در ۱۸ مارس ۲۰۱۱ صدها تن از مردم درآ برای نشان دادن خشم فروخورده سالیان خود به خیابان های شهر ریخته و اینچنین شعله های قیام برافروخته می گردد. رژیم اسد پاسخ اعتراض مسالمت آمیز مردم را با خشونت می دهد و در نتیجه چهار تن از معترضین کشته می شوند. روز خاکسپاری این شهدا خود به تظاهراتی دیگر تبدیل می گردد و شعله های قیام شهرهای دیگر را فرا می گیرد. مثل همه مستبدین برای دیکتاتور فکل کراواتی تحصیل کرده در غرب نیز این معترضین "تروریست" و "عوامل خارجی" هستند! او برای جا انداختن این دروغ تبلیغاتی بنیادگراهای اسلامی را از زندان ها آزاد می کند و تمام تلاش خود را جهت براه انداختن جنگ فرقه ای و بدنام کردن مردم معترض بکار می گیرد. ماشین کشتار اسد بی رحمانه به کشتار مردم بی دفاع دست میزند، جنبش رادیکالیزه می گردد و ارتش آزاد سوریه پا می گیرد. بسیاری از افسران وطن پرست صفوف خود را از دیکتاتور خون آشام جدا کرده و به مردم و ارتش آزاد سوریه می پیوندند.
نقش رژیم آخوندی در کشتار مردم بی دفاع سوریه
رژیم حاکم بر ایران که متحد استراتژیکی و در نتیجه شاهراه صدور تروریزم و بحران خود در منطقه را در معرض تهدید می بیند، دست بکار شده و تمام عیار به کمک دیکتاتور خونخوار سوریه می شتابد. آخوند علی سعیدی، نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران رژیم این نیاز رژیم را اینگونه بیان می کند: "رسالت و مسئولیت ما، حفظ عمق استراتژیکی است و حق نداریم یک نقطه از این عمق را از دست دهیم تا امنیت ایران دچار خدشه نشود."
علاوه بر ارسال سلاح و صرف هزینه های نجومی برای بقای رژیم اسد از سفره مردم محروم ایران، رژیم آخوندی با بکار گیری اهرم شانتاژ ساخت سلاح اتمی جامعه جهانی را از یاری رساندن به رزمندگان سوری و در نتیجه شرکت فعال در سرنگونی بشار اسد نیز برحذر می دارد. شایان ذکر است که بعد از کشتار بی رحمانه مردم بی دفاع سوریه از طریق بکارگیری سلاح شیمیایی توسط رژیم بشار اسد و تصمیم جامعه جهانی برای پایان دادن به تراژدی مردم سوریه، این رژیم ایران بود که با تهدید خروج از مذاکرات هسته ای مانع اقدام نظامی بر علیه اسد گردید؛ اما رژیم ایران به این هم بسنده نکرد و برای فریب افکار عمومی، بویژه برای اثرگذاری در سیاست غرب در ارتباط با سوریه، در خفا به تقویت همه جانبه وحشی گریهای داعش و گروه های مشابه در سوریه پرداخت تا به این توهم دامن زند که گویی بدون رژیم اسد سوریه و منطقه به تسلط اینگونه نیروها درخواهد آمد و بنابراین برای حل بحران سوریه چاره ای جز دیالوگ با اسد و در نهایت حفظ حکومتش متصور نخواهد بود.
بدنبال پیشروی چشمگیر رزمندگان سوری در هفته های اخیر، رژیم آخوندی چاره کار را در کشتار باز هم بیشتر رزمندگان مقاوم سوری می بیند و برای این کار قاسم سلیمانی را جهت رایزنی با روسیه، متحد دیگر اسد، به روسیه می فرستد.
