بقول احمد جربا: « آخوندها هیچ مشروعیتی ندارند و سرنوشت مردم سوریه به سرنوشت مردم ایران و نماینده مشروعشان شورای ملی مقاومت و رئیس جمهور آن خانم رجوی گره خورده است».
یقیننا واکنش های هیستریک رژیم آخوندی، خود سخن از وزن، اعتبار و اهمیت این دیدار مهم و تاریخی دارند. هنوز جوهر نخستین اطلاعیه مقاومت ایران در رابطه با « دیدار پاریس» خشک نشده بود که خبرگزاری سپاه پاسدارن موسوم به فارس در بیانیه ای مخدوش و با دیکته ای شداد و غلاظ در تاریخ 3 خرداد 1393 نوشت: « رجوی در این دیدار گفت با ادامه مبارزات نیروهای مقاومت ایران و انقلابیون سوریه، مردم هردو کشور از شر حکومت های مستبد خلاص شوند »
تلویزیون رژیم آخوندی نیز در نخستین موضعگیری هراس آلود خود در تاریخ 4 خرداد 1393 در بیانیه ای کلیشه ای که از سوی وزارت بدنام اطلاعات آخوندی صادر شده بود، با نعل وارونه این دیدار را «پیوند تروریستها در پاریس» نامید و اضافه کرد: «سران گروهک تروریستی مخالف بشاراسد با سرکرده تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) در فرانسه دیدار و گفتگو کردند».
بهرحال خانم رجوی با این قدم هوشمندانه یکبار دیگر ”ظرفیت و عمق“ دیدگاه های اصولی مقاومت ایران برای حل بسیاری از مشکلات در منطقه خاورمیانه را به نمایش گذاشته است. سنگ بنائی که یقیننا در میان مدت راه بسوی تشکیل ”جبهه بزرگ ضد بنیادگرائی“ میبرد و از ارائه راه حل ”بومی“ برای رهائی از دیکتاتورها در منطقه سخن دارد.
« راجع به جبهه ضد بنیادگرایی مذهبی، رجوی اشاره کرد که این جبهه می بایست نیروها و احزاب و دولتها و خلقهای عربی و اسلامی که به ضدیت با بنیادگرایی و تعصب دینی شناخته شده اند و علیه اعمال رژیم ایران که آن را منشاء بی ثباتی در منطقه می دانند را در برگیرد. او گفت برای برقراری امنیت و صلح برای منطقه « ما فرزندان این منطقه قادر به اتخاذ تصمیمات مناسب و مشخص کردن سیاست هایمان هستیم و نبایستی منتظر تصمیم گیری دیگران در رابطه با مسائل مربوط به خودمان بنشینیم».
سایت ایلاف 16 شهریور 1389
یقیننا این دیدار تاریخی تمامی سرمایه گذاری های استراتژیک خامنه ای در کشور بحران زده سوریه را بطور خاص و در منطقه را بطور عام، برهم خواهد زد و تعادل قوا را به نفع اپوزیسون مشروع ایران و سوریه و مردم هردو کشور خواهد چرخاند. زیرا مداخلات ومنافع دیکتاتوری ولایت خامنه ای در سوریه اکنون به بخش جداناپذیری از ”تئوری بقاء“ در حاکمیت آخوند ی تبدیل شده است و در ارزیابی های استراتژیک حاکمیت، سقوط بشار اسد نه تنها دست ولایت فقیه را از لبنان و فلسطین کوتاه می نماید، بلکه با عقب نشینی ”خاک ریز استراتژیک“ به مرزهای ایران و عراق، قدمی بلند برای جوش خروش مردم و مقاومت ایران علیه دیکتاتوری خامنه ای بر خواهد داشت.
زیرا ارتش آزادیبخش ملی ایران در فرم و قالب جدید با تجربه بیش از 30 سال نبرد با خونخوارترین رژیم و مقاومت ایران، با رییس جمهور مقاومت ایران در راس هدایت ورهبری و پیش برنده این جنبش ها ومرکز ثقل و نقطه امید به انها تبدیل شده و به این شکل مقاومت ایران در مسولیتی بسا بالاتر در سرنگونی رژیم اخوندی عمل می کند.
