در بحبوحه سفرها و بدوبدو های شبانه روزی و زد و خورد در جبهه های شر و شرتر و شرترین، چشمم به نوشته دو سه نفر، از جمله بحر طویل و ردیه نویسی این آخری در سایت مینی بوس سرگردان افتاد، که برای تنوع هم شده خوش دارم چند نکته ای برای قلقلک وجود بنویسم.
این یکی آخری را که آدمی میخواند، سخت بیاد داستان خائنان و بریدگان از صف مقاومت های دیگر تاریخ مدرن می افتد و داستانهای مشابه ای را میماند، که طرف با فشار و ضرب کلمه و جمله، دارد، همساز و هم کوک در این سمفونی تکرار اندر تکرار- که در دستگاه ماژور و از جنس نت های گشتاپوی آخوندی است- و در یک ترومای تنفر و بیزاری از دو سوم عمر سیاسی گذشته خود، بدنبال تاییدیه یک سری سرگردان و درمانده دیگر میگردد. آخر یکی از مونتورهای او همین کار را کرد. با یک انشای سرشار از عصبیت و مکررگویی هیستریک، و کف کشاف بر دهان، یارو مینویسد که این روزها انتقادات و افشاگری ها علیه سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت بسیار بیشتر! شده و جا دارد که همه ما از رأس جنبش تا هوادار مقاوم، با سعه صدر و انتقاد از خود، هم در یک دادستانی برای بازجویی و دفاع از خود حضور بهم رسانیم، هم از ایشان دلجوئی کنیم، و هم به مشکلات خودمان برسیم و مرتب کارهایمان را بررسی و عیب های خود را پیدا کرده و آن را تجزیه تحلیل بنمائیم... (طرف کرامات شیخ وش هم دارد. ما اصلا نمیدانستیم که باید هر روز وضعیت و کارها و برنامه ها و استراتژی و تاکتیک های خود را بررسی کنیم!)
یارو خودش را به آنوری میزند. اگر تتمه عمر و حافظه یاری دهد، میداند که این جمع محکم و مصمم، تنها تشکیلات جدی و موثر در این مصاف جدی و خونین با این بزرگترین دشمن تاریخی مردم ایران و منطقه است. (خود رژیم دراین مورد عقلش از اینها بیشتر میرسد). آری سازمان وتشکیلاتی برپا، برسرجا، کوشا، برنا و برا که می براند و پیش میرود، علیرغم همه بلیّه ها و سونامی های این فصل پیچیده از تاریخ جهان و منطقه شرخیز خاورمیانه. پس طبیعی است دشمن شماره یک اش و زیر مجموعه دشمنان، شبانه روز بر آن بتازند. این همه هجمه و فشار و شیطان سازی، شاه دلیل جدی بودن و کارآیی های آنست، و الّا آدم که از سایه درخت رم نمیکند و احوال و روزگارش بهم نمی ریزد، تنها هیبت شیر و ببر است که او را به دست یازیدن به هر وسیله ای برای خلاصی خود میکشاند. گزارش خود رژیم از قیام زندانیان در ایران را بخوانید تا بدانید که همین مقاومت، در صد زنجیر توطئه و ظلم و عناد هفت رنگ و هفت خط های داخلی و خارجی، فرزندانش چه میکنند. قبلا هم گفتم، در هر جنبشی عده ای می آیند و عده ای میروند، عده ای قهرمانانه به پای چوبه های دار میروند و یا در میدانهای نبرد تا آخرین قطره خون می جنگند، بی سلاح و با سلاح، هم مانند دکتر کاظم و نقدی و خیل بزرگی از مقاومین پشت جبهه در خیابانهای اروپا و جهان بخاک می افتادند و هم در سنگرهای نبرد در هرکجا که باشد. تاریخ جهان و همین اروپایی، که طرف دارد در آن در سایه آزادی بیان اش میزید، همینگونه فرزندان را تقدیم تاریخ خود کرده است. تمامیت تحسین و تکریم تاریخ بشریت نثار این دسته شده است. اینها قهرمانان ملی و تمام بشریت هستند که، بحق، هر ملتی گنجینه ای از آنان را در دل و