حملات جنایتکارانه روسیه به سوریه
بمباران روزهای اخیر روسیه بر علیه مواضع رزمندگان سوری منجمله نشان از طرح مشترک رژیم آخوندی و روسیه دارد. پوتین که به خاطر بحران اوکراین، از طرف غرب کاملا ایزوله گشته و با بحران های شدید مالی در نتیجه تحریم های اعمال شده غرب مواجه است، راهکار ایفای مجدد نقش در صحنه سیاست جهانی و در عین حال تحکیم قدرت منطقه ای خود را در کشتار مردم سوریه و اپوزیسیون جدی اسد می بیند. توجیه این جنایت را نیز ظاهرا در دیدار با قاسم سلیمانی از فتاوی لازم "حضرت آقا خامنه ای" دریافت کرد که "هدف فقط مبارزه با داعش و دیگر تروریست ها می باشد."!
روزنامه آلمانی زود دویچه سایتونگ در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵ طی مقاله ای تحت عنوان "چرا پوتین و اوباما به یکدیگر نیاز دارند" می نویسد: "صورت مسئله در حقیقت خیلی روشن است، پوتین خود را به خاطر دخالت در اوکراین ایزوله کرده، غرب او را تحریم اقتصادی و از شرکت در کنفرانس جی -۸ منع نموده، اوباما از او دوری می جوید و حتی از او به عنوان "بچه پر رو" یک قدرت منطقه ای نام برده. حالا پوتین تلاش دارد افکار عمومی را از اوکراین منحرف نموده و در چالش های بزرگ جهانی به عنوان یک قدرت جهانی ایفای نقش کند و به ائتلاف ضد داعش که ۶۰ کشور جهان به آن تعلق دارند، باز گردد؛ مشروط بر اینکه اوباما دوباره با او به آشتی بنشیند."
حملات مرگبار روسیه بر علیه مواضع رزمندگان سوریه البته نیات فریبکارانه پوتین را برملا نموده و آنطور که انتظار می رفت روشن شد که هدف از حملات هوایی تنها حفظ منافع روسیه و نجات بشار اسد از سقوط بوده و نه شرکت در ائتلاف ضد داعش.
از طرف دیگر بعد از حملات هوایی روسیه به رزمندگان سوری و برخلاف ادا و اطوارهای دجالگرانه آخوند روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر اینکه: "ایران آماده کمک به برقراری دموکراسی در سوریه و یمن به گونه ای است که در عراق و افغانستان آن را به انجام رساند و نشان داد که در این زمینه موفق بوده است"، رژیم ایران مبادرت به اعزام نیروی رزمی پیاده از طریق لبنان به سوریه می کند.
بنابر این روشن است که رژیم آخوندی بعد از زهر خوران اتمی از صدور بحران و تروریزم به خاطر نیاز حیاتی به آن برای حفظ بقای حاکمیت ننگینش دست نخواهد کشید.
سیاست مماشات آمریکا
بعد از حملات جنایتکارانه شیمیایی نیروهای اسد با گاز سارین به مردم بی دفاع سوریه در تاریخ ۲۱ آگوست ۲۰۱۳، بن رودز، معاون مشاور امنیتی اوباما با اشاره به خطوط قرمز اعلام شده توسط وی، گفت: "تسلیح نیرو های اپوزیسیون و ایجاد منطقه پرواز ممنوع از جمله اقداماتی هستند که در برنامه کمک به مردم سوریه منتفی نمی باشند". این در شرایطی بود که اوباما از حمایت قاطع جمهوری خواهان برخوردار بود و می توانست با اتخاذ یک سیاست قاطع نقطه پایانی بر رنج و آلام مردم سوریه بکشد. سناتورهای پر نفوذ مک کین و لیندزی گراهام در یک موضع گیری مشترک در اینباره اعلام کردند: "اکنون رژیم اسد خط قرمز اعلام شده توسط پرزیدنت اوباما را رد کرده است؛ حالا بحث بر سر اعتبار ایالات متحده است؛ اکنون زمان اقدام قاطع تر فرا رسیده. مک کین خواستار کمک تسلیحاتی به رزمندگان سوری از جمله سلاح های ضد تانک و سلاح های ضد هوایی برای حفاظت از حریم هوایی آپوزیسیون شد." (روزنامه تاتس آلمان آگوست ۲۰۱۳ شماره ۵۰۶۵۳۶۸).
