خامنه ای و دستگاه اطلاعاتی رژیم در تمامی محاسبات خود براین باور بودند که این بار کار را یکسره خواهند کرد و عنقریب با به توبره کشیدن کمپ لیبرتی، خیال خود و جمیع دستگاه جبار نظام آخوندی را برای همیشه از وجود چنین بدیلی راحت خواهد نمود. آنچه که تا به امروز و در پی 8 کشتار خونین و موشک باران از سوی دیکتاتوری خامنه ای علیه ساکنان بی سلاح و بیدفاع اشرف و کمپ لیبرتی صورت گرفته، نشان دهنده این واقعیت نیز هست که عنصر بی عملی و بی تفاوتی و نقض تعهدات و پیمان ها از سوی سه مثلث ایالات متحد، سازمان ملل و دولت عراق بخوبی در آنها دیده می شود؛ زیرا برای نمونه در 16 اوت 2012 توافق اصولی با ساکنان کمپ صورت گرفته بود.
که بر اساس آن می باید «کلیه تصمیمات سرکوبگرانه دولت مالکی علیه اشرفیها باید لغو شود... و وضعیت زندان در لیبرتی باید طبق بیانیههای متعدد کمیساریای عالی پناهندگان خاتمه یابد».
اکنون که به این توافق نگاه می کنیم، در می یابیم که هیچکدام از بندهای این توافق نامه اجرا نشده است. انگشت اتهام ما ایرانیان بخوبی بسوی آمران و ناقصان این توافق نامه دراز شده است؛ و سوالات اساسی خانواده های ساکنان لیبرتی آنکه چرا این تعهدات به سرانجام نرسیده؟ چه سیاست مخربی در پشت آن اکنون ایفای نقش می کند؟ و چرا سازمان ملل کمپ لیبرتی را بعنوان یک کمپ رسمی پناهندگی اعلام نمی کند؟ به چه دلیل عاملان تمامی جنایات در اشرف و لیبرتی را بدست عدالت نمی دهند؟ چرا قاسم سلیمانی، سردسته تروریست بین الملل و منطقه ای را در عراق تحمل می کنند؟ و سرانجام آنکه چرا دست عوامل رژیم را در پشت دیوارهای کمپ باز می گذارند؟ کامیون های مملو از موشک و این افراد را که اطلاعات رژیم برای عملیات و یا برگزاری سیرکی بنام «خانواده ها» به پشت دیوارهای کمپ می آورد به یقین از لایه های حفاظتی مختلف در منطقه سبز بغداد و حول فرودگاه بین المللی بغداد باید عبور نمایند. چه جریانی به اینها مجوز عبورداده است؟
با نگاهی به تمامی جنایات انجام شده هم در اشرف و هم در کمپ لیبرتی بخوبی دست خط سیاست نیروی ترویستی قدس را با کشاندن مشتی جیره خوار تحت عنوان «خانواده» که اشرفیان قهرمان از آنها بعنوان ننگ ما نام می برند، می بینیم. چند هفته قبل از موشک باران مجدد لیبرتی، گشتاپوی آخوندی با آوردن بلند گو و کشاندن این افراد به درب لیبرتی زمینه سازی روحی و روانی برای انجام حمله دیگری را طرح ریزی کرده بود. مقاومت ایران نیز بکرات در اطلاعیه ها طی این مدت هشدار داده و اعلام کرده بود که تمامی این اقدامات زمینه سازی برای حمام خون دیگری و برای کشتار فرزندان ما در لیبرتی است. همچنین بسیاری از شخصیت های سیاسی و بین المللی بویژه در پارلمان اروپا، در کنگره و سنای آمریکا از قبل نسبت به این وضعیت بحرانی هشدارد داده بودند. یک هفته قبل از موشک باران نیز 26 نماینده کنگره آمریکا و 32 شخصیت برجسته سیاسی و نظامی آمریکایی ونیز 70 نماینده پارلمان فرانسه در این زمینه به دولت آمریکا، ملل متحد و اتحادیه اروپا نسبت حملات رژیم هشدار داده بودند. متاسفانه ابواب جمع سیاست مخرب مماشات با دیکتاتوری مذهبی خامنه ای عامدانه به این هشدارها توجه نکردند و با ادامه سیاست سکوت و بی عملی خود، خواسته یا ناخواسته دستان رژیم و ایادی آن را برای کشتار دیگری علیه ساکنان کمپ لیبرتی باز گذاشتند.