روح و روان خود نگهداری و در کتابهای درسی و حماسه ها و نثر و نظم و نمایش و فیلم و هنر تجسمی، به نسل حاضر میرساند و به نسل های بعدی میسپارد. سری به موزه های مقاومت ها و پانتئون پاریس بزنیم و بخوانیم که بر سر در ورودی آن چه نوشته اند. (به..... میهن مدیون شماست). باری تاریخ همه مقاومت ها انباشته است از این داستانها، که درست است که شرح و شرایط و انواع متفاوت و گوناگون دارد، اما همگی از یک ریشه اند. اینهم در دل تاریخ این ملت ها ثبت است که، در این کارزار های تاریخی و بس خطیر و سرنوشت ساز، بسیاری در پشت جبهه میمانند و کمک میکنند، که اکنون با سرافرازی می بینیم که در بین ما، بسیار هزارانند. بخشی هم محترمانه و با آگاهی به عدم ریختن آب در آسیاب خون گیر دشمن ضد بشری، آهسته بدنبال زندگی خود صحنه را ترک میکنند. و امّا بخش کوچکی هم باید نکشیدن و جا زدن و بریدن خود را با یک دفاع منحط و منفور و مشمئز کننده، توجیه و یک راست توی زمین دشمن ضد بشر با چتر نجات (از جمله با پاراشوت انجمن نجات!) فرود آیند. اینان، درهمان ترومای شرم و وادادگی، بهر وسیله ای با زدن بدترین تهمت ها علیه سازمان و تشکیلات خود، آویزان میشوند. و خواسته و ناخواسته توجیه مند جنایات و قتل ها و حملات آینده دشمن ضد بشر میگردند. اینهم سابقه ای به درازای عمر اجتماعی و سیاسی بشر دارد، برویم و تاریخ همسانان اینان را در همه مقاومتهای همین اروپا مطالعه کنیم..... اسناد همه زنده و حی و حاضراست. درود بر این ملت ها که چنین از این اسناد و مدارک به عالی ترین وجه پاسداری میکنند. در مطالعه سریع و تندخوانی چند نفری از این بریده ها و خائنان به مقاومت کشور خود، کماکان دریافتم که بعضی از این دلایل و توجیهات خالی از تفریح هم نیست. پس بشنوید:
یکی شان، آنچنان شرح مفصلی از شکنجه شدن بخش بزرگی در ارتش آزادیبخش ملی ایران میدهد که جا دارد یک نمایشنامه فکاهی براساس آن بروی صحنه آورد. میگوید در اشرف روزی مجاهدین هشتصد نفر از اعضای خودشان را شکنجه کردند..... (کجایی ای امام راحل!). ایّهالنّاس! به حساب سرانگشتی، برای شکنجه هشتصد نفر در اشرف، باید، لااقل، شش هزار نفر مامور گرفتن و کت بستن و حفاظت درهای خروجی اشرف و کشیک دادن و آوردن وسیله شکنجه و دست و پا گرفتن و بستن به میز و در و دیوار، وجود داشته و حدود دو هزار نفر هم شکنجه گر و بازجوی حرفه ای در صحنه باشند! یک قلم زد و خورد و مقاومت هشتصد نفر و زخمی ها وتلفات جانی ناشی از این عملیات سنگین را فعلا بگذاریم برای «افشاگری”بعدی. نظر به ضرورت افشاگری علیه این افشاگری! و برای حسن ختام این بخش، به این طنز سیاه هم توجه کنید: یارو همانجا مینویسد که البته چون من درد کمر و پا داشتم و مریض بودم، مرا شکنجه نکردند!! یا للعجب چه شکنجه گران دل رحم و انسانهای والایی!. شخص بنده سری به گوگل دات کام زدم و با پیدا کردن تعریف و اثر شکنجه، مانند نیوتون، دریافتم که هدف اصلی تکنیک شکنجه کردن، ایجاد درد است. اما این انسانهای شریف، چون طرف درد دارد او را معاف میکنند تا دردش تمام شود و بعد از پایان درد او، به او درد شکنجه بدهند!! من فکر میکنم هرچه زودتر لازم است یک بیمارستان چهرازی سیار در مجاورت گاراژ این مینی بوس سرگردان تاسیس گردد.
