ناهید همت آبادی: مقاومت و ضرورت رهبری

قصه نیست که او را گاهگاهی نقل کنم، ترانه نیست که او را بسرایم به هنگام شادی یا دلتنگی، سروش شبانه خاموش هم نیست که در سکوت به آواز بلند بخوانمش، آتشفشان خروش و خشم زمانه است به وسعت انفجار هزار ساله زمین و تاریخ زمان دور پیشین و جهان جاری.

تعریف انسان اسطوره گونه عصر معاصر است اما نه در سروده های حماسی یا نثر حوادث افسانه -ای، در انعکاس سهمگین سوگ سربداران و رنجی که جهانداران جری با جهالت و جنون بی جبران بر رنج دیدگان آوار میکنند تا شوق و شهوت جنگ افروزی خویش را در راستای کسب ثروت های سرسام آور تسکین بخشند و انسان سردرگم تنها را در خلاء خوف انگیز آرمانی و حضور راه آموزی دلسوز و فرهیخته به بیراهه آداب و اخلاق شرافتمندانه مرسوم و جهان را به آشوب، وحشت و جنگ های مذهبی خونین بکشند طوری که یکسر همگان نیز در راستای سودجویی بی کم و کاست و کسب قدرت و ثروت، فقط به رقابت با یکدیگر سوق داده شوند. تاریخ نیز البته گواه است که جهانداران پلید بی جربزه بی هیچ شرم و رودربایستی های سیاسی، حضور راهبران غیر وابسته صادق را در قله جنبش های  ملی آزادیبخش یا در رأس کشورها نیز اصلا برنمی تابند و تا هر یک از آنان را با ننگین ترین سیاستهای زدوبند یا جنایت بارترین توطئه و ترفند، سرکوب و نابود نسازند، به آسانی از سر ملت هایی که برخوردار از راهبران صالح بوده یا برای جایگزینی آنان مقاومت می ورزند، دست برنمیدارند. سرگذشت سیاسی مصدق در کشور ما، سوکارنو در اندونزی، سرنوشت خونبار آلنده در شیلی و......نمونه هایی چشمگیر و فراموش ناشدنی اند که اگر اسرار آن تنها پس از چندین دهه فاش شده و با اعتراف نفرات دست اندر کار به جزئیات توطئه ها، امریکا بیش از پیش رسوا و بی آبرو گردیده اما در عصر گسترش رسانه ها و سرعت کسب اطلاعات، برملاشدن جنایت و خیانت دولتها، اَبَر مردان خبیث یا مواجب بگیران حقیر نیز ضرورت گذشت زمان را برای روشدن و دانستن حقایق به مدار صفر میرساند. برای همین هم حالا اگر هر فرد ساده مدعی غیرسیاسی بودن( میگویم مدعی، برای اینکه بر حسب بررسیهای روانشناسی اجتماعی جوامع، بشر اصولا و بطور طبیعی، موجودی سیاسی ست) نیز بدون هیچ سمپاتی نسبت به مقاومت ایران اما غیر مغرضانه به عبور سرسام آور سی ساله آن از هفتاد هزار خوان خونین بنگرد، گرچه ناخواسته رسم و راه آموزی ”مسعود“ را در این جنبش یگانه و در فراز و فرود هزاران واقعه و حادثه عمدی بنیان برانداز جاری بر آن به عیان خواهد دید اما شاید نیز ضروری باشد که چگونگی و چرای اهمیت حضور بی همتای او را در هدایت و رهبری مقاومتی چنین گسترده و غیروابسته، از ابعاد دشمنی دیوانه وار رژیم خونخوار با وی نیز شناخته و درک نمود ـ که البته بعنوان یگانه همآورد نادر و شکست ناپذیر فاشیسم دینی و تنها رهبر قد بر افراشته قادر در برابر بنیادگرایی افسار گسیخته ای که جهان را می بلعد، بگمانم بسیار طبیعی ست ـ تازه انبوه و انواع رذالت یا کینه کور روسپی های سیاسی و مزدوران حقیر تکثیر شده در گنداب رژیم را هم اگر بدرستی که ” گاو گند چاله دهان“ است، هیچ و پوشال بگیریم اما روش مزدورانه و سر تا پا خیانت بار رسانه های معلوم الحال را در نفی یا دگرگونه نمایاندن تنها جنبش ملی موجود و سرشار از رنج صد ساله آزادیخواهی مردم ایران را که نمیتوان و نباید از نظر دور داشت آنهم وقتی که انبوه روزی نامه ها، سایتها، بلندگوها و رسانه های رسمی خیلی مستقل با پرنسیب!! ؟ نیز چراگاه جاسوسان اجنبی یا بظاهر وطنی میباشند تا واسطه اجرای دسیسه و توطئه های موسمی استعماری برای حذف فیزیکی رهبری این جنبش رهائیبخش گردند و با تکرار بیست و هشتم مرداد دیگری یا شبیه آن، مردم ایران را دیگر بار و باز شصت سال از برخورداری از آزادی و حکومتی ملی محروم نمایند. راست است که البته امروزه تکرار آن کودتای خیانت بار بهیچوجه ممکن نیست ـ اگرچه برخلاف آرزو و خواست کهنه استعمارگران و جهانخواران ـ اما مسخ شدگان در هیبت زور و زر و نفرین شدگان روی زمین نیز که روز و شب در تدارک توطئه هایی از انواع دیگر برای جاکن نمودن یا نابودی مقاومت و مجاهدان یا انحراف یاران و هواداران به وسعت دایره روزمرگی ها میباشند گرچه جرأت و شهامت اذعان و اعتراف به این حقیقت زلال را ندارند که ”مجاهد“ اشرفی در اشرف باشد اگر یا لیبرتی یا هر گوشه دنیا، در هر حال انسان فرا دست بی همتائیست متجلی از جریان تاریخ جهان ، برآمده از آرمان و نیاز زمان و فراسوی تعاریف معمول و ملموس و بدیهیست که در کسب آموخته های اخلاقی و انسا ندوستی، فضیلت های آرمانی ، اندوخته های بیکران مبارزاتی از لابلای هولناک ترین فراز و فرود رزم آوری و تجربه های بود و نبود نبرد که طی سالهای طولانی همه را یکجا با جسم و جان زیسته و تجربه کرده، به بیان، نوشتار و تکرار خود را به درستی وام دار رهبری میداند که چهل سال تمام با طی همه وادی بی چشم انداز رنج و فدا، غربت و غصه فقدان دلاور یاران، همه آسایش تن و روان را نیز بر خود و”همتای“ شایسته خویش حرام کرده تا مردم محروم اسیر آخر سر از دست خونریز جلادان وطن آزاد شده و به آسایش و راحت برسند. و همین ایمان، راه و رفتار آرمانی، همین رنج و فدای راهگشایی و همین ذکاوت و هوش انقلابی در درک سر فصل های سیاسی ست که روز درخشان ایران را با تعیین نقش حضور” مریم“ ـ بی ضرورت توضیح ـ در چشم انداز نزدیک نهاده و طوفان خشم و خروش مردم نیز سروش و بشارت آن خواهد بود نه اما دور.