مهرداد هرسینی: به بهانه قتل عام سبعانه در پاریس

صبح امروز پاریس شاهد قتل عام سبعانه 12 نفر از اتباع خود بدست بنیادگراهای مذهبی بود. حمله زبونانه و تروریستی به دفتر یک مجله فکاهی و به رگبار بستن سردبیر، کارکنان و خبرنگاران آن در حالی صورت گرفته است که بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی از ماه‌ها قبل نسبت به وقوع چنین عملیات خونباری از سوی گروه‌های بنیادگرای مذهبی هشدار داده بودند. سخن از قتل عامی است که به گواهی تمامی داده‌ها از آن بوی نفرت، مرگ، خونریزی وچرکاب تفکرات قرون وسطایی و بنیادگرایی به مشام هر انسان آزاده ای می‌رساند. درحالیکه سران و رهبران کشورهای جهان و همچنین اتحادیه عرب و شورای امنیت ملل متحد تا زمان نگارش این نوشته، این اقدام تروریستی را متحدا محکوم کرده‌اند و جملگی خواستار مقابله با پدیده شوم تروریسم و بنیادگرایی ناشی از آن شده‌اند، ولی فقیه ارتجاع و دولت، ”تدبیر و امید“ او، با سکوتی معنا دار از هرگونه محکوم کردن این قتل عام تروریستی در پاریس خوداری کرده‌اند.

رئیس جمهور برگزیده مقاومت در پیامی خطاب به دولت و مردم فرانسه ضمن ابراز همدردی و محکوم کردن این عمل سبعانه از جمله گفت: «حمله به شهروندان و بیگناهان به ویژه به خبرنگاران به هر دلیل و به هر بهانه ای یک جنایت تروریستی است و در تعارض آشکار با تعالیم اسلام است که از اینگونه جنایات بری است». اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت 17 دیماه 1393

قتل عام نویسندگان و خبرنگاران مجله شارلی ابدو در پاریس به یقین آنروی سکه بنیادگرایی هار و قرون وسطایی مذهبی است که به مانند بختک نه تنها برسرکشورهای مسلمان، بلکه بر بسیاری از کشورهایی که درصد بزرگی از مسلمانان در آن‌ها زندگی می‌کنند، سایه انداخته است. اکنون روزی نیست که ابعاد کشتار، قتل عام، ترور و مثله مثله کردن مردم و نیروهای آزادخواه بدست بنیادگرایان مذهبی را در رسانه‌ها مشاهده نکنیم. همان بنیادگرایی مذهبی که پایه و بدعت خونین آن را خمینی و سپس خامنه ای جنایتکار در تهران گذاشته‌اند و از طریق نیروی‌های تروریستی مانند قدس، عصائب الحق و جیش مختار در عراق، حزب الشیطان در لبنان، حوثی‌ها در یمن و بوکوحرام در شمال آفریقا، آن را به سراسر منطقه و حال به قلب اروپا کشانده است.

همان بنیادگرایی مذهبی که یکبار در دهه 80 فرانسه را با بمب گذاری و اعمال تروریستی خونین به چالش کشاند و دست به ترورهای کور علیه شهروندان بیگناه و بیدفاع این کشور زده است. همان بنیادگرایی قرون وسطایی که ”قلب آن در تهران می‌تپد“ و با صرف میلیارها دلار از درآمدهای نفتی مردم محروم ایران، ماشین خونین سرکوب و ترور را در سراسردنیا از تایلند تا هند، منطقه قفقاز، بلغارستان و تا قلب اروپا و آمریکای لاتین براه انداخته است.

بنیادگرایی مذهبی که به گفته خانم رجوی اکنون به ”بزرگ‌ترین چالش“ برای قرن بیست و یکم تبدیل شده است و مصمم است تا جهانی را با جنگ و ترور به گروگان بگیرد.
بیست و دو سال پیش این مقاومت ایران بود که بدرستی بر خطر بنیادگرایی در صحنه بین المللی بعنوان خطری بزرگ انگشت گذاشت و باز این مقاومت ایران و مجاهدین خلق بودند که سی و پنج سال پیش در دانشگاه تهران بر خطر ارتجاع که پدر و جد همین جریان ”داعش“ امروزی است، تاکید کردند.
این‌ها هشدارهایی بودند که تاکنون از سوی مقاومت و مردم ایران بکرات به جامعه جهانی برای طرد و مبارزه با پدیده بنیادگرایی داده شده است.

