32 سال بعد، رضا شاه این قرارداد ننگین و وطن فروشانه را در سال 1312 شمسی برابر 1933 میلادی به مدت 60سال تمدیدکرد. به این وسیله انگلیسها به یکی از هدفها ی اصلی خود از روی کار آوردن رضا شاه و حکومت پهلوی دست یافتند. .طبق محاسبه کارشناسان انگلیس نفت ایران 60سال بعد در حوالی سال 1993 میلادی یعنی در دهه 1370 شمسی به پایان میرسید.
در جنگ جهانی دوم رضا شاه که فکر میکرد نازیسم و فاشیسم برنده خواهدشد، طرف هیتلر را گرفت و همین باعث شد که پس از حمله متفقین به ایران در شهریور 1320، انگلیسها عامل خود را از سلطنت خلع و تا آخر عمرش به تبعید در ژوهانسبورگ بفرستند و به جای او پسرش محمدرضا شاه را به تخت بنشانند.
در دهه20 مصدق اغلب کاندیدای اول مردم تهران برای نمایندگی مجلس و افشاگر بزرگ خیانتهای رضا شاه به ویژه در موضوع نفت بود.
مصدق شخصا ریاست کمیسیون نفت را در مجلس شورای ملی به عهده گرفت و با بسیج کردن اکثریت عظیم مردم ایران حول شعار ملی کردن نفت، که بقول خودش نخستین بار از سوی دکتر حسین فاطمی عنوان شد، در برابر مطامع دربار و استعمار پرچم مقاومت برافراشت.
با بالا گرفتن نهضت ملی و ضد استعماری مردم ایران در اواخر دهه 20 ،انگلیسها باردیگر مانند اواخر دوره قاجاریه به فکر افتادند با واردکردن یک مرد قدرتمند به صحنه، کنترل وضعیت ایران را مجددا به دست بگیرند. این بار سپهبدرزم آرا رئیس ستاد ارتش می باید در نقش رضا خان میر پنج قدرت را قبضه میکرد و از این رو در 5تیر1329 نخست وزیر وقت علی منصوراستعفا داد و رزم آرا به نخست وزیری رسید. رزم آرا رو در روی مصدق با ملی کردن نفت، مخالفت میکرد و می گفت ”ایرانی که عرضه ساختن لولَهنگ را ندارد چطور می تواند نفت را اداره کند” .
مصدق اما در مجلس آن روزگار، عکس رزم آرا بر روی یک مجله را در برابر نمایندگان پاره و ریز ریز کرد ودر زیر سیگاری ریخت. همچنین در آذر ماه 1329 بعنوان مخبر کمیسیون نفت رد لایحه الحاقی گس-گلشائیان از سوی کمیسیون نفت را به مجلس و مردم ایران اعلام کرد.لایحه ای که استعمار و دربار بدان وسیله میخواستند نفت ایران را بالا بکشند.گلشائیان وزیر دارایی وقت و سر نویل گس از رؤسای بریتیش پترولیوم بود.
اما از این پس تظاهرات مردم در حمایت از مصدق و در دفاع از طرح ملی شدن نفت اوج گرفت و در 16اسفند1329 رزم آرا توسط خلیل طهماسبی از فداییان ا سلام که هنوزدر ابتدای راه به جانب در بار و استعمارنگرویده بودند، ترور شد.
در این زمان مصدق با هشیاری و با فشار مردم، مجلسی را که اکثریت نمایندگان آن، نمایندگان فئودالیته و دربار بودند به تصویب قانون ملی کردن نفت ناگزیر کرد.
سر انجام ،پس از 50سال که از عمر صنعت نفت در ایران میگذشت، قانون ملی کردن نفت در 29اسفند1329، تحت فشار امواج خروشان مردم ایران به تصویب رسید.
مسعود رجوی در آخرین دفاع خود در بیدادگاه نظامی شاه در بهمن 1350 که به حکم اعدام او منجر شددر این باره گفت:
«سر انجام اراده خلق پیروز شدومردم ایران طعم پیروزی را چشیدند. بعد از آن روزهای پر افتخار دیگری هم در پیش بود. پیروزی بر انگلیس در مورد نفت و روز 30 تیر1331 روز تجلی اراده خلق که در آنروز خلق، بر ننـگ تسلیم پیروز شد»
مسعود رجوی افزود:« البته در آتیه از این روزهای طلایی بسیار خواهیم داشت»
رجوی در دفاعیات خود خاطر نشان کرد:
در 1907 یک قرارداد ننگین بسته شد و روس و انگلیس ایران را به دو قسمت تقسیم کردند. بعد وقتی که حکومت تزاری از بین رفت، همزمان با اولین استخراجات نفت، انگلیس ایران را پایگاه خودقرار داد و آنرا از لحاظ استراتژیکی مقدم بر هند شمرد و کودتای سوم اسفند را ترتیب دادند. نفت ایران به قدری برای انگلیس حیاتی بود که دیدیم با بسته شدن کانال سوئز لیره انگلیس سقوط کرد. به قول مصدق فقید، طرحی که انگلستان اجرا کرد خیلی ماهرانه بود. اولا - سرکوب قدرتهای محلی مانند شیخ خزعل و جنگل (که تجربه تاریخی گرانبهایی برای ملت ایران است) و از بین بردن اسماعیل آقا در آذربایجان
ثانیا- تشکیل یک حکومت مقتدر با رضا خان قزاق برای حفظ سلطه انگلیس
بعد از سرکوبیهای لازم، بعد از تبدیل مجلس به یک مجلس بی اراده و ایجاد ثبات لازم ، بالاخره در سال 1312 مسئله اصلی نفت مطرح شد.و قرارداد 1933 بسته شد. مثل پارسال، اول تبلیغات و چراغانی و میتینگ بود و بعد امضای تقی زاده پای قرار داد ننگینی که توسط دکتر مصدق لغو شد.
