برتولت برشت
رژیم جمهوری ضد اسلامی آخوند ها از بدو سرقت حاکمیت مردم در انقلاب ۵۷ همزاد با جرم و جنایت و توحش و آدمکشی بود. این رژیم بنیادگرا و فاشیست مذهبی اولین بار با سازمان دهی و تجهیز گله های شرخر و باندهای چاقوکش و الوات و گسیل آنها برای برهم زدن تجمعات و گرد هم آیی های مسالمت جویانه مدنی و سیاسی گروههای دگر اندیش و سیاسی تجاوزگری و درنده خویی خود را کلید زد و به نمایش گذاشت. تلاش و تقلای آخوندها برای اعمال ایدئولوژی واپسگرا و بنیاد گرایانه اشان جز از راه سرکوب و تجاوز به حقوق مدنی و توسل به ارعاب و توحش میسر نبود. آنها هیچ راهی برای اعمال افکار و ایدهآی ارتجاعی و قرون وسطئی خود جز زور و ترور نمیدانستند. خمینی بعد از یک سال از دزدیدن انقلاب مردم به وضوح اظهار داشت که ما همان روز اول میبایست همه دگر اندیشان و احزاب و گروههای مترقی و مردمی را با برپا کردن چوبه های دار از میان بر میداشتیم. او به وضوح در یک سخنرانی از قتل و کشتار همه ملیون و انقلابیون و رهبران احزاب مترقی خبر داد.
از فردای پس از پیروزی انقلاب و غصب و اشغال جایگاه رهبری انقلاب بوسیله او و آخوند های تشنه قدرت در پستوها و دخمه های تاریک تاریخی و قرون وسطئی خود به دنبال ایجاد دیکتاتوری ملاتاریا و برنامه ریزی و طراحی آن، سرکوب همه نیرو ها وسازمانها و شخصیتهای سیاسی و دگر اندیش را در دستور کار خود قرار دادند. شعار النصر بالرعب را سر منشأ همه اقدامات خود قرار دادند. مجاهدین و فعالیت هایشان اولین هدف و سیبل آنها بود. روزی نبود که فالانژهای چاقو کش و تربیت شده در اصطبلهای حزب جمهوری آخوندها در شهرها و گوشه و کنار مملکت، مجاهدی و یا هواداری از آنها را به خصوص دختران و زنان مجاهد را لت و پار نکنند. یک روز من با چشم خود ناظر حمله عناصری از این وحوش به دختری از هواداران مجاهدین در خیابان دانشگاه مشهد بودم. آنها او را که از دانشکده اش بیرون آمده بود و رهسپار منزلش بود. دوره کردند و به او حمله ور شدند. در یک چشم بهم زدن او در زیر پا و لگد های آنها قرار گرفت موهای او را در دست خود گرفته و او را روی زمین میکشیدند. با دخالت مردم و دفاع مردمی از دختر مجاهد آنها لاجرم از صحنه گریختند. افراد و شخصیتها یکی پس از دیگری مورد هجوم و ترور و ازار و اذیت قرار گرفتند. کشتارها و قتل ها و اعدامهای جنایتکارانه دهه ۶۰، قتلهای دسته جمعی و زنجیره ای، نسل کشی ها در اقصی نقاط ایران اوج تلاشهای جنایتکارانه ارتجاع مذهبی بود. زدند و کشتند و بستند و بردند و ........ امروز در خانه یکایک مردم ایران شتر استبداد فقیه زانو زده است. امروز وحوش اسید پاش نمونه ای از تداوم سرکوب سیستماتیک آخوند ها در ایران است. تداوم سیستماتیک سرکوب زنان شجاع و بیباک وطن. دشمنی خمینی و آخوندهای مرتجع با زنان دشمنی تاریخی و ایدئولوژیک! بوده و هست. به مصاحبه یکی از این قربانیان اسید پاشی اخیر در اصفهان توجه کنید.
