ایضا و صد ایضا لابی های دور و نزدیک، مستقیم و غیر مستقیم، خواسته و ناخواسته، با رنگ و لعاب ها و پوزیسیون و اپوزیسیون (اینها را بنامیم”اپوز- اپوز”یعنی اپوزیسیون اپوزیسیون) در همین طیف - هم میلیون میلیون مترمکعب آب نا پاک و نایاک به آسیاب حاجی آقا میریزند. بله! اینها بزور نگهداشته شده اند، خودشان توسط خودشان مورد نقض حقوق بشر و شکنجه و تجاوز هستند همه اش تقصیر خودشان است، چون مقاومت کردن در شرایط سخت گناه و تقصیر است، باید گذاشت زود در رفت. (لیبک یا حاجی آقا! لطفا به اشتراک بگذارید!). اگر برای این قوم بخواهیم حکیم سخن سنجی مانند بقراط یا ارسطو و حکیم سعدی و مولانای رومی پیدا کنیم، حکیم آنها آن حرام لقمه ای است که گفته است: زیر بار زور نباید رفت مگر اینکه زورش زیاد باشد! (تکبیر!). یا ”دستی را که نمی توانی گاز بگیری ببوس“ این را فعلا دست به نقد داشته باشید تا بعدا بیشتر به حضور شما نمایندگان واقعی ملت در زنجیر ایران عرض گزارش کنیم.
2. یکی از بسیجی ها در تشریح و تشریع- مشروع کردن- شکنجه در جایی گفته است که برای اینکه در روزهای قبل از نوروز از چهارشنبه سوری و حضور جوانان جلوگیری شود و بیضه اسلام به خطر نیفتد- بهتر است این جوانان را پس از دستگیری مورد «بازجویی فنی»! قرار دهیم. لغت جدید حکومت عدل آخوندی برای شکنجه. ایضا یارو در همان جا و در مقابل دوربین تلویزیون سراسررژیم، از صدای ترکیدن آدامس جوانان هم ایراد گرفته، برعلیه آن اعلام جرم کرده و آنرا نوعی ترقه در کردن قلمداد میکند. شعری فی البداهه از نگارنده که همین الان نوک زبانم گیر کرده بود:
گویند به یک تقّ آدامس شیخ بلرزد شیخی که به یک تقّه بلرزد به چه ارزد.
(توجه: تقّه یعنی ترقّه به زبان ما لرها)
حاجی چی شد عظمت نظم نظامت؟. اینکه میمانه حباب بریژه (آدامس به زبان لری) در دهان عمو تاریخ!، حاجی شنیدم ولی امر مسلمین و شیعیان خارج کشور! از ترس ترقه ها، وافور بدست شب چهارشنبه سوری به زیر زمین بیت رهبری نقل مکان و منقل و مقاش (ایضا انبرمنقل به لری) کرده بود!
طُرفه اینکه یکی از آخوندهای حکومتی گفته بود که نظام و رهبری گفته اند که اگر «محتوای باستانی و خرافی!» نوروز را کنار بگذارند اشکال شرعی ندارد. حاجی تو نه میدانی باستان یعنی چه و نه خرافات. کلید پلاستیکی بهشت- ساخت چین- به گردن هزاران جوان و حتی بچه های دبستانی و دبیرستانی مردم انداختن و روی مین فرستادن، پاسدار یقنعلی را سوار یک چارپای سفید رنگ کردن و بعنوان امام زمان جا زدن در جبهه، اعلام اینکه طبق آخرین خبرها سازمان سیا از ورود امام زمان به جهان جلوگیری میکند، نامه در چاه جمکران توسط دولت ولی فقیه انداختن و تقاضای رهنمود کردن، اعلام در خطبه های امام جمعه ها- بخوانید جن جمعه-، که علت زلزله و سونامی بی حجابی زنان است ! و.....و..... خرافات نیست؟...... لیست این فقره خرافات فاحش و بی کاهش، به شمار و عدد تار موی ریش همه آخوندهای حکومتگرا و بیت المال چرا! فتّ و فراوان است. اما گفتن به شعله آتش که من زردی- بخوانید ضعف و سردی و بی عملی خود را به تو میدهم و از تو سرخی، جنبش، حرکت و انقلاب را میگیرم، این الخرافه است؟ یا لاطائلات ابوجهل های مادون قرون وسطی نشان!
