محققین اقتصاد ملی در سوئد بر این باور هستند که هزینه ی رشد یک کودک تا ١٨ سالگی، در زمینه ی آموزش و پرورش معادل یک میلیون دلار است. تربیت یک دانشجو تا حد لیسانس به طور متوسط هزینه ای معادل نیم میلیون دلار در بر دارد.
یعنی برای فارغ التحصیل شدن یک فرد از دانشگاه ، جامعه هزینه ای معادل یک و نیم میلیون دلار را متحمل میشود.
به وضعیت ایران برگردیم. در ماههای اخیر موفقیت علمی بسیار چشمگیر افرادی مثل خانم میرزاخانی که اولین برنده ی زن بالاترین جایزه ی ریاضی - فیلدز- که آن را معادل جائزه ی نوبل در ریاضیات میدانند، چشم ها را به سمت وجود انبوهی از محققین، دانشمندان، نخبگان اکادمیک، هنری، فرهنگی ایرانی که در دانشگاه ها و محافل علمی جهانی در حال فعالیت هستند، به خود جلب کرد.
باز هم از امار سوئد نقل کنیم که درصد تحصیلات عالیه ی ایرانیان در سوئد به نسبت تعداد ایرانیان بالاترین سطح را در سوئد در مقایسه با خود سوئد و مهاجرین کشورهای دیگر را داراست.
بی شک این باعث افتخار همه ی ایرانیان است و باید هم باشد. اما باید لمحه ی به آن روی سکه نیز توجه کرد.
روزنامه ی شرق در گزارشی در مورد ترک کشور از طرف این نیروی تحصیل کرده مینویسد " متاسفانه به دلیل اعمال سیاستهای غیرکارشناسی؛ ایران از نقطهنظر مهاجرت نخبگان در صدر جهان قرار دارد، حدود ۲۵درصد ایرانیان تحصیلکرده؛ هماکنون، در کشورهای توسعهیافته زندگی میکنند. طبق آمار صندوق بینالمللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰هزارنفر از ایرانیان تحصیلکرده برای خروج از ایران اقدام میکنند و ایران از نظر فرارمغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعهنیافته جهان مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰هزارایرانی با تحصیلات عالی از این کشور معادل خروج ۱۵۰میلیارددلار سرمایه سالانه از این کشور است، یعنی با وجود آنکه رشد تولید ناخالص داخلی در سال 1391و 1392 منفی بوده، کشور در صادرات ثروت انسانی رتبه ممتاز در جهان را به دست آورده است!".
اگرچه مبادلات علمی و اکادمیک رائج در جهان یک ضرورت مادی است اما انچه که در این تصویر باعث نگرانی جدی است، این واقعیت است که این جریان یک جانبه است و امکان برگشت این نخبگان مهاجر به میهن مادری بسیار ضعیف است، یعنی که کشور به طرز یک جانبه ای از سرمایه های انسانی خود محروم میشود. تعداد قلیلی از این نخبگان، که به هر دلیلی به ایران برگشتند، به دیوار اختناق برخورده و بعضا به دلائل بسیار موهوم و بدون برخورداری از یک پروسه ی متقن قضائی( که البته معمول نظام فقاهتی هست) الان در زندان به سر میبرند.
البته این خروج سیل وار تنها محدود به دانشمندان و متخصصین خبره نمیشود و این گروه، قله ی از کوه متخصصین، مهندسین و پزشکان ایرانی هست که در خارج کشور به سر میبرد
روزنامه ی شرق مینویسد".
۹۰ نفر از ۱۲۵دانشآموزی که در چندسال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کردهاند، هماکنون در دانشگاههای آمریکا تحصیل یا تدریس میکنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران برای زندگی دایم باز نمیگردند مضاف بر آنکه طبق آمار صندوق بینالمللی پول هم اکنون بیش از ۲۵۰هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از ۱۷۰هزارایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال ۸۷ روزانه ۱۵کارشناسارشد، 3/2دکترا و سالانه پنجهزارو475نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند. گزارش صندوق بینالمللی پول در ادامه افزوده است بیش از ۱۵درصد سرمایههای انسانی ایران به آمریکا و ۲۵درصد به کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اروپا مهاجرت میکنند."
روزنامه ی شرق علت این حجم عظیم را برخوردهای غیر کارشناسانه میداند. این توضیح بسیار سطحی و حتی غیر علمی است. برنامه ریزی کلان توسعه بیش از پول و سرمایه های انسانی، نیازمند امنیت قضائی و آرامش اجتماعی هست. نظام ولایت فقیه از اساس با این دو اصل بنیانی پیشرفت اجتماعی در تناقض است.
چگونه میتوان انتظار یک برنامه ریزی جامع و کامل کارشناسانه را داشت، در زمانی که فساد نجومی در اقتصاد کشور، مثل یک سرطان پیشرفته تمامی بندهای کشور را در نوردیده است ؟ چگونه میتوان از اقتصاد سالم و بدون تشنج صحبت کرد در زمانی که درامد ثبت شده از فروش از نفت خام معادل سه سال بودجه ی کل کشور یعنی ١٦٨ میلیارد دلار در ده سال گذشته، مفقود شده است؟
ایا ارتباط مستقیم بین وضعیت اقتصادی کشور و تسلط مطلق سپاه بر ان و اختناق ولایت وجود ندارد؟
برنده جائزه نوبل اقتصاد در سال ١٩٩٥ نشان داده بود که قحطی بیش از انکه ناشی از فقر و یا قهر طبیعت باشد، در حقیقت ناشی از دیکتاتوری است. وقتی در مورد چنین مقوله ی بنیادی یعنی دیکتاتوری و آزادی صحبت میکنیم ، در واقع از دو دنیای مختلف صحبت میکنیم.
مجموعه ی تجارب جهانی نشان میدهد که نخبگان در صورت آزادی عمل، در صورت برخورداری از امنیت اجتماعی، نه تنها به مقیاس های مادی کمتری اکتفاء خواهند نمود، بلکه در توسعه ی علمی کشور بسیار راه گشا خواهند بود. الان دو کشور کنیا و جمهوری افریقای جنوبی در حال تبدیل شدن به مراکز جهانی در زمینه های پارازیت شناسی و قارچهایی که زراعت را از بین میبرد هستند. این صرفا در مقام قیاس گفته شد که علت اصلی جلای وطن بسیاری از نخبگان و فارغ تحصیلان دانشگاه های ایران در وحله ی اول دیکتاتوری ولایت فقیه هست و سرنگونی این حکومت مقدمه ی اصلی فراهم اوردن یک جامعه ی دانشگاهی محقق و پیشرو در کشور ایران می باشد.