یکی دو تا دیگر داد و فریاد برداشته اند که تمامی تقصیر ادامه عمر رژیم به گردن قیام و مقاومت مردم است، آنهم پس از تیر اندازی مستقیم و قتل، و بعد اعدام بسیاری در تظاهرات صلح آمیز نیم میلیون هوادار در سی خرداد شصت و هزاران تظاهرات و اعتراضات مسالمت آمیز دیگر که به خون کشیده شد..... سری به بایگانی و صفحات چند روزنامه پر تیراژ از جمله داگبلادت نروژ، اکپرسن سوئد و اکسترا بلادت دانمارک و فرانس سوار فرانسه و روزنامه های دیگر کشورهای جهان بزنید تا عکس های کودکان اعدام شده، بعد از بخون کشیدن تظاهرات صلح آمیز بعد از انقلاب را ببینید. بلی! اگر شعار”تنها ره رهایی جنگ مسلحانه“ را مجاهدین و مردم هر روز تکه تکه شده و بی چشم و بینی شده، نمیدادند ما امروز گرفتار این رژیم نبودیم!، حتما مدتها پیش آخوند ها، که خودشان خسته میشدند، به قم برگشته و معذرت گویان در حجره ها و مدارس ذکر نماز و روزه کرده، خمس و زکات محاسبه و رصد نموده و درس خارج میدادند!، به طریق اولا اگر اعضای مقاومت اروپا، دست به اسلحه نمی بردند و آن فداکاریها و از جان گذشتن ها را انجام نمی دادند، جنگ بین الملل دوم هرگز رخ نمیداد!، اگر مردم لیبی و سوریه، پس از چندین چند بار قتل عام شدن در تظاهرات مسالمت آمیز خود، دست به سلاح نمی بردند، قذافی الان دمکراسی را برقرارکرده و بشار اسد هم جایزه صلح نوبل گرفته بود!. (خداوند شفای عاجل عنایت فرماید!). یاروها! هم مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر اجازه داده و هم سینگ، بنیاد گذار مذهب سیک ها به شعر فارسی گفته است: چو کار از همه حیلتی در گذشت حلال است بردن به شمشیر دست.
حالا باید به این سه چهار مسافر مینی بوس گفت که:
- شما که میدانید که در گذشته، بسیار بسیار بیشتر از همین حجم از بدگویی و شیطان سازی ادامه داشته است. اعضای بریده و پشتکرده ای بسیار گنده تر از این مفلوکین بودند که خود را با مواجب و یا بی مواجب به دشمن فروختند، مخصوصا در سالهای پس از ریختن جام با حال زهر شکست، در جنگ برقراری اتحاد جماهیر اسلامی ولایت فقیه، به گلوی خمینی، چه ها که نگفتند و ننوشتند، مثل همین اتهامات تجاوز و شکنجه و کشتن مجاهدین توسط مجاهدین، کرد کشی و شیعه کشی و قاچاق و مزدوری برای گا. گ. ب. و سی. آی. ا. و موساد همه باهم. بعد هم اینکه مجاهدین، اداره کشور کویت را پس از اشغال آن توسط دولت وقت عراق به عهده گرفته اند! حتما کویتی ها خودشان کور وکر بودند که هیچ مجاهدی را در خیابانهای کویت رؤیت نکردند! و لهجه عربی- فارسی آنها را نشنیدند!
