روز 16فروردین 1299 اداره نظمیه تبریز یکی از طرفداران دموکراتها را به جرم پخش اعلامیه در هواداری از شوروی دستگیر کرد. مردم تبریز در بین راه، فرد دستگیرشده را نجات دادند و به ساختمان «تجدّد», که پایگاه دموکراتها بود, بردند. به دستور رئیس نظمیه ساختمان «تجدّد» محاصره شد و به دنبال آن اعتراضهای مردم علیه محاصره پایگاه دموکراتها شدّت یافت, به طوری که رئیس نظمیه و معاون او, که هر دو سوئدی بودند, از ترس جان شهر را ترک کردند. بعد از رفتن آن دو, نظمیه به «هیأت مدیره اجتماعات», که خیابانی در راٌس آن بود, تسلیم شد و شهر, به دست دموکراتها افتاد. قیام تبریز پس از دو روز به پیروزی رسید و خیابانی زمام حکومت تبریز را به دست گرفت.
شیخ محمّد خیابانی (متولّد 1258شمسی) در انقلاب مشروطه از اعضای انجمن ایالتی آذربایجان بود. در مجلس دوّم, وقتی روسها در آذرماه 1290, برای اخراج مورگان شوستر آمریکایی, رئیس امور مالیه ایران, به دولت صَمصام السّلطنة بختیاری اولتیماتوم دادند, او و همفکرانش, که از دموکراتها بودند, برای جلوگیری از تصویب آن در مجلس به تلاش پرداختند. این تلاشها و نیز سخنرانی یک ساعته خیابانی در مجلس علیه دخالتهای روس, باعث شد که مجلس دوم اولتیماتوم روسها را ردکند و به آن تن درندهد. دولت وقت و ناصرالملک, نایب السّلطنه احمدشاه قاجار, که اولتیماتوم را پذیرفته بودند, به کینه این گستاخی, مجلس را بستند.
پس از بستهشدن مجلس, خیابانی در سبزه میدان تهران, در میتینگی که در مخالفت با اولتیماتوم و بستهشدن مجلس برگزار شده بود, سخنرانی کرد. وقتی مأموران نظمیه برای دستگیری او به محلّ سخنرانی رفتند, خیابانی, پنهانی به خانه رفت و پس از چند هفته, ابتدا به مشهد و سپس, به مَخاج قلعه، پایتخت داغستان, که پدرش در آن جا تجارتخانه داشت, روانه شد. پس از مدّتی, دوباره, به تبریز برگشت. صمدخان شجاعالدّوله, از عاملان قتلعام روسها در تبریز پس از بستهشدن مجلس دوّم, هنوز والی آذربایجان بود. خیابانی چند هفته, مخفیانه, در تبریز زندگی کرد, امّا, ادامه آن ممکن نبود. از این رو, دوستانش حکمی از صمدخان گرفتند مبنی بر این که تا زمانی که خیابانی تنها به امامت و تجارت بپردازد, با او کاری نداشته باشند.
پس از انقلاب فوریه 1917 (اسفند 1295) در روسیه و سقوط خاندان رومانُف و رهاشدن قسمتهای شمالی ایران از نفوذ روسیه تزاری, «فرقه دموکرات» در فروردین 1296 در تبریز توسّط خیابانی و اسماعیل نوبری تأسیس شد و نشریه یی نیز به نام «تجدّد» به عنوان ارگان آن انتشار یافت. خیابانی در شماره 10خرداد «تجدّد» در مقاله یی با عنوان «ایران و روسیه آزاد» از «انقلاب جدید انسانیت پسند» فوریه و نور امیدی که این رویداد در قلب ایرانیان تابانیده است, یاد کرد.
او در نخستین میتینگی که در 26مهر 1296 در صحن «تجدّد» برگزار کرد, ضمن پرخاش به محتکران گندم, که قحطی نان را در تبریز باعث شده بودند, بر لزوم انتخابات و بازگشایی مجلس تأکید کرد. چند ماه بعد, دموکراتهای تبریز در میتینگ دیگری که در 12آذر در اعتراض به انتخاب سه وزیر ـ وثوق الدّوله, قوامالسّلطنه و امینالملک ـ در دولت عینالدّوله برگزار کردند, در تلگرامی که در پایان میتینگ برای عینالدّوله فرستادند, تأکید کردند که «اهالی آذربایجان میگویند مادامی که یک کابینه کاملالصلاح و طرف اعتماد تشکیل نیافته, اوامر مرکز را لازم الاتّباع نخواهند شناخت» (قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، علی آذری، چاپ1362، ص154). در دوّم دیماه, در تجمّع دیگری با حضور ده هزار نفر از مردم تبریز, اعلام کردند تا «کابینهیی ملّی متشکل از عناصر صالحه و حائز اعتماد آزادیخواهان» روی کار نیاید, به اعتراض ادامه خواهند داد.
در اثر اعتراضهای پیاپی مردم تبریز, کابینه عین الدّوله در 18دیماه استعفا داد و به جایش کابینه مستوفیالممالک روی کار آمد که مورد حمایت دموکراتها بود.
در ماههای آخر جنگ جهانی اول, دولت عثمانی برای تصرّف آذربایجان و اجرای نقشه «پانترکیسم» و تاراج انبارهای گندم به آذربایجان حمله کرد و کشتار و تاراج به راه انداخت. اعتراض خیابانی به کشتار و غارتگریهای عثمانی باعث شد که او و دو تن از همفکرانش به ارومیه تبعید شوند. این تبعید تا 8آذر 1297, که عثمانیها با شکست آلمان و پایان گرفتن جنگ اوّل جهانی, مجبور به ترک ایران شدند, ادامه یافت.
