از میان انبوه هشدارها و اخطارهای سران رژیم فقط به یک نمونه از صدها نمونه اکتفا می کنیم. آنجا که حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دوران احمدی نژاد به صراحت گفت که فتنه! به مراتب بزرگتری از فتنه 88 در راه است. تشدید تقابل در رأس نظام و تعیین تکلیف هژمونی قدرت بین رفسنجانی و خامنه ای است. جنگ قدرت بین خامنه ای و رفسنجانی پس از اتمام دو دوره ریاست جمهوری رفسنجانی از مراحل مختلفی عبور کرد. گام اول به حاشیه راندن رفسنجانی از ممانعت وی از رفتن به مجلس شروع و تا حذف وی از ریاست خبرگان و امامت وی از نماز جمعه و سرانجام حذف کاندیداتوری او برای ریاست جمهوری در سال 92 به اوج خود رسید. اما بدلیل موقعیت ویژه رفسنجانی تلاش های چند جانبه خامنه ای و دار و دسته چماقداران و آخوندهای و البته به خامنه ای برای حذف و خانه نشینی کامل و عملی نشد- با تحمیل روحانی به خامنه ای تلاش های چند ساله ولی فقیه برای یک دست نگاه داشتن رژیم که برای آن متحمل هزینه های سنگینی شده بود، به شکست سختی انجامید علت آن ترس از تکرار قیام 88 بود در این مدت هرچند فشارهای طاقت فرسا از طریق باند خامنه ای از قبیل دستگیری فرزندان هاشمی و آزار و اذیت و حمله و هجوم نفرات ریز و درشت خامنه ای به وی به اوج خود رسید اما رفسجانی عقب ننشست بلکه اکنون با گرفتن اهرم دولت خیز برداشته است تا در انتخابات در مجلس خبرگان و مجلس به اصطلاح شورای اسلامی هژمونی خامنه ای را در صورت موفقیت از دست وی خارج کند. رفسنجانی و روحانی بر این عقیده اند که خطر فکری آنها که همانا آویختن به سرمایه داری آمریکا و غرب است باعث بقای رژیم و مانع سقوط آن می شود و خامنه ای و دار و دسته وی کاملا در تقابل آشکار با این خط هستند. و از همین منظر است که هر دو باند رژیم انتخابات اسفند مجلسین را سرنوشت ساز می نامند. هرروز که به مقطع انتخابات نزدیک می شویم تخاصمات باندی با شدت و کیفیت شدیدتری بروز می کند. ولی فقیه طلسم شکسته تا این لحظه نشان داده است که کماکان بر انقباض و سرکوب و حذف پا می فشارد اما وی برای پیش بردن این خط در تعادل قوای درونی رژیم با موانع و ریسک های بسیار جدی روبروست. اکنون موقعیت رفسنجانی پس از شکست های پی درپی خامنه ای در عرصه سیاست داخلی و خارجی با داشتن اهرم دولت محکم تر شده است.
با این مقدمه اکنون با نگاهی به نگرش و حربه های ولی فقیه برای مقابله با برون رفت از بحران سرنگونی و کنار زدن حریف که به کابوس دائمی وی تبدیل شده است می توان پی برد که چرا بن بست های رژیم کاملاً ناعلاج و نا گشودنی و راه حل هر دو جناح محکوم به شکست است.
