آقای اوباما رئیسجمهور آمریکا در اولین موضعگیری از متنی سخن میگفت که یادآور قرارداد استعماری نفت در زمان ویلیام دارسی انگلیسی با زمامداران آن زمان ایران بود. او قاطعانه تأکید داشت که " جهان اکنون امنتر شده است زیرا رژیم ایران برای درست کردن بمب اتم حداقل یک سال دیگر وقت نیاز دارد، کما اینکه اکنون فقط سه ماه با بمب فاصله دارد" و یا در چائی دیگر گفتهاند که "ما باید بین جنگ و دیپلماسی یکی را انتخاب میکردیم، مسلماً دیدید که دیپلماسی نتیجه داد". نقل به مضمون.
اما از قرار معلوم آقای اوباما یا از پیشینه این جریان خبری ندارد! و یا شاید نمیخواهد همکاران 5+1 خود را شرمنده کند. سؤال موجه اینستکه چرا در سال 2002 که مجاهدین خلق و دفتر شورای ملی مقاومت ایران برای اولین بار در آمریکا این برنامه اتمی را افشا کرد که رژیم ملایان چندین سال با بمب فاصله داشت و بهغیراز چند توپ و تانک زنگزده چیزی در بساط نداشتند کاری نکردند؟ اما اکنونکه بقول مقامات رژیم پایتخت چهار کشور عربی را هم در اختیار و کنترل خود دارد و بیش از نیمی از خاورمیانه در آتش جنگ میسوزد اینقدر برای یک توافق خوب لهله میزنید و عجله دارند؟
در ضمن آقای اوباما فراموش کردهاند که راه سومی برای برچیدن بساط اتمی رژیم از طرف رئیسجمهور شورای ملی مقاومت، خانم مریم رجوی مبنی بر سرنگونی رژم از طریق مقاومت مردم ایران که بمب اتمی هم با سقوط این رژیم اسقاط میشد پیشنهاد کردند. و این شانس در سال 2009 عینی شد و واقعاً عملی بود اما او در قبال فریادهای مردم تهران در زیر چکمه پاسداران که " با آنهایی یا با ما " در یک عقبنشینی تاریخی با پیامدهای فاجعهبار کنونی، از ولیفقیه ایران حمایت کرد. متأسفانه ارسال مسلسلوار سیگنالهای غلط به ملایان و همپیمانان آنها در آن زمان رژیم را متوهم از اراده جهان برای برقراری نظم و صلح در جهان کرد. باکمال تأسف این سیاست " تغییر رفتار" در بارگاه اوباما در نوروز امسال هم ادامه یافت وایشان قول شرف دادند که در زمان ریاست جمهوری آقای اوباما ملای وقیح صاحب بمب اتمی نخواهد شد!
بنابراین مردم ایران و همه مخالفین خواستار دموکراسی و حق حاکمیت ملی باید بدانند که این مذاکرات صرفاً بین رژیم دیکتاتوری فاشیستی حاکم و پنج قدرت جهانی است که یکی برای جیب خود و دومی برای بقاء خود چانه میزنید، ماحصل آن نفعی یا ربطی به مردم ما ندارد. این رژیم مردم ایران را نمایندگی نمیکند به دلایل بسیار که در مقالات گذشته به آن پرداخته شد.
حذف تحریمهای بینالمللی جاری یا لغو آنها از روی اقتصاد رژیم صرفاً به نفع غارتگران داخلی وسود جویان بینالمللی است. وگرنه اقشار و طبقات اجتماعی غیر وابسته به باند حاکم ایران که از ابتدای روی کار آمدن این رژیم در تحریمهای امنیتی و مالی و انسانی بودهاند.
این را از روی شعف و شادی پاسداران و " سربازان گمنام امام زمان" و مزدوران بهاصطلاح ایرانی شاغل در رادیو و تلویزیونهای طرفدار " دموکراسی خارج از کشور" که آیتالله بیبیسی نوع پیشتاز آن است را میشود فهمید که هدف از این مذاکرات چیزی جز به اقرار مهره دستنشانده و محبوب استعمار، حسن روحانی " تعامل با جهان" که همان مثال (بیبی از بی چادری خانهنشین شد) نیست.
