دامنه البرز پرآب ترین نقاط ایران است و ... اگر طبق یک طرح مهندسی استفاده از نهرها و رودخانه ها و درّه های منشعب از البرز برای ایجاد شهرکها استفاده می کردیم، می توانستیم از حدود خراسان، شاهرود و دامغان و سمنان و تهران و هشتگرد و قزوین و میانه و زنجان تا آذربایجان، نزدیک به هزارکیلومتر راه، قریب صد شهر داشته باشیم که از آبهای برفهای البرز استفاده کنند و هر کدام یک میلیون آدم را در خود جای دهد، یعنی صد میلیون آدم در دامنه های البرز زندگی کنند و کشت و زرع هم داشته باشند و محتاج تعطیل مدارس بر اثر دود ترافیک هم نشوند...
تهران پنجاه سال بعد از آقامحمدخان یک شهر پردرخت و در واقع یک باغشهر بوده است... همه این باغها به یُمن و برکت همین قناتها مشروب می شده است... آدمیزاده یی که آب را از کرج می آورد که در تهران درخت بکارد، ممکن است جایش در بهشت باشد، ولی آن کسی که با وجود آب لوله کشی درخت دویست ساله را آب نمی دهد که خشک شود تا زمین آن را متری فلان و بهمان تومان بفروشد و سوراخ زنبوری به نام آپارتمان درست کند، البته حقّش است که در همان جهنّمی که خودش ساخته، دود گازوئیل بخورد.
آقا محمدخان قاجار هرگز تصور نمی کرد در مجلسی که با سران قاجار در عمارت سلیمانیه کرج فراهم می ساخت و در حکم مجلس تاجگذاری او بود و در این مجلس شخصیتهای نظامی قاجار... حضورداشتند... پای تختی در دویست و بیست سال بعد» بشود که «640کیلومتر مربع مساحت خواهدداشت با 11میلیون جمعیت، یعنی بیش از بیست درصد جمعیت کشور، با سه میلیون ماشین خودرو (بیش از 50درصد خودرو کشور) و با یک و نیم میلیون موتورسیکلت، مصرف کننده بیش از 17درصد کل بنزین و یک و نیم میلیون لیتر گازوئیل کشور ـ که سالانه یک میلیون و چهارصد و بیست و شش هزارتُن (آری، تُن!) مُنواکسید کربن و هفت هزار و پانصد و نود و نه تن دی اکسید گوگرد و نوزده هزارتن ذرّات معلّق و 112هزار تن اکسیدهای ازت و 155هزارتن انواع هیدروکربن موتور خودروها ـ مردم آن فرومی برند و دم برنمی آورند درحالی که می بایست کلام سعدی را بخوانند که هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات، درحالی که مرگ حداقل چهارهزار شهروند آن در سال تنها در اثر آلودگی هواست.
... تهران بعد از اصفهان پرآب ترین شهرهای ایران است، به این دلیل است که هیچ کدام از شهرهای بزرگ ایران نیست که در سه چهار درّه منتهی به آن، مثل درّه تجریش و فرحزاد و کَن و جاجرود، بتوان بیش از 459 قنات درآورد که همه پرآب باشند ... مادر چاههای آنها 14درصد بین 10تا 20متر، و 37درصد بین 20تا 25متر، و 22درصد بین 50تا 100 متر، و 34 درصد بین 100 تا 150 متر عمق دارند. در همین فاصله های سه چهار کیلومتری، ما قناتهایی داشته ایم مثل قنات شاه ـ که من خود شاهد بودم که با صدها بشکه اسبی، نصف جمعیت تهران را بعد از شهریور بیست که داشت از پانصد هزارتن بیشتر می شد... آب می داد. سفارت انگلیس برای خودش یک قنات داشت و سفارت روس یک قنات و سفارت آمریکا هم یک قنات. و از شما چه پنهان، روزی که من پنجاه سال پیش رفتم در سفارت رومانی که ویزای رومانی بگیرم در محوّطه سفارت، قنات امین الدوله مَظهَر (=محل بیرون آمدن آب زیرزمینی قنات) می شد که اگر کَهره (=بزغاله نوزاد) یی توی آب می انداختی آن را آب می برد.