اول – بحران زهر اتمی – که داستانش به اذعان خود سردمداران رژیم مخصوصاً جناح خامنه ای مصداق ضرب المثل معروف خوردن هم چوب و هم پیاز شده است. بدین معنی که بزرگترین و مهم ترین پروژه استراتژیک رژیم برای تضمین بقا که داشتن بمب اتمی بود شکست خورده و به گفته اغلب کارشناسان دستکم حدود 300 میلیارد دلار سرمایه گذاری خائنانه و وطن فروشانه از کیسه ملت محروم ایران به هدر رفته و تحریم های کمر شکن ناشی از آن فلج اقتصادی تمام عیار را به دنبال آورده است که تبعات ناشی از آن منجر به اثبات بی کفایتی مطلق رژیم از نظر داخلی و بین المللی و تؤام با نارضایتی عمیق مردم به ستوه آمده شده است. خامنه ای بالاجبار بمب را از دست داد تا از تحریم فلج کننده و انزوای کامل و از انفجار خشم توده های گرسنه در امان بماند. اما رفع تحریم ها بسادگی امکان پذیر نیست و دچار دست انداز و کندی شده و گزارش جدید آژانس و سنگ اندازی های دلواپسان رژیم از یک طرف به حل مسئله عاجل رژیم برای دست یابی به دلارهای نفتی نیانجامیده است. بعلاوه بعد از وقایع تروریستی در فرانسه و لشکر کشی غرب برای مقابله با داعش که در کانون آن سرنگونی بشار اسد نیز قرار دارد. اوضاع منطقه ای رژیم و صدور ارتجاع را تیره و تار کرده است. رژیم در باتلاق سوریه گرفتار آمده و ضربه سنگینی که بخاطر از دست دادن پاسدار همدانی و مجروح شدن پاسدار سلیمانی همراه با تلفات وسیع از سرکردگان سپاه خورده است میرود که شکست منطقه ای بزرگ و استراتژیک دیگری را برای رژیم به ارمغان بیاورد.
و اما راه حل خامنه ای برای برون رفت از بحران اقتصادی شعار من در آوردی اقتصاد! مقاومتی! است و او در روضه های ایام اخیر خود در تقابل با روحانی و رفسنجانی چندین بار نعره زده است که راه حل برون رفت از بحران اقتصادی در ژنو- وین و لوزان نیست و راه حل در داخل کشور است. او به همین سیاق و تلویحاً به پاسداران که تمامی ارکان اقتصادی را قبضه کرده اند اطمینان خاطر می دهد. و درست در مقابل خط رقیب که خواهان سرمایه گذاری غربی ها و کنار زدن سپاه حداقل در بخش نفت و صنایع بزرگ سود آور است قرار دارد. اما مشکل و عیب کار خامنه ای در این است که ولی فقیه بی سواد در حالی شعار پوچ و تو خالی اقتصاد مقاومتی! را مطرح می کند. که پنبه صنعتی و کشاورزی و تولیدی کشور کاملاً از هم پاشیده و بنا به تصریح حتی مقامات خود رژیم در خوش بینانه ترین صورت 40 درصد کارخانه های تولیدی تعطیل و 60 درصد باقی مانده تنها با 30 یا 40 درصد ظرفیت کار می کنند. 40 میلیون مردم فعال کشور بیکار هستند (تصریح خود مقامات رژیم در روستاها) و فساد و چپاول نجومی را پایانی متصور نیست و سراپای رژیم را در نوردیده است. به عنوان نمونه سالانه 20 میلیارد دلارقاچاق کالا از طریق سپاه پاسداران وارد کشور شده و امثال بابک زنجانی ها که یک نمونه از هزارها فساد است فقط 22 میلیارد را از پول محروم ایران به جیب خود و باندهای تبهکار ریخته است. و کشور با خشک شدن منابع آبی زیرزمینی و رودخانه ها و دریاها خط های قرمز بحران خشکسالی و بی آبی را چندین برابر پشت سر گذاشته است و معلوم نیست که خامنه ای مفلوک و درمانده با این وضعیت فوق العاده وخیم چطور دم از اقتصاد مقاومتی می زند! والبته که این تز مفتضح و بی پایه او آنقدر مضحک و مسخره است که آدمی را به یاد جمله معروف خمینی که می گفت اقتصاد مال خر است می اندازد و الحق که غیر از این هم از خامنه ای که جانشین خمینی است انتظار نمی رود.
