که نرمش قهرمانانه به معنای تغییر استراتژی و یا راهبرد نیست بلکه میتوان آن را یک تاکتیک و یا حتی یک فن در عرصه دیپلماسی و یا یک موضوع خاص عنوان کرد“.
واقعیت این است که رژیم آخوندی به یمن همین سیاست مماشات طی دهسال گذشته تاکنون توانسته برای پیشبرد بلند پروازی ها و دستیابی به سلاح اتمی، زمان کافی بخرد. برای نمونه در حالیکه شورای امنیت ملل متحد در قطعنامه های 1737 ، 1747 و 1803 بر توقف غنی سازی تاکید کرده، بویژه قطعنامه 1737 شورای امنیت بتاریخ 23 دسامبر 2006 از رژیم آخوندی به صراحت میخواهد تا هرچه سریعتر ” غنی سازی اتمی“ را در تمامی ابعادش متوقف کند، متاسفانه شاهدیم که در آخرین دور مذاکرات کشورهای 5 بعلاوه یک در آلماتی، طرف های مذاکره با آخوند خامنه ای ضمن یک عقب نشینی آشکار از خواسته های جامعه بین المللی تنها خواستار ” توقف بخشی“ از این فعالیت ها می شوند.
این عقب نشینی که خود آنروی سکه ی ضعف در مقابل دیکتاتوری خامنه ای را به نمایش میگذارد، اکنون دست دیکتاتور را برای ارائه خواسته ها و توقعات بیشتر و بیشتر باز کرده است. رژیم که بخوبی به سیاست ضعف و بی عملی طرف های مذاکره کننده پی برده، برای نمونه در پی گفتکوی اخیر محمد جواد ظریف ، وزیر خارجه ی ولایت فقیه با کاترین اشتون در حاشیه اجلاس مجمع عمومی ملل متحد، نه تنها خواهان ” یک سال فرصت“ برای ”شفاف سازی کامل“ !! گردیده است، بلکه حتی از طرف مقابل میخواهد تا همان پیشنهادات نیم بند آلماتی را نیز بکناری گذاشته و ”فضای کاملا جدیدی“ را با ولایت فقیه و مطامع اتمی و تروریستی اش، آغاز نمایند.
سایت حکومتی "ایران هستهای" در این رابطه مینویسد: ”محمد جواد ظریف در دیدار با وزرای خارجه گروه ۱+۵ یک پیشنهاد جدید مطرح کرده است. پیشنهاد ظریف بر این پایه قرار داشته است که در یک فرآیند یک ساله مذاکراتی میان جمهوری اسلامی ایران و ۱+۵ ایران متعهد میشود دو موضوع «شفافیت کامل در برنامه هستهای» و «عمل کامل به تعهدات بین المللی» را به طور کامل اجرا کند و گروه ۱+۵ هم متعهد به لغو کامل همه تحریمها میشود . ظریف خواستار آن شده است که پیشنهاد آلماتی به طور کامل کنار گذاشه شود و مذاکرات در فضایی کاملا جدید آغاز شود“.
واقعیت این است که خامنه ای طلسم شکسته که در چنبره ئی از بحران های لاعلاج بسر میبرد، برای خروج از بحران ها، دست به بازی خطرناکی با جامعه بین المللی زده است. فرایند این بازی یقیناً یا به خوردن کامل جام زهر و قبول خواسته های جامعه بین المللی مبنی بر دست کشی از ”ساخت بمب اتم“ خواهد بود و یا در کوتاه مدت، اهداف واقعی آن مبنی بر خرید وقت و دست انداختن طرف های مذاکره به مانند سنوات قبلی برملا خواهد شد. در چنین میدانی که خود سخن از ” ضعف بنیادی“ رژیم دارد، خامنه ای بازنده اصلی آن خواهد بود. خامنه ای از موضع ضعف و نه از سر قدرت ”تاکتیک نوین“ را اتخاذ کرده است. راه اندازی دور جدید گفتگو ها و گسیل آخوند روحانی به ینگه دنیا ، آنهم با چنین شکل و شمایلی، نشان از ”بی چادری بی بی“ دارد که یقیناً راه به ” جنگ قدرت“ هرچه بیشتر در درون رژیم و بویژه در راس نظام آخوندی خواهد برد.
نیروهای زهوار دررفته آخوندی که تا به امروز به ضرب نعره های ”مرگ“ بر این و آن سرپا نگهداشته شده اند، نخستین قربانیان و ریزیشی های دیکتاتور خواهند بود. علائم این تشت و سردرگمی در بین نیروهای رژیم و جنگ گرگها را امروز با بازگشت ”پیروزمندانه “ شیخ حسن کلید ساز به فرودگاه مهرآباد ـ تهران شاهد بودیم. دنیا نظاره گر واقعیتی در درون رژیم بود که چگونه چنین ” تابو شکنی هائی“ضربات کشنده و مرگباری را به رگ و ریشه ولایت فقیه وارد خواهند کرد. صحنه های استقبال آخوند روحانی ”با لنگه کفش و تخم مرغ گندیده“ از سوی ، ، بسیجیان ” توسری خورده ی نظام، و فراخواندن محمد جواد ظریف برای ادای توضیحات به مجلس، نمونه بارز شقه و شکاف در حاکمیتی است که میخواهد ظاهراً بدون پرداخت بها، به نتیجه ” برد ـ برد“ دست یابد.!
در راس رژیم نیز یقیناً وضع بهتر نیست. جنگ قدرت میان باند رفسنجانی با سابقه و تجربه ی ” کیک و کلت“ و همچنین سهم خواهی آنان و قد علم کردن در مقابل ”رهبر معظم انقلاب“، هر روز به ضعیف تر شدن ولی فقیه و عقب نشینی های بیشتر و بیشتر خواهد انجامید.
اکنون این خامنه ای است که با تمامی عقب نشینی های طرف مقابل، بر سر دوراهی قرارگرفته است. ولی فقیه یا باید به ” قول و قرارها“ در نیویورک و مآلاً توقعات بعدی در مذاکرات سه هفته آینده با کشورهای 5 بعلاوه 1، تن داده و آنها را جامعه عمل بپوشاند ویا درب این ” تاکتیک جدید“ را گل گرفته و ”بی دنده و ترمز“ به سیاست گذشته روی آورد. بازی جدید خامنه ای با اکتور شیخ حسن روحانی به مانند ” ابر بهاری“ زود گذری بیش نیست که نهایت به آبروئی و باز شدن مچ ”دروغگو“ آنهم در مدت زمان کوتاهی راه خواهد برد. یقین بر این است که جامعه بین الملل، حتی اگر ابواب جمعی مماشات نیز بخواهند، فرصت یک ساله دیگری به رژیم نخواهد داد و یا امکان ایجاد ”فضای کاملا جدیدی“ را در اختیار دیکتاتوری مذهبی، آنهم با سابقه ئی مملو از دروغ و ریا و مکر و حیله برای خرید زمان، نخواهد گذاشت.
6 مهر 1392