اما جا دارد تا در کنار این واقعیت ها به نکته ی دیگری نیز اشاره نمائیم. نخست اجازه بدهید تا از تمامی هموطنانمان و تمامی انسان های دردمند، شخصیت ها، سازمان ها و گروه ها (با هر عقیده و مرام و مسلکی)، اقوام مختلف ایرانی و پیروان مذاهب و عقاید گوناگون، نویسندگان، شاعران، یاران مقاومت ایران و اشرف نشانان بخاطر ابراز حمایت ها و محکومیت بی شکاف دیکتاتوری خون ریز خامنه ای در رابطه با این جنایت شنیع و غیرانسانی و بویژه بدون اینکه مرز بین قاتل و قربانی را مخدوش نمایند، به سهم خود قدردانی ویژه به عمل بیاورم. به یقین این امواج حمایت ها آن روی دیگر همان «همبستگی ملی » ما ایرانیان برای رسیدن به حقوق بشر، عدالت و حاکمیت مردمی در فردای سرنگونی این نظام پلید است.
دوم روی سخن خود را خطاب به آن دسته معدود دودوزه بازان که در چنگ سیاست های اطلاعات آخوندی هستند، معطوف نمائیم. بی ارزشان دنیای وادادگی و بقول زنده یاد فریدون مشیری همان «هیزم کشان تابستان و یخ فروشان زمستان».
زیرا هنوز خون مجاهدین ازسنگ فرش زندان لیبرتی لیبرتی خشک نشده و در حالیکه دنیایی علیه این عمل جنایتکارانه و شنیع که با تمامی عرف ها و نرم های بشریت متعارف در تضاد قرار دارد، به پا خاسته است، این شمایان اید که در یک کر هماهنگ با گشتاپوی خامنه ای وارد صحنه شده اید. همان ماله کشانی که در یک تقسیم کار، قربانیان این عمل جنایتکارانه و رهبران بزرگترین نیروی اپوزیسیون تاریخ معاصر میهنمان را آماج قلم های زهرآگین و چرکین خود قرار داده اند. به قول معروف سر آدمی که به گشتاپوی مخوف وهار آخوندی وصل باشد، اساسا دیگر نیازی به «ماله کشی» نیست، آن وقت به آن می گویند «وظیفه و خدمت» و می شود « امر به معروف و نهی از منکر» آنهم از نوع «ولایت اش» و صد البته با خمیر مایه جعل، دروغ، سالوس، سند سازی و مونتاژ!
سخن از سناریویی است که در بطن خود ظاهرا به دنبال « کشف بن بست» است! ظاهرا دلش برای «ساکنان لیبرتی» می سوزد، اما بواقع هدفی جز ریختن قبح هرگونه مرزبندی، پایداری، حریت و بویژه مخدوش کردن مرزهای مبارزاتی و خون های به ناحق ریخته شده در حاکمیت پدرخوانده داعش در سر ندارد.
اما آن سوی دیگر این سکه نیز داستان، بواقع داستان حریت و مقاومت و تشکیلات آن و پایداران در اشرف قهرمان و زندان لیبرتی در مقابل مشتی «مزد بگیر و ماله کش» اطلاعات آخوندی است. داستانی که در جوهر و بطن خود یک هدف را دنبال می کند و آن «جدا کردن سر از بدنه ی این مقاومت» است. همان سناریوئی که از اساس و بنیاد به بیت «مقام معظم رهبری» ختم می شود و «مزقونچی های» آن نیز مشتی عناصر «خود فروخته، شاگر جلاد و تیرخلاص زن و تواب تشنه بخون و شاعر واداده و میرزا بنویس های دربار «معظم اله » تحت عنوان به اصطلاح « وکیل، شاعر و جداشدگان و منتقدین» و خزعبلاتی از این قبیل می باشند».
آری در این وادی است که «حسن» تبدیل به «خسین» میشود و حریت به کالای بی ارزشی بنام مال به «یغما» رفته و واژه ها به «ولگردی و هرزگی» کشیده میشوند.
بدبختی خامنه ای زهر خورده و طلسم شکسته را ببینید که قرعه را برای حل و فصل «اصلی ترین» مشکل خود بنام باندی روانی و فراری از دارلمجانین دنیای سیاست نهاده است که اساسا نه «عقل و شعور» درست و حسابی داشته و نه تعادل روحی و سیاسی مناسب دارند. جماعتی «قیژ ویژ» و به قول شاعر نامدار میهن امان «گول» و عافیت طلب، بدون پشتوانه فکری که به جد از «بضاعت عقل» در عذابند.
خاطرمان هست که دو سال پیش تر همین جماعت و جاده صاف کن های قتل عام 52 تن از فرزندان ما در اشرف، پای طرح توطئه بر محور « ردیابی مسئول شورا» و سپس «جدا کرن سر از بدنه» تشکیلات مجاهدین و شورای ملی مقاومت رفتند. ظاهرا اینبار سناریو اطلاعات رژیم برعکس شده و براین سیاق نخست موشک باران و قتل عام ساکنان در دستور کار قرارگرفته است و سپس ریختن «اشک تمساح» از سوی سایت های زنجیره ای و «عمله اکره» خامنه ای در خارجه.
تقسیم کار به همین سادگی و به همین بی شرافتی!