این را زمانی بس صعب و سنگین و پرخون و رنج و شکنج و در اوج درنده خویی نظامی ولایتی و تمامیت خواه درهمین اروپا، آلبرت انشتن آلمانی گفت. او در آنزمان، بدون شک از نبود یک سازمان مقاومت سازمان یافته و متشکل و بزرگ، در کشورش آلمان، رنج می برد و البته از وجود سازمانها و مقاومت های سازمان یافته و سلحشور و مسلح در بسیار کشورهای دیگر اروپا، بسیار در دل و جان خرسند و امیدوار بود. ناگفته نماند که در همان کشورش آلمان، بودند گروهایی نظامی (تحت فرماندهی سرهنگ اشلوفنبرگ) و ملی و مبارز (مقاومت زیر زمینی "رزهای سفید" با شهدای ارزنده اش) که جانهای پاک خود را، با علم به کم وزنی فیزیکی و سازمانی شان، در مقابل آن دیو مخوف درنده خود، فداکردند....
اما در میهن ما ایران، از همان نخستین روزهای استقرار نظام دوزخی خمینی و حتی در زندانهای قبل از استقرار این نظام- مقاومتی پا گرفت و ریشه دواند که از شمار آرمانخواهی، تشکیلات، سکانداری، گرا و فدا، در نوع خود بی نظیر است و از مراحل و پیچ هایی گذشت که یک باد آن بسیاری تشکل ها و سازمانها و ادعاهای دیگر را در آسمان پر ابر و رعد و برق تاریخ پودر و دود کرد. اینان یعنی این مقاومت و تنها مقاومت جدی:
1. درمقابل خمینی آدمخوار ازهمان ابتدا ایستاد. زمانیکه بسیاری از بقیه حتی جرات حرکتی نداشتند که هیچ، حتی مرید و تا پایان نوکر "امام ضد امپریالیست" شدن و هستند.
2. با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی در دو مرحله ماشین جنگی و برنامه آدولف-ژوزف نشان فتح عالم، این بار از راه کربلا و قدس را برای همیشه متلاشی کرد
3. ماشین مخوف دیگر خمینی، یعنی دستگاه پر خرج و بی دخل اتمی او را که مانند برادرش آدولف، برای بقایش چون آب حیات بود تا این تاریخ متوقف کرده است. هفته پیش در انستیتوی نوبل، دستیار وزیردفاع ایالت متحده، در مقابل سوال صریح نگارنده -که جزو شرکت کنندگان در بحث بود، از او و ازنماینده سازمان انرژی اتمی و سفیر قرقیزستان، این را مقر آمد و همانند پرزیدنت جورج بوش پسر، به صراحت اعتراف کرد که "بلی حق با شماست فلانی، افشاگر اول و پیگیر، سازمان مجاهدین و مقاومت بود"؛ و می بینید که رژیم هم خودش همیشه اینرا میگوید.
بله اگر اشتباه مخرب قوه مجریه ایالات متحده آمریکا و نابودی ستونهای ملی و نهادی عراق و خاورمیانه و اشغال و سونامی پشت سر آن اشغال نظامی نبود و قبل وبعد، مماشات یو اس و اروپا و نامگذاری شرم آور و به خفت شکست کشانده شده در لیست تروریستی و بدنبال آن دعوت از چنگالهای خونین رژیم فاشیستی خمینی به عراق نبود و استقرار مزدوران و نمایندگان ولایت مطلقه در عراق باستانی و همیشه خونفشان و ایضا و ایضا به بیراهه کشاندن قیام ملت ایران در سال 2009 میلادی نبود و" سبز" و بی محتوا کردن آن- و ارتش آزادیبخش ملی در حصر و حصار در جوار خاک میهن گرفتار نمیامد، من بدون اغراق میگویم و به آن ایمان دارم که سیر تحولات بسوی دیگر میرفت و استراتژی همیشگی و پایدار و عوض نشده شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق- یعنی قیام ملی توام با حرکت مسلحانه برای حفاظت و پیشبرد آن- تحقق می یافت. آری تا اینجا دوپایه از سه پایه استراتژی مقاومت تحقق پیوسته است. آب خنک نثار آتش حقد و حسدها باد!
تجربه و تاریخ نشان داده است این استراتژی، علیرغم هرچه پیش آمده- که سرمویی گناه مقاومت سازمان یافته و همیشه در صحنه نبرد- چه مسلحانه و چه غیر آن- نبوده ونیست، هیچ وقت غلط از آب در نیامده است و تنها راه ممکن و تعیین کننده است. برای تحلیل علت دیرکرد سررسید آن البته، با صدور فرمان جمع آوری کلیه ذخیره آب دهان تاریخ، باید تف و لعنت نثار طرفهای مقابل کرد!. استراتژی مقاومت نه تنها عوض نشده و به شکست نرسیده است بلکه هنوز وهنوز و تا محو این رژیم فاشیستی جدید، تنها و تنها و تنها راه است و غیر از آن راهی نیست. حالا هرچه تحقق آن طولانی شود باید علت را در عوامل بالا دانست.
باری به حرف انشستن بزرگ من این را نیز اضافه میکنم- با کسب اجازه از او که میدانم او هم در دل داشته است.
"جهان جای خطرناکی است!
نه بخاطر وجود افراد ستمگر دد منش،
بلکه بخاطر وجود افرادی که در برابر آنها نمی ایستند"
و بدتر بدتر، بخاطروجود افرادی که نه تنها خود کاری نمیکنند و در ایوان سلامت مینشینند، بلکه برای سرپوش گذاشتن بر نایستادن و نجنگیدن و بریدن و لو دادن و خیانتهای خود- مدام در حال سنگ اندازی و حمل باربار هیمه برای آتش مخوف دشمن اصلی ملت و میهن و جهان هستند. حالا هر نامی برخود میگذارند فاقد اهمیت است.
این اولین نثار خون فرزندان این میهن برای رهایی آن ملت شریف و متمدن و بنیانگذار تمدن، نیست و آخرینش هم نیست. در طول این سی و اندی سال، همه جهان برای ما اعضای این مقاومت جدی، اشرف و لیبرتی بوده است و ازین پس هم هست. مگر خیابانهای تهران سی و خرداد و پایگاه نوزده بهمن لیبرتی نبود؟ مگرمسلسل بیکیسی باران مقر مجاهدین در کویته پاکستان و کشتار مجاهدین، اشرف نبود؟، مگرحمله و به شهادت رساندن در دفتر مقاومت در ترکیه لیبرتی نبود، مگر کشتار و ترور ها در همین اروپا اشرف نبود، مگر ترورو قتل دوسوم دیپلماتها و رؤسای سفارتخانه های ایران که به شورای ملی مقاومت پیوستند و شهادت آنان در ژنو و رم، لیبرتی نبود؟ و حتی ترورخیابانی پنجاه درصد از خلبانان نظامی وطن پرستی که نمیخواستند قربانی تبلیغات ادامه جنگ لعنتی خمینی شوند و مجری استقرار اولین قمر اتحاد جماهیر اسلامی در عراق باشند، در خیابانهای همین اروپا؟
با عرض تسلیتی رسا و به بلندای شرف و عظمت مجاهدین خلق ایران، به خواهر ارجمند مریم رجوی و به برادر گرامی مسعود رجوی
پر ویز خزایی سی ویکم اکتبر 2015 اسکاندیناوی