سهیلا دشتی: سرو آزادگان ایران

چند ساعتی از حمله ناجوانمردانه و جنایتکارانه تروریستی با هشتاد موشک به زندان لیبرتی نگذ شته بود که سیل پیامها در حمایت از مجاهدین و محکوم کردن این عملیات ددمنشانه روانه و انگشتها به سوی رژیم نشانه، که عامل این چنین حمله ای هیچکس به جز رژیم نمی تواند باشد! اولین عکسها و فیلم ها می رسد! صدای انفجار و آتش سوزی، شعله ها که زبانه می کشد و آنچه را که با دستهای پرتوان مجاهدین در آن برهوت ساخته شده بود را در کام می کشد. گویندگان سیمای آزادی از گستردگی حمله و تعداد شهدا خبر می دهند! هر نام،! چه خسرانی برای مقاومت و مردم ایران، چه انسانهائی، در میان اسامی اسم حسین سرو آزاد جلوه دیگر دارد، مشخص تر می شود و در ذهن جان می گیرد، حسین یکی از سی و شش قهرمان اشرفی بود که در اولین حمله ناجوانمردانه دست نشانده خامنه ای، نوری مالکی به اشرف در شش و هفت مرداد سال 88 به گروگان گرفته شد! و روزی که باجسمی نحیف ولی با اراده ای بی نظیر با برادر مسعود از آنچه که در دخمه و زندان المثنی بر آنان گذشته بود می گفت! چه تواضعی و چه عشقی به مردم و آرمانش در صدای او موج می زد! و این سرو آزاد در راه آرمانش جان گذاشت!

در حقیقت همه این شهدا سروهای آزاده ای هستند که تاریخ بشریت مدیون آنان است! جلوه دیگری از ترکیب مبارزه تا به آخر و فدای بی پایان!
در التهاب و دردی جانکاه به نامها افزوده می شود و در همان روز به عدد 23 می رسد. از سیمای آزادی اعلام
می شود که حال سه تن از مجروحین وخیم است و به علت نبود برق و تاریکی شب چهره دو تن شناسائی نشده.
 سیما چهره چند مجروح را نشان می دهد که صورتشان را لایه ی ضخیم از گل پوشانده! دستهای خود را مشت می کنند و خندان از ادامه راه سخن می گویند.
سه روز از این فاجعه نگذشته که هنرمندان اشرفی موزیک ویدئوئی را به نام "روز حساب" تهیه و تقدیم به مردم ایران می کنند. بر سر خرابه های لیبرتی طنین پایداری را در جهان پژواک می دهند.
اما این سر دنیا تیغ به دستانی آماده نشسته اند تا بر صورت مجاهدین بکشند. با خود شیفتگی "من می دانستم" و یا
"مگرما نگفته بودیم"، "اینان به شهید نیاز دارند"، "نمی خواهند آنان را از آنجا بیرون بیاورند" و...و سر می دهند.
البته من حرمت کلام را رعایت کردم و سعی کردم که چکیده افاضات این جنت مکانان را با کلمات دیگری بنویسم.
یکی در نقش خانواده، دیگری در نقش روشنفکر و یکی در رل فعال حقوق بشر وارد صحنه می شوند. البته اینان بازیگران تازه واردی نیستند و بارها در کمترین فرصتی که به دست آورده اند تیغهای چرکین خود را بر سر وصورت رهبران مقاومت کشیده اند. اینان مصداق واقعی  فَهُمْ لاَ یعقلون هستند.
دست به هر وسیله ای می زنند که مأموریت خود را انجام دهند. در صفحه تلویزیونی " آیت الله بی بی سی حرام زاده ترین سانسورچی تاریخ" (لقبی که زنده یاد احمد شاملو به رسانه بی بی سی داد).


http://www.hambastegimeli.com/%D8%AF%D9%8A%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-

ظهور پیدا می کنند.
این شعر در ذهن تداعی می شود که
تو اول بگو با کسان زیستی
من آنگه بگویم که تو کیستی
 