ملاحظه میفرمایید که ابعاد و سطح و حجم این، به قول یارو، افشاگریها، بسیار بیشتر بود و آنقدر که یاران سیاستی-سایتی این یارو به گرد پایش هم نمی رسند. حالا چطور شد که دو سوم عمر سیاسی خود را در یک ربع قرنی که در این سازمان و شورا عضو و وابسته بودی- صرف دفاع از سازمان و شورا برعلیه این همه تهمت و اتهام و تبلیغات گشتاپویی میکردی و آنها را بلند گوی تبلیغات آخوندی میدانستی و داد سخن و سخنوری و شعرخوانی و نوشتاری میدادید(همه کلیپ ها و نوشته ها و نثر و نظم هایتان در آرشیو های خودتان هم موجود است)، لکن الان در این بخش بسیار کوتاه تر و ته تغار عمر سیاسی، بناگهان همه اینها را روی سایت و فیس و غیظ بوک خود میگذاری و میگویی درست است، باید سازمان و شورا بیایند و محاکمه شوند و از خودشان انتقاد کنند. انتقاد ازخود برای کشتن هم، تجاوز کردن به همدیگر، برای شکنجه دادن همدیگر و برای اشتباه در تمامیت! همه راه هایی که رفته اند. انگاری این مقاومت در لااقل 20 ساعت از 24 ساعت عمر را صرف جمع بندی و تحلیل کارکردها و استراتژی و تاکتیک ها نمیکند و درخواب است. یارو که خود تازه از چرت بیدار شده، و یکراست(به شکرانه سرعت انترنت در غرب آزاد شده توسط فرزندان مشابه مجاهدین و مبارزین همین اروپا)به کیچن لپ تاپ وصل شده، مامور بیدار کردن آنها از خواب شده است. بابا بلند شو خودت را تکان بده شاید خودت هنوز بیدار نشدی اما حالیت نیست! بعد میگوید که یک هیئت حقیقت یاب! باید برود (حتما با یک سری پزشک قانونی از درمانگاه های سپاه از تهران و کرمانشاه و یا منطقه سبزمالکی!)، که هم نبش قبرکرده و هم این اتهامات تجاوز و شکنجه را بررسی و نتیجه آزمایشات را تقدیم تو و منتور درمانده و تروما زده ات بنماید.
یارو! اینها که، هم بهم تجاوز کرده، هم شکنجه گرند و صدها نفر از خود را روی تخت شکنجه کشانده اند و یا کشته اند، همه راه و کار و تاکتیک هایشان از روز ازل غلط بوده و باعث کندی! مبازره لپ تاب نشان شما شده- سکت و بد و اخ اند (میتوانی بیشتر از این صفات را از سایتهای شبانه روزی رژیم سلکت – پیست ( انتخاب و چسباندن) کنی، یا لینک های آنها را بیاوری، که دیگر بیخودی مجبور به انشاء نویسی بحر طویل و ردیه وش نشوی و بخود زحمت ندهی)، بفرما دیگر چه میماند که میگویی از سر خیرخواهی! برای این تشکیلات، اینها را میگویی....... خیر برای کی؟ اینهمه انرژی در این بقایای عمرگذاشتن برای کجا؟
شاعر میفرماید:
تو «سلکت»کن، «پیست»کن این گفته ها
تهمت و توهین شسته رفته ها
«خیرخواهی» شما ها خود شر است
خیرتان از بهر خصم ابتر است
شر خود را بعد از این اینجا بیار
خیر خود را تو ببر آنجا بکار
بگذارید در اینجا یک نظریه متقن سیاسی، که امروز در سطح جهانی به اثبات رسیده را بازگو کنم. میگویند هر کس که یکشبه در سیاست نظراتش را 180 درجه عوض میکند (والله دروغ چرا در اینجا 360 درجه است!) و از مدافع کف بر دهان یک نظریه، بناگهان، دریک چشم بهمزدن به دشمن خونی آن تبدیل میشود، یا درمعرض تطمیع واقع شده- که لازم نیست حتما پول باشد- شهوت مطرح (و آنتنی)شدن و رؤیای جاه و منزلت و خود بزرگ دیدن و روی خود زیادی حساب بازکردن و غیره و...... و یا اینکه تهدیدی در کار بوده است. من در مقام قضاوت نیستم، که در این مورد چه اتفاق افتاده است. اگرهیچگدام از این دو نیست پس حتما یک وحی دو قبضه ای نازل شده که طرف بناگهان و بسی ناگهان، تکانی خورده و دریافته است که 25 سال اشتباهی سخنرانی با داد و هوار و سپاس سپاس گویان، میکرده و مقاله می نوشته و نظم و نثر می ساخته است. مشکل من این است که یارو ماتریالیست هم هست و به وحی و نزول فرشتگان رحمت و افشاگر هم اعتقاد ندارد. به یاد مرحومین کیانوری و طبری که اسلام آورده و خمینی را وارث و خلیفه سوم بعد از مارکس و انگلس معرفی کردند. با شعار محوری”توده ای هستم و در خط امام“!.
