م. سروش: «شام سیاه شیخان از تیره، تیره تر کن»

 

ای بهمن خروشان، بازآ و شب سحر کن
بر شاه چون گذشتی، از شیخ هم گذر کن


از کوه و دشت و درّه، بگذر به خاک ایران
این شام سرد ساکت، پرشور و پر شرر کن

پُر های و هوی و فریاد، در قلب کوی و برزن
برَشور و کاخ ظالم، هم زیر و هم زبَر کن

ای ماه خوب میهن، زیباتر از بهاران
بازآ و لاله ها را، در مقدمت خبر کن

گیرد زنام تو خلق، معنای فتح و خیزش
توفنده و خروشان، از کوچه ها گذر کن

تلخ است کام ملّت، از جور و ظلم دیوان
با خیزشی دگربار، این زهر را شکر کن

از طینت پلیدان، روز وطن سیه شد
تدبیر این تباهی، با مهر و با قمر کن

از ظلم و جور و بیداد، یک نقطه نیست آباد
فارغ ز مام میهن، این دشمن بشر کن


مهجور شد محبت، از قلبهای مردم
در خاک ما مروّت، با عشق مستقر کن

از شرع شیخ بدنام، شد شرحه شرحه دلها
شام سیاه شیخان، از تیره، تیره تر کن