برای اینکه باز هم پرده ای از دروغگوئی های این دلسوزان خانواده و حقوق بشر را ببنید نقل چند مثال ضروری است.
تمامی حامیان مقاومت که در عراق در مأموریت بوده اند به این مسئله اذعان دارند که مسئله مجاهدین یک مسئله سیاسی است که در آن پایه ای ترین حقوق انسانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق تضیق شده. افسران ارتش آمریکا مثل سرهنگ گلاوسکی، ژنرال فیلیپس، سرهنگ مارتین، دکتر مورش ووو بارها در مورد مشاهدات خود در اشرف شهادت داده اند و اضافه کرده اند که آمادگی آن را دارند که در هر دادگاهی شهادت بدهند.
اد ملکرت نماینده ویژه سازمان ملل برای مأموریت در عراق "یونامی"، طاهر بومدرا رئیس بخش حقوق بشر سازمان ملل در عراق و مسئول پرونده اشرف 2012 - 2009نیز با حضور خود در کنفرانسهای مقاومت به این مسئله تاکید کرده اند.
اد ملکرت در یکی از سخنرانی های خود می گوید: " این جا آمده ام که بر تعهد خود تأکید کنم ومسیرم را در جستجوی عدالت ادامه دهم تا باز هم بر درهای بسته بکوبیم. جامعه جهانی خیلی ساده شهامت آن را نداشته که تحولی در محاصره پنج ساله ایجاد کند و این همان چیزی است که همچنان در لیبرتی ادامه دارد. "
طاهر بومدرا در کتابی به نام "نا گفته هائی از اشرف" مشاهدات خود را از دوران مأموریتش می نویسد.
در مقدمه کتاب عنوان می کند: " که جرائم بسیاری در مورد مجاهدین صورت گرفته که برخی از این جرائم را می توان در زمره ی جرائم بر علیه بشریت خواند. این نوشته ها شهادت من است برای ثبت در تاریخ و ادامه می دهد که در این نوشته ها سعی خواهد کرد که مقامات مسئول سازمان ملل را به خاطر بی عملی و پاسیو بودن مورد سئوال قرار دهم. مقامات سازمان ملل باید پاسخگوی پیشداوری ها و افتراهای بی پایه درقبال سازمان مجاهدین در اشرف باشند.
چگونه و چرا سازمان ملل با نوری مالکی (نخست وزیر وقت عراق) توافق کرد که مجاهدین اشرف را ترک کنند و به بازداشتگاهی به نام "لیبرتی" منقل شوند.
چرا گزارشها در مورد مجاهدین آنچنان تنظیم شده بود که افکار جامعه جهانی را منحرف کند که بدین وسیله بتوانند برچسب تروریستی بر مجاهدین را توجیه کنند.
بومدرا در کتابش اقرار می کند که خود وی نیز تحت تأثیر این تبلیغات منفی بوده است و بعد از خود انتقاد می کند. از اولین ملاقات خود با نمایندگانی از اشرف که در ماه مه 2009 صورت گرفت، می نویسد:
 "من منتظر دیدار با جنگجویان تروریستی در دفتر کارم بودم. به یکی از معاونان خود گفتم که در این ملاقات حضور داشته باشد. او از یکسال قبل در عراق بود و مدت یکسال هم برای سازمان دیده بان حقوق بشر کار کرده بود. تمام چیزهائی که من از اشرف می دانستم چیزی بود که همکاران من براساس نظریات و فرضیه ها خودشان (کارمندان سازمان ملل و نیروهای آمریکائی ) برای من تعریف کرده بودند.
بهزاد صفاری و شهریار کیا منش وارد اطاق شدند. من خود را در مقابل دو انسان متواضع و فرهیخته یافتم. ... بهزاد در مورد وضعیت اشرف توضیح داد.
در همان ملاقات بهزاد صفاری می گوید که اشرفی ها حاضر به ترک عراق به سوی یک کشور ثالث هستند ولی مایل به گفتگو با دولت عراق هستند که از خروجی که ارزشهای مجاهدین را خدشه دار نکند مطمئن شوند.
دربخش دیگری از کتاب بومدرا می نویسد:
"کمیساریای عالی پناهندگان در عراق نقش فعالی نداشت و در کمک رسانی به ساکنان اشرف غائب بود. کمیساریا فقط به کسانی کمک می کرد و آنان را تحت حفاظت قرار می داد که اشرف را ترک کرده بودند و تحت نظر دولت عراق در یا در "هتل مهاجر" و یا در"هتل الظهور" اقامت داشتند. این دو مکان متناوبا ازسوی سفیر (رژیم) ایران در عراق مورد بازدید قرار می گرفت. این سیاستی بدون معنی بوده و هست . کسی که مبارزه را ترک کرده نیازی به حفاظت ندارد. در حقیقت این ساکنان اشرف بودند که در معرض خطر بودند و نیاز به حفاظت داشتند.
وی ادامه می دهد:
" این مسئله مهم است که گفته شود تمام کسانی که اشرف را ترک می کردند، از طرف مقامات عراقی در محلی نامشخص گاهی به مدت سه ماه نگهداری می شدند".
کتاب بومدرا واقعا زوایای ناگفته ای از اشرف را باز گو می کند که برای هر انسانی که ذره ای عدل وانصاف داشته باشد می بیند که ارتجاع و استبداد در همکاری با یکدیگر مجاهدین را در معرض این انتخاب گذاشته اند. یا ترک مبارزه و یا با تمامی توان پایداری.
حال هر گاو گند چاله دهانی هر چه می خواهد بگوید. انتخاب مجاهدین یک چیز است و آنهم "هیهات مناالذله"!
----------------------------------------------------
 ترجمه بخشهای ازکتاب طاهر بومدرا از نویسنده است