و حتی دار و دسته باصطلاح کارشناسان اقتصادی و البته به ولی فقیه هیچ گاه این شعار را جدی نگرفته اند و تنها سلطان قاچاق قند و شکر یعنی آخوند فسیل مکارم شیرازی اندر دفاع از اقتصاد مقاومتی در یک روضه خوانی وقیحانه به مردم گرسنه پیشنهاد کرد که به جای سه وعده غذا یک وعده بخورند و مدعی شد که اگر هم گوشت مرغ نخورند هیچ طوری نمی شود و تازه نخوردن گوشت به گفته پزشکان باعث سلامتی است. زهی به این بی شرافتی و وقاحت.
باند رفسنجانی و روحانی هم بیش از هر کس دیگری می دانند که شعار خامنه ای چقدر تهی و بی محتوا است بدین جهت هم هست که علیرغم تکرار این شعار طرفداران و کارشناسان این باند هیچ توجهی به این شعار نکرده اند.
سوم – اصرار رفسنجانی و روحانی بر خط آویختن به آمریکا و غرب بمثابه نجات رژیم از سقوط خامنه ای را بر آن داشته که برای مقابله با حریف دو حربه دیگر را به عنوان اهرم فشار بکار گیرد و آن دو اهرم عبارت است از مرز بندی با قیام 88 به عنوان فتنه و نفوذ دشمن. از طریق اقتصادی و وابستگی به غرب. علیرغم تبلیغات سنگین دار و دسته ولی فقیه از قبیل کیهان شریعتمداری و سپاه پاسداران و امامان باصطلاح جمعه رفسنجانی حاضر به موضع گیری علیه قیام 88 و محکوم کردن سران فتنه ! نشده است و تا به امروز این حربه ها مؤثر واقع نشده است. رفسنجانی بخوبی به ضعف ولی فقیه پی برده و تسلیم وی نمی شود. اخیراً خامنه ای با حربه نفوذ بر علیه باند رقیب متمرکز شده و حول این شعار عوامل خود را بسیج کرده و حول این شعار شروع به دستگیری یک سری از روزنامه نگاران خط روحانی –رفسنجانی را کرده است و دعوا و زد و خورد سیاسی را هر روز شعله ور تر می کند تا آنجا که رفسنجانی را سر فتنه می نامند و دیپلماسی خارجی آنها را زیرضرب گرفته و به آنها صفت جاسوس – خیانت – مخالفت با ارزش های اسلامی – جاده صاف کن دشمن و منافقان جدید و ...-خطاب می کنند و تا آنجا بحران عمیق می شود که در مراسم رسمی محرم با حضور خود خامنه ای دلواپسان حاضر در جلسه پاسدار لاریجانی و روحانی را به باد شعارهای تند و توهین آمیز می گیرند.
دو رأس متخاصم هر روز علیه هم به آشکارترین و صریح ترین صورت ممکن با الفاظ تند و خشن موضع می گیرند و هیچ کدام تا به امروز حاضر به عقب نشینی و آتش بس نیستند.
همزمان با رشد بحران در درون رژیم اعتراضات و نارضایتی و تظاهرات اقشار مختلف روز به روز اوج بیشتری می گیرد زندانیان مقاوم علیرغم اعدام و شکنجه رعب اعدام و شکنجه را از هم دریده اند.
و هر روز خانواده شهدا و زندانیان و اقشار به جان آمده در میادین معروف تهران و جلو زندان ها علیرغم ضرب و شتم و دستگیری و تهدید دست به قیام شجاعانه می زنند. در شهرهای بزرگ منجمله پایتخت و آذربایجان و خوزستان و کرمانشاه تظاهرات بزرگ و دامنه دار برگزار می شود که لرزه سرنگونی به اندام رژیم انداخته است و بهمین دلیل است که رژیم تنها راه چاره را در سرکوب و باز هم سرکوب داخلی و موشک باران تنها آلترناتیو خود یعنی رزمندگان مجاهد می بیند اما نه راه حل خامنه ای و نه راه حل رفسنجانی و روحانی که فکر می کنند با آویختن به غرب می توانند رژیم را از سرنگونی محتوم برهانند چاره دردهای بی درمان رژیم آخوندی است. به قول انقلابی معروف زمانی که پایینی ها نخواهند و بالایی ها نتوانند حکومت کنند لحظه قیام و انقلاب است.