این قرار داد دو هدف اصلی داشت .
اولا- مدت قرار داد تمدید شد یعنی به مدت قرار داد دارسی که 60 سال بود 30 سال اضافه شد.
ثانیا” برای مقابله با مسئله استقلال طلبی عراق که ممکن بود باعث جنبش مردم شود. طبق این قرار داد اگر وضع عراق عوض میشد منافع انگلیس ثابت میماند. از این سالها میگذریم .... در شهریور 20 تمام ایران زیر سلطه خارجی رفت . .. ایران فقط 3 ساعت دوام آورد. جنگ دوم هنوز تمام نشده بود که طرح تجزیه ایران این بار بوسیله انگلیس وآمریکا ریخته شد وآنرا توسط دولت حکیمی عرضه کردند.
خب آقای دادستان ، آیا وقتیکه نخست وزیر ایران طرح تجزیه کشور خود را بریزد، ما حق نداریم در این دادگاه بگوییم که” تابع ملت و خلق ایران هستیم نه دولت ایران؟”
به هر حال این طرح با مجاهدات طاقت فرسای مصدق رد شد. تا آدم خودش در فضا نباشد نمی فهمد فشار یعنی چه ، تهدید یعنی چه . ....
بعد رسیدیم به سال 1329 که رزم آرا از ستاد ارتش آوردنددر کرسی نخست وزیری نشاندند . رزم آرا میخواست در لباس ظاهر فریب خود مختاری ولایات در امور داخلی لایحة نفت را از مجلس بگذراند. باز هم ملیون که رهبری آنها را دکتر مصدق بعهده داشت پس از مشاجرات و مباحثات و زحمتهای زیاد توانستند آنرا در نطفه خفه کنند و جلوی سلطه خارجی را بگیرند. قرار داد منتفی شد.....
بعد از شهریور 20 مصدق نفت را تبدیل به یک شعار و انگیزه ملی کرد صفوف مردم را متشکل و شعله ها را فروزان تر ساخت. بعد از مجلس پانزدهم نمایندگان واقعا مجاهدت کردند. شرکت غاصب نفت ایران و انگلیس که در واقع نماینده دولت انگلیس بود از تطمیع نمایندگان گرفته تا حبس آزادیخواهان از هیچ چیز فروگذار نکرد . حتی طرح آنچه که امروز” اصلاحات ارضی” است در آنزمان بوسیله تقسیم املاک سلطنتی ریخته شد. مسئله ظاهر فریب تقسیم املاک سلطنتی برای فراموش کردن مسئله نفت در اذهان، طرح شده بود. با اینهمه نفت همچنان در مرکز افکار مردم بود تا اینکه سر انجام نان در تهران قحط شد. سر انجام اراده خلق پیروز شد و نفت در 1329 ملی شد.
3 سال بعددر پی کودتای ننگین 28مرداد1332، پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق، درسی وپنجمین جلسه بیدادگاه نظامی در آخرین دفاع خود با عباراتی هیجان انگیز گفت: تنهاگناه من و گناه بزرگ و بسیاربزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراتوریهای جهان را از این مملکت برچیدم ، حیات و مال و موجودیت من و امثال من دربرابر حیات واستقلال وعظمت وسرفرازی ملیون ها ایرانی ونسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و ازآنچه برایم پیش آید، هیچ تاسف ندارم و یقین دارم و ظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده ام .عمرمن وشما و هرکس چندصباحی دیریا زود به پایان می رسد ولی آنچه می ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.
مسعود رجوی در یک سخنرانی در سال 72 با اشاره به دفاعیات مصدق در بیداگاه نظامی شاه گفت:
مصدق در بیدادگاه نظامی فریاد میزد و می خروشید ” آنجایی که حق در کار باشد با هر قوه ای مخالفت میکنم از همه چیز میگذرم ، نه زن دارم ، نه پسر دارم، نه دختر دارم ، هیچ چیز ندارم ، مگر وطنم را که جلوی چشمانم دارم.
و ما در سال 50 در همان بیدادگاههای نظامی شاه اعلام کردیم که جملگی فرزندان مصدقیم و امروز باید تکرار بکنیم که ما هم فقط وطنمان و سمبل و رئیس جمهور برگزیده مقاومت آن را در جلوی چشمانمان داریم.
چهل و اندی ، چهل و اندی سال از آن روزی که مصدق این کلمات را گفت می گذرد و ربع قرن، 25 سال از آنروز که در بیدادگاههای نظامی شاه هویت سیاسی خودمان را معرفی کردیم، و حالا جای آن دارد که با استناد به کهکشان بیکران یکصد هزار جاودانه فروغ آزادی به مصدق که چشم انتظار یک چنین مقاومت جانانه یی بود، مقاومت برای آزادی و استقلال ملی، چشم انتظار یک چنین مقاومت جانانه ای در میان فرزاندانش بود بگوییم:
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود ،
نگاه کن من ازستاره سوختم ، لبالب از ستارگان شب شدم
و نگاه کن ما به کجا رسیده ایم به کهکشان به بیکران به جاودان