حالا طرف، بجای اینکه خودش نتیجه مطالعات و بررسی عملکرد خود را- پیش از اینکه واعظ دیگران شود- بالابیاورد، چون کشیش های کاتولیک گوش به سوراخ دکه اعتراف چسبانده و از ما طلب اعتراف و استغفار میکند!. در این بحر طویل تکراری وایضاً با تکراری خسته کننده و قلمبه گویی، (ردیه نویسی هرچه قلمبه تر صداش بیشتر، تهمت هر چه زشت تر صفاش بیشتر!!)، میگوید که همگی ما باید در خود غور و از خودمان انتقاد و ایضا رفتار و کارهای خود را بررسی کنیم! (انگاری که همه منتظر هشدار آقا بوده اند)...... بعد آنها که جواب این همه مالیخولیای تکراری و نشخوار از جنس تهمت های آخوندی را میدهند، مأمور هستند و بفرموده عمل میکنند. اگر مأموری و فرموده ای هست کسی جز خودت نیست آنهم برای محفل حقیر و درمانده ای که ترا برد و شکست و گهگاهی عطش آنتنی شدنت را با جرعه ای در یک سایت فکسنی و دست سوم کمی فرو می نشاند. پس بدان که ما، کماکان پوزخند زنان به ناله های تو از ته چاه خود ساخته و با هُل غیبی در آن سقوط کرده، مبارزه پیگیر و تلاش شبانه روزی در این وانفسای جنایت و ریاکاری و در این انترناسیونال بی غیرتی و مماشات و دلال بازی، چیزی را نداریم که پنهان کنیم. البته به کوری چشم شما در این جنگ تمام عیار و سنگر 35 ساله- طبق استراتژی و تاکتیک های حرب و ضرب و درگیری- اطلاعاتی را که دشمن بدنبالش میگردد به شما که چه عرض کنم به بزرگتر از شما هم نمیدهیم. هرچی داد زنی رنج حنجره بیشتر! باری منهم برای بورکردن و خسته کردن تو تکرار میکنم: بجای اینهمه انرژی بیهوده تلف نمودن، برایمان بگو که چه بلایی به سرت آمد. توکه بیش از دو سوم عمر سیاسی را در مدح و ثنا و تأیید کار و استراتژی و دفاع در مقابل بدگویان و بد خواهان و بریدگان طعمه رژیم شده گذارنده ای- چه شد که به اینجا رسیدی. آخه بابا! بنی صدر نابغه قرن (لابد قرن بیست و دوم!) را امام خمینی، آن یکی را پرزیدنت رفسنجانی، این یکی را پرزیدنت خاتمی کشید و برد، ترا که گروهبان قندعلی برد و چراغ نفتی گرفت. قندعلی، کسیکه بیشترین انرژی رو به ته کشیده، خود را در خود تراپی در این ترومای تنفر از گذشته ننگین خود بکار گرفته است. باری ای کنشکر گر واعظ و توصیه گر خیرخواه! چه شد که به ناگهان نه تنها بریدی بلکه تمامیت وجود و تاریخ زندگی و سابقه و کلیه حرفها و نوشته ها و سخنرانیهای خودت را دود کرده و به ضد خود مبدل کردی. نکند که توهم ترومای تنفر از گذشته خود داری که این چنین فاحش به هیزم بیار جنگ روانی گشتاپوی آخوندی تبدیل گشته ای. و یا نکند داستان مستر هاید و دکتر جیکل دوباره روی پرده آمده است؟. یک روزی آقای مسعود رجوی- مشهدی مسعود آسیاب بان مقاومت- خطاب به کسانیکه به مقاومت پشت کرده و توسط رژیم خریداری شده، پرسید که ای خائن به میهن و مقاومت مردم میهن، چقدر گرفتی؟! و تو، سی چی (برای چه، بقول لرها) فورا به خودت گرفتی و فریاد بر آوردی که من چیزی نگرفته ام و از محل فلان و بهمان زندگی میگذرانم. والله باالله این حرکت عصبی، با آنهمه توهین و بد دهنی بی دنده و ترمز، سیگنال خوبی نبود که دادی. شورا در پاسخ ها و بیانیه های رسمی اش که نگفته بود که تو پول گرفته ای. چرا به خودت گرفتی و صورتحساب خرج و در آمد بر طَبَق فیس بوک گذاشتی؟