در ماشین داشتم به سمت راستم نگاه میکردم برای پیچیدن که یکی زد به شیشه من و اون یک موتور سوار بود و من فکر کردم چیزی میخواد از من بپرسه تا شیشه را پایین دادم یک چیز را پاشید توی صورت من. در یک لحظه صورت و دستهای من آتش گرفت و آن چنان سوختم که فرصت فریاد کشیدن هم نداشتم. این صدای دختر مظلومی است که در میان یک تختخواب در بیمارستان آرمیده است و به سختی میتوان چشمان و لبهای او را از لابلای خمیرها و کرم هایی که برای درمان بر روی صورت او گذاشته شده است را دید. بلافاصله بعد از او با خانواده این قربانیان مصاحبه میشود. یکی از اعضای خانواده میگوید: من نمیدانم چرا با خواهر من چنین کردند در حالی که همه ما را میشناسند. ما خانواده ای مذهبی و انقلابی هستیم. من و پدرم بارها به جبهه ها رفته ایم و من خودم جانباز چند درصدی هستم. و پدر قربانی دوم هم میگوید که دختر من بسیار عاقل است و میداند که مسئولین پیگیری خواهند کرد و عاملین را به سزای اعمالشان میرسانند. ما کار را دست مسئولین میسپاریم.!!!!!! تا پیگیری کنند.
و این یعنی همان موفقیت پیام این جنایت و خباثت، یعنی موفقیت پیام عملیاتی که در دخمه های عالیجنابان فقیه و با هدف النصر بالرعب و نسق گیری از کل جامعه طراحی و به مورد اجرا گزارده میشود. ده سال قبل از این بر اساس همین فتواهای فقیهان ضدبشر دهها زن بیچاره در مشهد و کرمان و تهران دچار اسید و ضرب و شتم و قتلهای فجیع زنجیره ای شدند. ده سال گذشت نه تنها اثری از آمرین و عاملین معلوم الحال پیدا نشد که هزران دلیل و برهان بر وصل بودن سرنخ اصلی به بیت ولایت و امامان جمعه مزدور و فقیهان تشنه قدرت و ثروت بر کسی پوشیده نبود. نسق گیری و خفقان حتی از هواداران و یاران خود! و وقتی با یاران خود چنین کنند وای که با دیگران چه کرده اند و چه خواهند کرد. آری این رژیم از بدو تولدش همزاد با جنایت و آدمشی و خیانت بوده است و اکنون دیگر فرقی نمیکند باید رعب و ترس بر جامعه حاکم باشد برای همه علی السویه
برتولت برشت میگوید:
وقتی کمونیستها را میکشتند، گفتتیم به ما چه ما که کمونیست نیستیم. وقتی سوسیالیست ها را میکشتند. گفتیم: به ما چه ما که سوسیالیست نیستیم وقتی دمکراتها را میکشتند گفتیم به ما چه ما که دموکرات نیستیم . وقتی ........وقتی که نوبت به خود ما رسید دیگر کسی نمانده بود که از ما دفاع کند.
اسید پاشی گوشه ای از آن روی سکه بمبهای آتش زا و شیمیایی است که همین آخوند ها به دست پرورده های خود مالکی و بشار جنایتکار داده و بر سر و روی مردم آزادیخواه و اسیر عراق و سوریه میریزند و هزار هزار آنها را از زن و مرد پیر و جوان و بچه و مریض میریزند و آنها را زنده زنده میسوزانند.
سی سال آزگار ظلم و جنایت، سرکوب و استبداد، قتل و کشتار و زندان و شکنجه هدیه ارتجاع حاکم، هدیه بنیادگران دین فروش و مملکت بر باد ده . . باید کاری کرد! باید به میدان آمد و شتر استبداد امروز در خانه یکایک ایرانیان زانو زده است. شما هم بی نصیب نخواهید ماند. وقتی که همه چی در دسترس است، وقتی که شیر مردان و شیر زنان مجاهد سی سال مقاومت پر افتخار را محک آزمایش پوسیدگی ارتجاع و مرتجعین از خدا بی خبر قرادادند باید به آنها توسل جست و دست در دست هم تا ریشه ظلم و استبداد را برکنیم.