درب الخطری که اکنون در دوران پسا زهرخوران اتمی، به باز شدن سرکلاف نهتنها در موضوع شقه و شکاف در رأس نظام و یا جام زهرهای حقوق بشر، اجتماعی و منطقهای، بلکه بانفوذ به اندرونی رژیم حتی به پائین ترین سطوح نظامی، پلیسی و امنیتی نیز راه برده است.
خامنهای در این رابطه خطاب به پاسداران بهصراحت میگوید: «یکی از معانی پاسداری و یکی از ابعاد مفهومی پاسداری، این است که انقلاب مورد تهدید است؛ بله، اگر تهدید نباشد، پاسداری لازم نیست. آنجایی انسان پاسداری میکند که تهدید وجود دارد». (سایت خامنهای 26 شهریور 1394)
با نگاهی به مجموعه سخنان خامنهای در این مدت کوتاه و دیدارهای دستچین شدهی وی که اساساً هیچگونه موضعگیری در مورد «زهر اتمی» و تسلیمنامه وین در آنها دیده نمیشود، بهخوبی میتوان به این نتیجه رسید که ولیفقیه حکومت هم در دنیای اوهام و هم در واقعیتهای ملموس داخلی، منطقهای و جهانی این «جام زهر» را با تمام و کمال و تبعات داخلی و بیرونی آن قبول کرده و هیچ راهکاری برای برون رفتن و یا برهم زدن میز بازی در دست ندارد.
بر این منطق است که وی تلاش میکند تا با منحرف کردن مردم و افکار عمومی از اصل موضوع که همان «تسلیم در پروژه ساخت سلاح اتمی» است، به نیروهای بهشدت وحشتزده، ضربه خورده و ریزشی حکومت روحیه بدهد.
خامنهای به شیوه همان مثل معروف «کلکمرغابی » میخواهد با موجی که هم در درون و هم در بیرون حکومت علیه شخص و سیاستهای مخرب «رهبر معظم» به راه افتاده است، مقابله نماید. در این راستا است که وی پس از هفتهها سکوت و نگرفتن موضع مشخص در رابطه با قرارداد وین در حالی به میدان آمده است که اکنون باند مقابل کمتر روزی است تا «صلاحیت رهبر» را بهعنوان عمود خیمه نظام به طریقی به زیر سؤال نبرد.
باند مقابل بهخوبی دریافته است که دیگر با این وضعیت و با چنین رهبر ضربه خورده و پیروزی نمیتوان کشتی درهمشکسته رژیم آخوندی را از میان امواج خروشان نارضایتی عمومی به ساحل نجات رساند. بر این منطق باید دست و اهرمهای وی در حاکمیت بهویژه درزمینهٔ سیاستهای کلان و اقتصادی مانند سپاه پاسداران و شبکههای مافیایی وابسته به آن را هرچه زودتر قطع کرد و یا به طریقی فعالیتهای آنان را کاهش و سپس تحت کنترل درآورد.
برای نمونه آخوند روحانی بیمحابا در این رابطه با به زیر سؤال بردن سیاستهای کلان خامنهای میگوید: «ما باید حواسمان جمع باشد و سادهلوحی نکنیم. باید در این فضای نو کاری کنیم که از تجربه دنیا استفاده و با دیگران مشارکت کنیم. ما به کشورهای اروپایی و غیراروپایی گفتیم از شما استقبال خواهیم کرد درصورتیکه سرمایهتان همراهتان آورده شود و اینکه از تکنولوژی نو و از بازار جهانی مشترکا استفاده کنیم».
(سایت حکومتی ابتکار 24 شهریور 1394)
این سخنان آخوند روحانی آینه تقابل این سیاست راهبردی برای حکومت است. بر این اساس باند رفسنجانی – روحانی راهکار را در «عنصر خارجی» و بازی با کارت آنها میبینند. این تجربه را پیشتر رفسنجانی در دوران پس از زهرخوران قطعنامه 598 داشته است. وی میداند که تنها با کمک چنین مناسباتی میتواند سهم بیشتری در قدرت به دست آورد.
همچنین خامنهای نیز با بیان این جملات «میگویند روحیه و تفکُر انقلابی!! را کنار بگذارید تا جذب جامعه جهانی شوید» خطر را بهخوبی احساس کرده است و علائم و نشانههایی که وی در سخنان اخیرش بهکرات به بیرون داده است، گویای همین این واقعیت است که نظام آخوندی بر سر یک دوراهی و تصمیمگیری در دوران «پسا زهرخوران» قرارگرفته است.
بر این سیاق یک راهحل همان باز کردن دربهای کشور به روی عنصر خارجی (حال با سرمایه و یا بدون سرمایه) و به قول آخوند روحانی «تعامل» با آنها و بهتبع آن تن دادن به یک موج فرهنگی به داخل نظام با تمامی تبعات خود است. تبعاتی که یک نمونه کوچک آن را در راهاندازی رستوران «مکدونالد» و حواشیهای حول آن از سوی «دلواپسان نظام » و سپس شخصی رهبر، تجربه کردهایم. در تقابل با این «راهحل » که بسیار فراتر از بعد اقتصادی است، سخنان خامنهای مبنی بر «نفوذ امنیتی، فکری، فرهنگی و سیاسی دشمن» معنا و مفهوم بهتری پیدا میکند.
سخن آخر آنکه: بهیقین زمانی که خامنهای از دشمن با تمامی «قر و اطوارهای آخوندی» سخن به میان میآورد، مطلوب همان «شیطان بزرگ» نیست؛ زیرا این دشمن فرضی که اکنون به «ناندانی فکری» برای وی تبدیلشده است، حداقل در هیچکدام از سیاستهای رسمی و یا غیررسمی خود خواهان «برچیده شدن» این دیکتاتوری قرونوسطایی در ایران نبوده است.
برعکس در بسیاری از سر بزنگاههای حیاتی و تعیین کننده همواره نقش چوب زیر بغل دیکتاتور را ایفا کرده است. نگاهی به سیاست بهغایت ننگین مماشات و تجربه ما ایرانیان طی دو دهه اخیر و آنچه بر مقاومت ایران در راستای یاریرساندن به ولیفقیه درمانده گذشته است، بهترین گواه بر این ادعا است. ترجمان دشمن در منطق پدرخوانده داعش همان «نیروی برانداز و تغییردهنده» این مناسبات ستمگرانه و سرکوبگرانه است، نیرویی بالنده و بر پایههای عمیق اجتماعی، ملی و میهنی استوار که دارای خط و خطوط منسجم، تشکیلات، برنامه است که خود را بهیقین در هیبت مقاومت ایران و مجاهدین خلق نمایان میکند. با این منطق بهتر میتوان تمامی هراس و دلهره نظام آخوندی و بهویژه شخص ولیفقیه از «نفوذ دشمن» را تفسیر نمود.