سؤال این است که آیا رژیم ریگی در کفش دارد؟ آیا سد علی برنامه موازی ایای در پیش رو دارد؟ خدایناکرده مثلاً در کشورهای برادر که اکنون تعداد آنها بهاندازه 1+5 میشود (اگر کره شمالی و همسایه شمالی را هم به آنها اضافه کنیم), کارخانههای غنیسازی و سانتریفیوژ سازی تأسیس کرده است؟ و اصلاً چرا یک بمب دوقلو جهت زحمات سد علی به خاطر "مبارزات ضد امپریالیستی او" به او تقدیم نشود؟ وگرنه چرا اینهمه وقتکشی؟
وگرنه چرا شیخ فری که شعار " تعامل با جهان " او گوش فلک را کرمیکند ابتدا از داخل کشور شروع نمیکند که با مردم ایران تعامل کند. مگر از قدیم در منابر و مساجد آه و فغان سر نمیدادید که " چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است". این تعامل آن روی دیگر سکه ملای مکار محمد خاتمی نیست که" گفتمان تمدنها" را علم کرد و هشت سال مردم ایران و جهان را سرکار گذاشت و وقت خرید تا درنهایت خود را به تدارکچی نظام تنزیل درجه داد اما به مقاصد اتمی خود هم رسیدند.
اکنون اینهمه عجله رژم برای امضای توافق "برد برد! " راستی برای چیست؟ آیا به دلیل باز کردن تعدد جبههها در سرتاسر جهان نیست که هزینهها بالا رفته دخل با خرج جور درنمیآید و بعلاوه دشمنان نظام در خاورمیانه هم همپیمان شدند و ملأ خطر را در بناگوش خود احساس میکند؟
اما راهحل
اول: بهترین راهحل رویگردانی از رژیم و خاتمه مذاکرات ماراتون وار بیهوده است و رویکرد به ادامه تحریمها و اجرای قطعنامههای سازمان ملل متحد است. اگر گروه 5+1 رژیم را به حال خود رها کند این رژیم از قله اتمی به دره عدم سقوط میکند. آقایان و خانمهای مذاکرهکننده باید بدانند کارشان با این رژیم به هیچ جا نمیرسد. مذاکره با اینها همان داستان مذاکرات چمبرلن است حتی اگر یک یا دو نیت پاک هم در این مذاکرات موجود باشد. ادامه این مذاکرات اعتبار جامعه جهانی را هرچند دیگرکسی پشیزی ارزش برایش قائل نیست را در انظار مردم جهان از بین برده است. آگر هنوز هم شک دارید پس:
دوم: مگر ولیفقیه رژیم خواستار یک مرحلهای کردن مذاکرات نیست پس بیانید از حالا تا پایان ضرب العجل، تقریباً دو ماه و نیم وقت باقی است که بسیار هم زیاد است؛ و اگر سد علی میل سازگاری دارد چرا همه مسائل را در یک بسته و یکجا با همین گروه مذاکره نکند؟
مسئله حقوق بشر، تروریسم، دخالتهای منطقهای، موشکی رژیم و ازجمله اتمی را یکجا مذاکره کنید در این صورت در کشور شفافسازی خواهد شد. نیازی به هزینه بازرسیهای سرزده هم نخواهد بود چون اپوزسیون ایران جدا مخالف اتمی شدن ایران است. شما میتوانید در آن صورت همه تحریمها را همزمان بردارید. در این صورت منطقه هم آرام خواهد شد، مطمعنا رژیم تغییر رفتار و یا ساختار خواهد کرد. وگرنه چرا رژیم به 6000 عدد سانتریفیوژ عهد بوق رضایت داده است اگر ریگی در کفش ندارد، درحالیکه فقط برای سوخت یک نیروگاه اتمی نیاز به حداقل 65000 سانتریفیوژ پیشرفته است.
خامنهای در آخرین موضعگیری خود اظهارنظر کردند که او بر همان مواضع قبلی خود مبنی بر یک مرحلهای بودن تحریمها اصرار دارد و چون هنوز توافقی امضاء نشد او نه مثبت و نه منفی است عجب!
بهتر نیست بگوییم که او مخالف امضا ء توافقنامه است. او دارد وقت میخرد همه میدانند که بزگالش هائی مثل ظریف و روحانی و چراغعلی بدون دیکتاتور دجال آب هم نمیتوانند بخورند. خامنهای میخواست این توافق "چک نویس "را با جشن و پایکوبی توی جناحهای مختلف جا بی اندازد اما وقتی مواجه با ترکیدن بادکنک قدرت پوشالی خود شد دوباره گرانفروشی را شروع کرد تا بوی گند عقبنشینی او از سمَت " رهبری جهان اسلام" به ولایات تحت اشغال او نرسد.
نتیجه: نیاز غرب به یک عزازیل در منطقه خاورمیانه برای فروش تقریباً 500 میلیارد دلار سلاح و نیاز رژم به یک دشمن خارجی برای فعال نگهداشتن صدها گروه تروریستی و سرکوب و دار و درفش مکمل هم برای شکست مذاکرات است. و این "تعامل"و"امنیت" مصرف انتخاباتی دارد. مگر اینکه ساختار شورای امنیت از حالت کنونی تغییر کند. چون رژیم میداند هر عقبنشینی بعدی تا قم ادامه خواهد یافت.
حسین پهلوان