در پایان، یک نصیحت آخر هم بدرقه بیراهه ات در شرکت مستقیم در جنگ روانی علیه مقاومت سازمان یافته مردم گرانقدر ایران، باد. مقاومتی بس سرفراز و تا پایان راه سرفراز- بکوری و کری چشم و گوش رژیم ایران سوز و ارکستر آبروباخته و شیطان سازش:
از ”سر خیر خواهی“ و امر مشتبه زدایی، میگویم که امروز دیگر تو نه تنها شخص برجسته ای برای ما بلکه برای هیچکس نیستی. بل، به قول انگلیسی ها، «یو آر مستر نوبادی». تو هم برای ما یکی از کسانی هستی که گهگاهی برای نپوسیدن و در گذر عمر بی حاصل در غربت، به ما می پرد و به ما میزند. ما که رسما و به زبان صریح و مؤدب شورایی پاسخ تک تک انتقادات و ایرادات (بسیاری بنی اسرائیلی) را داده ایم، چاپ هم شده بهمراه اصل استعفا نامه ات. دیگران هم- از جمله نگارنده- و افراد دلسوز دیگری در جمع هوادار و ایرانیان آزاده نیز هرکس، به انتخاب و سبک و سیاق خودش، گاهی پاسخ ترا میدهد. اگر در پاسخ توهین ها وتهمت های زشت تو و همسفرانت، آنها هم گاهی تند مینویسند و یا اهمیتی به مینی بوس سرگردان شما نمیدهند و محکم و استوار مانده اند- این که دیگر عصبانیت و این همه ناهنجاری ندارد. ما هم که چیزی جز این نگفته ایم که در سنگر خونین، در مقابل دشمن قهار، گذاشتی و رفتی و با داد و جنجال، تقویت جنگ روانی دشمن و تکرار و به اشتراک گذاشتن بزرگترین توهین ها (که یکی شان مانند اتهام علیه مناسبات مجاهدین و خواهران پاک و پاکباز مجاهدم از یک میلیارد توهین، که تو میگویی بد است و از آن کف میکنی، بدتر است)، به آرمان و همبستگی و همیاری در این سنگرخونین پشت پا زده و خیانت کرده ای. من یکبار پیشتر ها نوشتم، خیانت چندین درجه و وضعیت دارد: خیانت به یک شریک مغازه- خیانت به یک دوست و رفیق- خیانت به یک خانواده- خیانت به یک جمع آرمان گرا و تشکیلات و مقاومت خونین آن- خیانت به ملت و خیانت به بشریت. آنچه در مورد تو مصداقش در بیانیه رسمی شورای ملی مقاومت ایران اعلام شده است خیانت به یک مقاومت خونین در زیر مخوفترین ضربات دشمن سفاک در این سنگر تاریخی است. مقاومتی که نقطه امید مردم ایران برای آزادی و رهایی است و البتّه که از این خیانتها بیشترین زیانها را می بینند. چون می بینند که عده ای تنها گهگاهی فحشکی به رژیم- میدهند، اما مقاومتی، که میراث جنبش مشروطیت، جنگل، قیام ضد استثماری به رهبری مصدق کبیر و انقلاب ضد سلطنتی بهمن است را میخواهند تضعیف و تخطئه کرده و از سر راه بردارند. هرچی در این جنگ روانی دشمن علیه این مقاومت، با تکرار دروغهای شاخدار و شیطان سازی آبروباخته، بی تابی و لپ تاپی به خرج میدهی، ما را به یقین بیشتر در قضاوتمان در آن اجلاس می رسانی. نامه تمام.
پنجم ماه مه 2014 - اسکاندیناوی