قنات جلالیه یک دانشگاه را با هزاران دانشجو با 7تا 10 لیتر در ثانیه سیراب می کرد و هنوز هم می کند. و قنات امیرآباد یک لشکر آمریکایی را در زمان جنگ نگذاشت تشنه بمانند و بعد از آن هم ده دوازده هزار دانشجو را آب داد... این قنات هنوز هم پر آب است. آب [قنات] فرمانفرما را شاه می خورد و به به می کرد و آب سردار یک مجلس شورا را سیرآب می کرد... باستانی پاریزی، اسفند1384»
(قنات در ایران، مهندس احمد مالکی، مهندس احمد خورسندی آقایی، از انتشارات شهرداری تهران، چاپ اول، زمستان 1384، مقدمه دکتر باستانی پاریزی).
قنات حاج علیرضا
«درست پنجاه سال پیش بود که شبی در منزل دوستی متعیّن (=ثروتمند) در فصل تابستان در سرچشمه تهران، مهمان بودم. خانه این مرد عارف صاحب کمال، نسبتاً وسیع بود. وسط حیاط نشسته بودیم. درختها سرسبز و باغچه ها پرگل بود. آن روزها هنوز تهران لوله کشی نشده بود. بعضی خیابانها را کنده بودند که به کمک "اصل چهار» لوله گذاری کنند. سدّ کرج هم هنوز تمام نشده بود.
پیش از آن که من خشنودی خود را از محیط باصفای این خانه اظهار بدارم، صاحب خانه که متوجّه اعجاب من بود، گفت: ساکنان سرچشمه، یک امتیاز خاص دارند، و آن این است که قناتی در این محله مَظهر (=محل بیرون آمدن آب قنات) می شود که به قنات "حاج علیرضا" موسوم است. صاحب این قنات سالها پیش، وصیت کرده که هرکس، به هر صورت که بتواند از آب قنات استفاده کند، مجاز است. بدون این که بناباشد پولی یا ما به ازایی بپردازد. به عبارت دیگر، این قنات وقف است بر ساکنان محله سرچشمه ـ تا جایی که آب را بتوانند به خانه های خود سوارکنند و از آن بهره ببرند...
این حاجی علیرضا، پسر اعتمادالدوله ابراهیم خان، رئیس خاندان هزارساله قوام در شیراز بود. پدرش وزیر آقامحمدخان و سپس اعتمادالدوله (=صدراعظم) فتحلعی شاه [قاجار] بود و در سال 1215 هجری (1800میلادی) مورد غضب فتحعلی شاه قرارگرفت و خود ابراهیم خان به روایتی در دیگ روغن جوشانده شد ـ در طالقان ـ و فرزندانش بسیاری کشته شدند و بسیاری کور و بسیاری خَصی (=اَخته)... شدند. ازجمله همین میرزا علیرضا ـ متولّد1203هـ (1789م) که در زمان نکبت پدرش 12سال داشت و او را از مردی انداختند.
بعدها که فتحعلی شاه از کرده خود پشیمان شد، برای جلب رضایت این خاندان ـ که در شیراز خاندانی ثروتمند و مقتدر بود ـ به استمالت (=دلجویی)هایی دست زد. ازجمله این میرزا علیرضا نیز ده سال بعد مورد تفقّد (=دلجویی) ملوکانه شده، امین اسرار شاهنشاهی و محرم حرمسرای پادشاهی گردیده، عمر خود را در دربار مَعدلت مدار(=استوار بر عدل و داد) به عزّت و اقتدار گذرانده و املاک موروثه و مکتسبه خود را ... در راه خیرات وقف نمود و قنات معروف حاجی میرزا علیرضا در دارالخلافه (=تهران) احداث نموده، وقف بر محلات آن بَلَده طیّبه (=شهر پاکیزه) فرمود» («اژدهای هفت سر»، دکتر باستانی پاریزی، ص459).
حاج میرزا علیرضا در سال 1265هـ (1849م)، بعد از مرگ محمدشاه و در سال دوم سلطنت ناصرالدین شاه درگذشت.