پنهانکاری و خانهنشینی خامنهای صرفنظر از تمامی هارتوپورتهای پیشین و بهویژه سخنرانیهای شداد و غلاظ بر سر” تعداد سانتریفیوژ ها “ و یا ” خطوط قرمز نظام درزمینهٔ اتمی “ خود سخن از چنته خالی ولیفقیه طلسم شکسته دارد. این بدان معناست که وی نه میتواند و نه میخواهد تقصیر شکستهای استراتژیک رژیم اش بر سراین قمار اتمی را به گردن بگیرد و بر این منطق بهترین مسکن برای دردهای بیدرمان نیروهای زهوار درفته و شوکه شده حکومت را درهمان سیاست ” سکوت “ جستجو میکند.
در این راستا خامنهای برای بدر رفتن از پاسخگویی تا به امروز یک دوجین از عوامل و کارگزاران خود در سپاه، ستاد مشترک و مجلس را برای آرام کردن اوضاع بهشدت ضربه خورده موقعیت اش، روانه میدان کرده است. تمامی این گماشتگان ولیفقیه بلااستثناء بر یک نکته تأکید کردهاند که ” بیانیه لوزان “ به نفع! نظام است. فراتر از این نیز محمدجواد ظریف که این” دستهگل “ را به مقام معظم رهبری داده است، در تلویزیون حکومتی ظاهر شد و با بیشرمی تمام بیانیه لوزان را ” چرکنویس “ خواند!!
صرفنظر از این صف کشی و شقه و شکاف در میان باند خامنهای، خاطرمان هست که وی بهعنوان متولی اصلی قمار اتمی در آخرین سخنرانی خود در مشهد بهصراحت گفته بود: « اینکه آمریکاییها تکرار میکنند که «ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم» این حرف، حرف غلط و غیرقابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه مذاکرات». سایت حکومتی انتخاب 10 فروردین 1394
با نگاهی به دادههای بیانیه لوزان بهخوبی میتوان دریافت که تیم مذاکرهکننده تحت رهبری ولیفقیه دست بر قضا به همان ” نتیجه “ رسید، سخن آنکه تحریمهای علیه رژیم آخوندی که اساسا در 4 بخش اتمی، نظامی، تروریستی و حقوق بشر استوارشدهاند، فقط در صورت اعلام آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر شفافیت و همکاری نظام آخوندی، فقط و آنهم درزمینهٔ اتمی ” تعلیق “ و نه ” لغو “ خواهند شد.
نکته دیگر به تعداد سانتریفیوژها و اولدورم بلدرم های پیشین خامنهای در این رابطه برمیگردد. باز خاطرمان هست که ولیفقیه (تاریخ 16 خرداد 1393) در سخنانی ازجمله گفت: « هدف آنها [قدرتهای جهانی] این است که در موضوع ظرفیت غنیسازی، جمهوری اسلامی ایران را به 10 هزار سو راضی کنند، البته ابتدا از 500 سو و 100 سو شروع کردند، که 10 هزار سو محصول حدود 10 هزار سانتریفیوژ از نوع قدیمی است که داشتیم و داریم، درحالیکه به گفته مسئولان مربوطه، نیاز قطعی کشور، 190 هزار سو است».
پایگاه خبری خامنهای 16 خرداد 1393
بلافاصله پسازاین سخنرانی خبرگزاری رویتر در همان تاریخ به نقل از یک دیپلمات غربی گزارش کرد: «رهبر بالاتر از تمام گروهها است. او احساس کرده که باید خطوط قرمز خود را به شکل عمومی مطرح کند تا طرفین درگیر در مذاکرات هیچ سوءتفاهمی نداشته باشند. ازآنجاکه این سخنرانی نکات فنی روشن و واضح داشته است، حالا ایرانیها و غیر ایرانیها بهروشنی میدانند که چه چیز قابلمذاکره است و چه چیزی نیست».
