این دیدار باعث یک تغییر در زندگی من شد و خودم را بگونه دیگری دیدم. من از آزادی بیان و ارزشهای دمکراتیک نهادینه در قانون اساسی آمریکا خوشوقت بودم. من همواره آرزو داشتم که مردم من در ایران در شرایط مشابهی زندگی کنند. این تعمیق در زندگی مسیح باعث شد من پی ببرم که میتوانم کار بسا بیشتری انجام دهم تا این آرزو به حقیقت بپیوندد.
این بود که راهی کمپ اشرف در عراق شدم که هزاران رزمنده آزادی زندگی خود را برای برقراری آزادی و دمکراسی در ایران وقف کرده بودند. هدف ما برگرداندن حقوق بشر به مردم ایران بود.
سالها بعد، ما خودمان قربانیان نقض حقوق بشر شدیم و دیدم که راه بسا پیچیدهتری را باید طی کنم برای اینکه به آزادی و دمکراسی برسیم.
در سال 2009، دولت آمریکا که مسئول سلامت و حفاظت ما بود تصمیم گرفت امنیت کمپ را به نیروهای عراقی بدهد. همگی ما اعتراض کردیم، و به آمریکا هشدار دادیم که با این تصمیم ما مورد آسیب قرار خواهیم گرفت چرا که نوری مالکی دستورات رژیم تهران را دنبال میکند و ما را کشتار خواهد کرد.
از آن زمان، پنج حمله نیروهای عراقی به مرگ 112 ساکن اشرف انجامیده است که نشان میدهد که ادعای ما درست بود.
دولت آمریکا الزامات قانونی و اخلاقی برای حفاظت سازکنان کمپ اشرف و لیبرتی تحت کنوانسیون چهارم ژنو داشت. این یک توافق مشترک بین ساکنان کمپ اشرف و دولت آمریکا بود.
از اینکه دولت آمریکا حملات را محکوم کرد ولی اقدامی برای توقف آنها صورت نداد متعجب شدم. تعهد آمریکا برای حفاظت ما به کجا رفت؟
در روز اول سپتامبر، نیروهای مالکی یک حمله دیگر به کمپ اشرف کردند که در آن 52 نفر را کشته و هفت نفر دیگر که شش نفر آنها زن بودند را به گروگان گرفتند. دو تا از بهترین دوستان من، حسین مدنی و بیژن میرزایی، که هر دو فارغالتحصیلان دانشگاههای آمریکا بودند، در میان قربانیان بودند. آنها بر پایه یک قرار داد چهارجانبه بین عراق، آمریکا ، سازمان ملل، و مجاهدین خلق ایران، در اشرف بودند. دولت عراق با حمله به کمپ این توافق را زیر پا گذاشت.
مجدداً دولت آمریکا محکوم کرد اما کاری برای آزادی گروگانها و یا تأمین [امنیت- این لغت جاافتاده است-م] بازماندگان ساکنان در کمپ لیبرتی انجام نداد.
این زنجیره بیپایان قولهای عمل ناکرده از جانب دولت آمریکا برای ما تنها یک گزینه باقی گذارد: ما تصمیم گرفتیم که در اول سپتامبر دست به اعتصاب غذا بزینم تا صدایمان شنیده شود و توجهات را به وضعیت خطرناکمان جلب کنیم.
بعد از آنکه برای نزدیک به دو ماه در اعتصاب بودم من میتوانم ادامه بدهم یا ندهم. اما از مسیح آموختم که برای یک هدف درست بایستم بدون توجه به عواقب آن. درسهای دیگری نیز هست که از تاریخ میتوان آموخت، یونانیها در زمان به صلیب کشیده شدن مسیح همراه او نایستادند و بعداً تأسف آنرا خوردند. آیا تاریخ خود را تکرار خواهد کرد؟ آیا باید هفت گروگان و تمامی ساکنان کمپ لیبرتی بمیرند تا دولت آمریکا به عقل بیاید؟
راه دیگری نیز هست. قبل از دادن کمک بیشتر به مالکی، پرزیدنت اوباما باید روی وی فشار بگذارد تا هفت گروگان را آزاد کند. از اینکه مالکی به کاخ سفید بدون اینکه برای پنج حمله مرگبار به اشرف و لیبرتی پاسخگو قرار داده شود دعوت شد من احساس اشمئزاز کردم. اگر آمریکا شرایط سختی برای هر گونه کمک جدید قرار ندهد، ازجمله آزادی و حفاظت کسانیکه در کمپ لیبرتی هستند، تمامی کسانی از ما که در عراق کشته شدند به هدر خواهد رفت.
پرزیدنت اوبا ما هیچگاه فراموش نکن: تو مسئول سلامت هفت گروگان و ساکنان کمپ لیبرتی هستی.
علی اخوان لیسانس خود را از دانشگاه کاتولیک در واشنگتن دی.سی. و فوقلیسانس خود را در مهندسی مدنی از ویرجینیا تک گرفت. وی در کمپ لیبرتی زندگی میکند و از اول سپتامبر در اعتصاب غذا است. میتوانید با ایمیل akhavanali2013@gmail.com با وی تماس بگیرید.
تاریخ: 12 نوامبر 2013