«بنیادگرایی مذهبی امروز بیش از پیش مانند وبای گسترش یافته ای در بسیاری نقاط جهان شده است اگر حرکت آن در این نقاط محدود نشود و در تنگنا قرارداده نشود، خطر بزرگ‌تر و گسترده تر خواهد شد. بنابراین هدف از روشنگری، همان جهانی کردن نبرد و مبارزه علیه بنیادگرایی مذهبی است چراکه مقاومت در برابر این بنیادگرایی مذهبی که با مفاهیم انسانی منافات و تعارض دارد، وظیفه انسانی است که بر عهده همه – بدون استثناء – گذاشته شده است».
دیدگاه‌های مریم رجوی – آژانس خبری هیرمس پرس مصر 12 مرداد 1393

نگاهی به شیوه‌های عملی جریانات بنیادگرا بخوبی مهر تائیدی است بر”یک دست خط“ و یک ”امضاء“ آنهم از نوع خمینی و خامنه ای آن. شیوه ترور کور امروز در پاریس یادآور قتل عام یاران بیدفاع و بی سلاح ما در اشرف قهرمان در شهریور سال 92 است. همان بوزینگانی که بدستور خامنه ای و در هماهنگی با مالکی جنایتکار و سپاه تروریستی بدر، ماسک بر چهره پلید خود زده و شغال وار در یک بامداد خونین به اشرف قهرمان حمله کردند.
 
همچنین یادآور فرمان خمینی برای قتل عام دگراندیشان، نویسندگان و شاعران است، همان آزادگانی که صرفاً بدلیل ”اندیشدن و انتشار آن“ به تخت‌های شکنجه بسته شدند و به پای چوبه‌های دار رفتند. قتل عام در پاریس همان دست خطی است که به فرمان آن ”سلمان رشدی“ را به قتل محکوم کرده است و یا تداعی کننده قتل‌های زنجیره ای در ایران علیه نویسندگان و سردبیران، روزنامه نگاران و دگر اندی‌شان به جرم خمینی ساخته ”محاربه“ برپا نموده است.
سخن از کشتار بیش از 80 نویسنده و دگر اندیش است که به فرمان حاکمان بنیادگرا در ایران قرار بود نخست ”اتوبوسشان فرمان بریده“ و از کوه به پائین دره سقوط کند. با قدری شانس این سناریو به شکست انجامید اما در ماه‌ها و سال‌های بعد مردم ایران شاهد بودند که عوامل اطلاعات رژیم چگونه ”سرنشینان آن اتوبوس“ را یکی پس از دیگری سربه نیست کردند. روزی نبود که اجساد مثله مثله شده و یا پیکرهای خونین و به قتل رسیده نویسنده، خبرنگار و یا روزنامه نگاری در بیابان‌های اطراف تهران پیدا نشود. قتل‌هایی که بعدها در جنگ و شقه و شکاف در درون رژیم مشخص شد، با صدور حکم حکومتی بوقوع پیوسته‌اند و”مقامات بلند پایه حکومتی و وزارت اطلاعات“ در آن‌ها دست داشته‌اند.

وقتی حکم فروهرها به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه مشود که حاج آقا دری (نجف آبادی) نیز گفتند هرچه سریع‌تر اقدام شود بهتر است و این نیز مثل ما قبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از سوی حاج آقا دری نجف ابادی هماهنگ می‌شد. فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت.. خوشوقت، مصباح، خزعلی و جنتی و کاهی نیز از محسنی اژه ای دریافت می‌کرد و بدست ما می‌داد».
دانشنامه ویکی پدیا

براستی امروز که به گذشته نه چندان دور نگاه می‌کنیم، باید به نقش مخرب سیاست مماشات در این زمینه نیز اشاره ای اجمالی بنمائیم. سیاستی که بعوض به مواخذه و به محاکمه کشیدن عاملان و آمران تروریسم بین المللی، بسراغ قربانیان اصلی بنیادگرا رفت و برای مثال در یک معامله کثیف آن کودتای 17 ژوئن را علیه مقامت ایران و حضور مریم رجوی در پاریس به اجرا گذاشت.
سیاستی که از آن آزادی و معامله تروریست معروف ”انیس نقاش“ و یا ”قاتلان دکتر کاظم رجوی“ به بار نشست و بدین طریق رژیم آخوندی و تمامی نیروهای بنیادگرای هار مذهبی را در اعمال و کردارشان جری تر نمود. به یقین استرداد و معامله قاتلان فرزندان مردم ایران، تروریست‌هایی مانند وحید گرجی و همدستان او و یا وکیلی راد بخش کوچکی از ابعاد سیاست مماشات با پدرخوانده داعش در ایران بوده است.

بدعت خونینی که رژیم آخوندی و نیروهای بنیادگرای مذهبی در کشتار، ترور و سرکوب، نه تنها علیه مردم ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان و بویژه در همین فرانسه از خود بجا گذاشته است، باید جهانیان، افکار عموم و تمامی نیروهای ضد بنیادگرا آن را به چالش بکشند. این وظیفه انسان نوین و حقوق بشر نوین است که متحدا علیه هرگونه سیاست شانتاژ و تروریسم بپا خاسته و ضمن حمایت از قربانیان پدیده بنیادگرایی، برای یکبار نیز که شده، این پرونده خونین را متحدا به بایگانی تاریخ بسپارند.
17 دیماه 1393