اما اوباما نه تنها کمک جدی به رزمندگان سوری نکرد بلکه بی عملی و شیفتگی بیش از حد او به سیاست مماشات در واقع شرایط را به چنان نقطه ای رسانیده که رژیم آخوندی با همکاری پوتین همچنان به قتل و عام مردم سوریه ادامه می دهند، امری که دنیا را درمقابل یک تراژدی انسانی قرار داده است.
سخنان روز چهارشنبه ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵ سناتور جان مککین رئیس کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا در ارتباط با دخالت نظامی روسیه در سوریه و کشتار غیرنظامیان در این باره گواه همین واقعییت است: "شکی نیست که این بشار اسد بود که داعش را بهوجود آورده است. اوباما سالیان است که میگوید اسد باید برود ولی کاری نکرده که ما را به این خواسته نزدیک کند. بر روی ویرانههای سیاست خارجی این دولت، اکنون ولادیمیر پوتین ایستاده است به مانند اوکراین و هر جای دیگر، وی بیعملی این دولت اوباما را میبیند و کاملاً سو استفاده میکند".
نقش سازمان "ملل" متحد!
در این میان نقش شورای امنیت سازمان ملل که به عنوان قدرتمندترین ارگان سازمان ملل مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی و جلوگیری از جنگ را به طور مستقیم به عهده دارد، در واقع شرم آور بوده و اساسا معلوم نیست که فلسفه ادامه حیات این ببر بدون دندان در چیست، وقتی قطعنامه های آن از طرف دارندگان حق قلدرمآبانه وتو یا بلوکه می گردند و یا کشور های نورچشمی آمریکا اساسا وقعی بر آن نمی گذارند!
اگر صلح جهانی را در ساده ترین معنی اش شرایطی تعریف کنیم که مردم هر سرزمینی بتوانند بدون وحشت از بمب و گلوله و آتش در آن زندگی کنند، آیا بشار اسد و حامی اصلی آن رژیم آخوندی و عوامل تروریستش در منطقه از مصادیق بارز بر هم زنندگان صلح و امنیت جهانی نیستند؟ آیا ۲۵۰۰۰۰ هزار انسان بی دفاعی که تاکنون توسط این جانی قتل و عام گردیده اند از حقوق انسانی مندرج در منشور سازمان ملل متحد برخوردار نیستند؟ پس بی عملی این ارگان برای چیست؟
این سازمان "دول" متحد حتی قادر نیست شرایط فاجعه بار پناهندگان سوری در کشور های همجوار را اندکی بهبود ببخشد. کارشناسان مسائل پناهندگی یکی از دلایل موج جدید پناهندگان به اروپا را در وضعیت غیر قابل تحمل آوارگان سوری در کمپ های اردن و ترکیه و لبنان می دانند.
سازمان تغذیه جهانی اعلام کرده است برای ۲۰۰۰۰۰ پناهنده جدید به اردن هیچ امکانی ندارد و ۱۴ دلار حقوق ماهیانه این پناهندگان نیز از آخر هفته جاری قطع می گردد!
البته مواجهه سازمان ملل با کمبود بودجه تا حدی قابل فهم است، چرا که در غیر اینصورت این سازمان قادر به پرداخت حقوق ماهیانه ۵۰۰۰۰ دلاری برای شارلاتانهایی چون مارتین کوبلر نخواهد بود که به جای نظارت بر حفاظت ساکنان اشرف، دست در دست قاتلان آنها، تنها نظاره گر قتل و عام آنان بود.
اما چاره کار در کجاست؟
پایان فاجعه انسانی در سوریه که امروز توجه افکار عمومی جهان را به خود معطوف ساخته است تنها در سرنگونی رژیم بشار اسد است که بی تردید صلح و آرامش را با خود به ارمغان خواهد داشت. شرط لازم و کافی این مهم اما حمایت همه جانبه کشورهای غربی و آمریکا از رزمندگان ارتش آزاد سوریه و قطع دستان خونین رژیم آخوندی در سوریه است. لازمه تحقق این امر، ختم سیاست مماشات غرب با رژیم آخوندی و به رسمیت شناختن شورای ملی مقاومت ایران است.