آنچه از بیانه لوزان استنتاج میشود، همهچیز است، بهجز جملات فوق ولیفقیه و یا قرابتی از آن. در آن بیانیه بهروشنی آمده است که سقف سانتریفیوژ های رژیم از مرز 5060 عدد تجاوز نخواهد کرد. همچنین رژیم تنها یک مرکز غنیسازی اورانیوم برای این تعداد سانتریفیوژ خواهد داشت که نام آن ” نطنز “ خواهد بود. نکته دیگر نیز به میزان و حجم اورانیومهای غنیشده برمیگردد که بر اساس بیانیه لوزان، سقف نهایی درصد غنیسازی به میزان 3,75 درصد بیشتر نبوده و قریب 10 تن اورانیوم غنیشده موجود، به سوخت تبدیلشده و درنهایت به خارج از کشور مثلا روسیه فرستاده خواهد شد. ازجمله تعهدات دیگر رژیم، قبول امضاء پروتکل الحاقی است که به جامعه بینالمللی اجازه سرکشی و کنترلهای سرزده به سایتهای رژیم را میدهد.
با یک نگاه اجمالی به این دادهها بهخوبی میتوان پی برد که رژیم آخوندی در دو گام آشکار، نخست در ژنو و سپس در لوزان، از خواسته غنیسازی 20 درصدی نخست به 5 درصد و اکنون به 3,75 درصد عقبنشینی کرده است. همچنین هرآن چه که به سایت فردو که بهکرات متولیان رژیم از ” خطوط قرمز“ از آن نام میبردند، برمیگردد، این سایت بهمانند شیر” بی دم یالی “ بیشتر نخواهد شد؛ زیرا در تأسیسات فردو بهصراحت تأکید شده است که رژیم تنها اجازه دارد 1000 سانتریفیوژ در این مرکز و بدون غنیسازی نگهداری نماید. به سخن دیگر آنکه فردو عملاً به یک ” مرکز تحقیقات فیزیک اتمی “ یا همان ” پارک تفریحی “ تبدیل خواهد!.
از آنجائی که تیم مذاکره هستهای بهکرات اندر کرات تأکید دارد که بیانیه لوزان را پیش از انتشار به تصویب ” سران نظام “ رسانده است، (بخوانیم شخص خامنهای) لذا بر این منطق میتوان گفت که ولیفقیه در یک عقبنشینی آشکار پذیرفته است که بخش اعظمی از دستگاه و پروژههای اتمی رژیم باید برچیده شود. همان پروژه میهن بربادده و مخربی که قریب 12 سال، تمامی زیربناهای اقتصادی، مالی و تجاری کشور را تخریب نمود و به سخنی دیگر، بیش از 300 میلیارد دلار هزینه بر گردن مردم محروم و اسیر ما گذاشته است.
پروژهای که سفرههای مردم را از نان شب تهی کرد و لشکر بیکاران را در خیابانها و معابر در معرض دید همگان قرارداد و کارخانهها و واحدهای تولیدی را یکی پس از دیگری به تعطیلی کشاند. همان پروژهای که حسابهای پسانداز مافیای قدرت و متولیان حکومت را مملو از دلارهای نفتی نمود و بر این سیاق بود که طرح لشکرکشیهای تروریستی و بنیادگرایانه خامنهای در خاورمیانه ضریب خورد و ولیفقیه برای داشتن اهرم فشار بر سر میز مذاکره، گروههای تروریستی را از عراق و سوریه و لبنان تا یمن و شاخ آفریقا مسلح و به جان مردم محروم منطقه انداخت.
تسلیم شدن ولیفقیه و چشمانداز نوشیدن جام زهر بر سربرنامههای اتمی در آینده نزدیک بهیقین فی سبیل الله نبوده است. در اینجا باید به نقش محوری مجاهدین و شورای ملی و بهویژه خانم مریم رجوی برای افشاء جهانی این سیاست ضد ملی اشاره و از آن قدردانی کرد. بهیقین قطع دستان خونین ولیفقیه در هر زمینهای و ازجمله زمینههای استراتژیکی بهمانند اتم، تروریسم و بنیادگرایی باعث شور و شعف ملی مضاعف ایرانیان است و چراغی است برای باز شدن فضای اجتماعی و به حرکت درآمدن مردم علیه این نظام ضد مردمی و خون ریز.
18 فروردین 1394