3. در جایی میخواندم که کابینه شیخ حسن روحانی به ده بلیه دچار است: جنگ گرگها و استیضاح ها- شوک ملی و جهانی از افزایش اعدام ها تحت ریاست جمهوری او- ایجاد مشکلات در مذاکرات اتمی و جا زدن رهبرش- مشکل یارانه ها-فشارهای غرب- بالارفتن سرکوب ها - سازمانهای اطلاعاتی موازی و همگی خونخوار و باندی- افزایش نارضایتی مردم- خرابکاری در عرصه خارجی. فعلا آن نه فقره را میگذاریم برای تحلیل های مستمر بعدی، اما این «خرابکاری در عرصه خارجی»، چیزی نیست جز افشاگریها در زمینه نقض حقوق بشر و صدورآخوندیسم و تروریسم در منطقه و جهان و کشف مستمر سایت های اتمی، گردهمایی ها، بسیج پارلمانترها و شخصیت های سیاسی جهان علیه رژیم، بهم خوردن بیشتر بالانس رژیم در منطقه و عراق و شکست بیش از بیش بشار و مالکی در مقابل مقاومت های سازمان یافته و بهم پیوسته هرسه ملت ایران و عراق و سوریه علیه این مثلت خبیث شر و شرارت. حالا اگر میخواهید عامل اصلی این «خرابکاری» را پیدا کنید سری بزنید به آرشیو هفته قسمت دوم و ناله های موسویان مشاور عالی و وارداتی حسن روحانی در امور سیاست بین المللی....
4. سرنگونی چی شد؟ در پایان سری بزنیم به «اُپوز- اُپوز» یعنی اپوزیسیون اپوزیسیون سازمان یافته علیه فاشیسم خمینیستی- در خارج کشور. با همه کم فرصتی، گاهی سرکی میزنم به ”کیچن لپ تاپ“ ها تا ببینم دغدغه خاطرشان بعد از نزدیک چهاردهه آوارگی و باز اسکان شان در خارج کشور چیست. چند تن شان باقی ماند، همچنان در مینی بوس سرگردان و.... چه و چه بقول امام راحل جاهل قاتل.... اما یکیشان در طعنه به تنها اپوزیسیون سازمان یافته و گسترده و جدی ترین در صحنه، علیرغم همه سونامی ها، می پرسد چی شد؟ میگفتید سرنگونی، چرا نشد؟ (بخوانید ما خسته شدیم میخایم زود بریم ایران و آنجا کیچن لپ تایپ هایمان را باسرعت انترنتی اروپا روشن کنیم). استغفرالله! ما باید چه پاسخی به این ها بدهیم که مانند شرخر ها برای ادای مطالبات در خانه مارا ول نمیکنند. جز اینکه بقول افغانی ها بگوییم که اگر واقعا حوصله تان سررفته و میخواهید در ایران با سرعت بالای اینترنت زندگی کنید، لااقل خفه بشوید و هی به ما تهمت و ناسزا نگویید و موازی با کارزار تبلیغاتی رژیم علیه ما مرتب آب به آسیاب حاجی آقا نریزید. بگذارید این مقاومت که بعد از به شکست کشاندن فتح فلان از راه فلان و جلوگیری از به کشتن دادن صدها هزار جوان ایرانی دیگر، زهر آتش بس را به حلقوم خمینی ریخت (بخوانید شکست پروژه فتح اولین کشور اتحاد جماهیر اسلامی)، افشای برنامه پنهانی و مخوف هیتلر نمای سایتهای اتمی ولی فقیه، بهم زدن بازیهایش را در منطقه، به شکست مطلق کشاندن لیست تروریستی اروپا و آمریکا برای کمک به رژیم، به صفر کشاندن فعالیت های بین المللی رژیم در پارلمانها و کنگره ها و مراجع حقوقی و قانونی جهان و فعالیت مستمر در بسیج ایرانیان داخل و خارج کشور (به اعتراف صریح همان موسویان مشاور عالی روحانی و رسانه ها و امام جمعه ها (بخوانید جن جمعه ها)ی رژیم.....کارش را در میان این همه رنج شکنج و در این وانفسای بی عملی و انترناسیونال بی غیرتی ادامه دهد. و الّا آهای پارکابی حاجی آقا! «گرتو بهتر میزنی بستان بزن». والله دروغ چرا! مشکل این است که تو اصلا نمیزنی، نی ات شکسته، انگشتانت د گیس رته (از کار افتاده بقول ما لرها) لب و لوچه ات حتی قدرت یک فوت کردن راندارد چه رسد به نی لبک زدن!. آری شاعر میفرمایند! (تازه بیت دومش هم همین الان رسید):
گویند به یک تقّ آدامس، شیخ بلرزد شیخی که به یک «تقّه» بلرزد به چه ارزد
مائیم و یکی جنبش جانانه که بر آن صد بمب فرو ریزد و یک خشت نلرزد
آهای حاجی و جوجه حاجی و پا رکابی حاجی! مقصود از خشت، بنیاد تشکیلات مقاومت است و اراده آهنین برای مبارزه تمام عیار تا پایان هرچه پیش آید. اگر حالیت نشد برو دستگاهت را روغن کاری کن. البته اگر دم و دستگاهی مانده باشد.