روزنامه الشرق الاوسط در تاریخ 5 خرداد در این رابطه می نویسد: « اما چرا این گام هوشمندانه است، برای اینکه اولین واکنش عملی علیه رژیم ایران است که عملا جنگ در سوریه را فرماندهی می کند و آن را با خون و پول ایرانی تامین می کند. برای اپوزیسون سوریه، در مواجه با رهبری حکومت ایران موضوعی باقی نمانده که بخواهد رعایت کند و یا به دنبال توجیه آن باشد. مریم رجوی بالاترین شخصیتی است که رژیم ایران را می آزارد و رژیم نتوانسته او را از پا در آورد».
همچنین پیام این دیدار بسیار فراتر از مرزهای سوریه و ایران، پیامی به ابواب جمع سیاست مماشات، سکوت و بی عملی نیز می باشد. متاسفانه در نبود یک سیاست منسجم و در یک درهم ریختگی و بلبشو در این منطقه بحران زده، رژیم آخوندی توانسته است در این شکاف به رشد و توسعه سیاست های مخرب خود و بی ثبات کردن بسیاری از کشورها دست یابد. در سایه چنین سیاست بی عملی است که برای نمونه مالکی جنایتکار عراق را به ”قتلگاه مردم بی دفاع“ این کشور و ”زنان و مردان آزاده ما در زندان لیبرتی“ تبدیل نموده و این کشور را به جولانگاه مطامع و بلند پروازی های رژیم ولایت فقیه تبدیل کرده است. ایضا در سوریه نیز وضعیت به همین شکل است. جنایت علیه بشریت، بمباران مردم بی دفاع، کودکان و زنان و غیر نظامیان بی دفاع که با بمب های خوشه ای، سارین و همچنین بمب های بشکه ای صورت می گیرد، بخشی از سیاست های مخرب ولی فقیه در این کشور را به نمایش گذاشته است. سیاستی که متاسفانه در سایه مذاکرات اتمی بطور خزنده ای از سوی نیروی تروریستی قدس در زمینه های مالی و نظامی به پیش برده می شود. بیلان این سیاست مخرب همان سیل عظیم بیش از 2 میلیون آواره سوری به کشورهای همسایه و کشته شدن بیش از 160 هزار شهروند این کشور است.
جا دارد تا در کلام آخر نیز به نقش ضعیف سازمان ملل متحد در صحنه سیاسی سوریه اشاره شود. تمامی تلاش ها ی این ارگان بین المللی متاسفانه برای متقاعد کردن دیکتاتور سوریه مبنی بر برکناری مسالمت آمیز از قدرت و واگذاری حکومت به مردم و مقاومت این کشور تا کنون به شکست انجامیده است. ایضا تلاش های دیپلماتیک دبیرکل سابق ملل متحد کوفی عنان و نیز آخرین آن از سوی اخضر ابراهیمی است که چندی پیش با بلند کردن پرچم سفید، استعفاء داد. در سایه چنین سیاست سکوت و بی عملی است که اکنون بشار اسد در نظر دارد تا به مانند تمامی دیکتاتورها در آخرین روزهای حکومت خود، انتخاباتی قلابی براه اندازد. نتیجه این انتخابات فرمایشی را رژیم آخوندی پیشاپیش با ”پیروزی 75 درصدی بشار اسد“اعلام کرده است. یقیننا برآیند هر پروسه ای که مردم سوریه و ارتش آزادی در آن مشارکت نداشته باشند، به شکست خواهد انجامید و سرانجام بشار اسد این متحد بالقوه خامنه ای بدست مردم این کشور سقوط خواهد کرد.
یقین داریم پیروز ی از آن مردمی است که به زور و دیکتاتوری نه گفته اند و برای احقاق حقوق خود به پا خاسته اند. این جبر زمان است و نه دیکتاتوری خامنه ای و نه دیکتاتوری بشار اسد را از آن گریزی نیست.
و چنین باد
8 خرداد 1393