بعد از پایان جنگ, کابینه وثوق الدّوله روی کار آمد. از آن جا که انتخابات مجلس به یک خواست مشترک عمومی تبدیل شده بود, وثوقالدّوله تصمیم گرفت در جریان برگزاری انتخابات, با کمک اداره نظمیه کاری کند که طرفداران دولت به نمایندگی برگزیده شوند.
در انتخابات آذربایجان, که در شهریور 1298 برگزارشد, با وجود فشار اداره نظمیه, 6تن از 9نماینده آذربایجان از دموکراتها بودند. خیابانی رأی اول را در تبریز به دست آورد و به نمایندگی مجلس برگزیده شد. در تهران نیز هر 12نمایندة برگزیده شده, از دموکراتها بودند. به علّت انتخاب نمایندگان دموکرات و بیم ایجاد دوباره جوّی که دموکراتها در مجلس دوم به وجود آورده بودند, وثوق الدّوله حاضر نشد مجلس چهارم را بازکند (مجلس چهارم, بعدها, در دوره نخست وزیری قوامالسّلطنه, در تیرماه 1300 بازشد). وثوقالدّوله, هم چنین, رئیس اداره نظمیه تبریز را برکنار کرد و به جای او یک نفر سوئدی به نام ماژور بیورلینگ را برای اداره نظمیه به تبریز فرستاد و او را مأمور کرد که از فعالیت دموکراتها در تبریز جلوگیری کند
در اوّلین کنفرانس ایالتی فرقه دموکرات در 22اسفند, اعضای کمیته محلی تبریز انتخاب شدند. خیابانی در این کنفرانس به عنوان رئیس کمیته برگزیده شد. این کمیته کلیه فعالیتهای فرقه دموکرات در تبریز را زیر نظر خود قرارداد. در آخرین روز سال, میتینگ 20هزار نفره یی علیه انگلیس و مُهره دست نشانده اش, وثوق الدّوله, در تبریز برگزار شد. شعار اصلی میتینگ «مردهباد انگلیس» بود.
روز 19فروردین «هیأت مدیره اجتماعات», که روز قبل انتخاب شده و اداره امور شهر را عهده دار بود, بیانیه یی به زبانهای فارسی و فرانسه انتشار داد. در پایان این بیانیه, بر دو هدف اصلی قیام تکیه شده بود: «برقرارداشتن آسایش عمومی» و «از قوّه به فعل درآوردن رژیم مشروطیت».
«هیاٌت مدیره اجتماعات» برای ازمیان بردن قحطی نان, کمیسیونی به نام «کمیسیون آذوقه» تشکیل داد. کار این کمیسیون, خرید گندم از روستاها و واگذارکردن آن به 120مغازه نانوایی تبریز بود. در هر محلّه نیز کمیسیونی به نام «کمیسیون کویها» به وجود آوردند که کار آن جلوگیری از خرید نان توسّط ثروتمندان بود. به افراد نیز کوپن دادند که در ازای آن نان بگیرند. ثروتمندان حق استفاده از آن کوپنها را نداشتند. برای تأمین هزینه های عمومی, «کمیسیون اعانه» به وجود آمد که از توانگران, به دلخواه آنها یا به زور, پول می گرفت. «کمیسیون اعانه», هزینه دو بنیاد دیگر با نامهای «دارالمساکین» (=خانه بینوایان) و «دارالعَجَزه» (=خانه ناتوانان) را تاٌمین میکرد.
خیابانی, دشمن «تجزیهطلبی» بود. او در سخنرانیش در روز 16اردیبهشت 1299 اعلام کرد که از این پس, نام آذربایجان به «آزادیستان» تبدیل میشود. کسروی در «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» درباره این نامگذاری می نویسد: «در این هنگام, نام آذربایجان یک دشواری پیدا کرده بود, زیرا, پس از به هم خوردن امپراتوری روس, ترکی زبانان قفقاز در باکو و در آن پیرامونها جمهوری کوچکی پدید آورده, آن را "جمهوری آذربایجان" نامیده بودند. آنسو, بنیانگذاران جمهوری امید و آرزوشان چنین می بود که با آذربایجان یکی گردند, از این رو, نام را برای سرزمین و جمهوری خود برگزیده بودند. آذربایجانیان که به چنان یگانگی خرسندی نداشته و از ایرانیگری چشمپوشی نمیخواستند, از نامگذاری قفقاز, سخت, رنجیدند... کسانی میگفتند بهتر است ما نام استان خود را دیگر گردانیم. همان پیشنهاد "آزادیستان" از این راه بوده است».
با آن که خیابانی از سوی کشندگان و مخالفانش به «تجزیه طلبی» متّهم شده, ولی, او بارها بر این که «آذربایجان, جزء انفکاک ناپذیر ایران است», پافشاری کرده و آن را ایالتی از ایالتهای ایران شمرده است. او برای ترمیم خرابیهای ناشی از جنگ اول جهانی در آن ایالت, از دولت مرکزی کمک طلب میکرد (ازجمله, در سخنرانی 17خرداد1299).
خیابانی به علت عشق به ایران و زبان رسمی کشور, دستور داده بود در تمام مدارس آذربایجان به فارسی تدریس شود. «تجدّد», ارگان دموکراتهای آذربایجان و مجلّه «آزادیستان», که مجلّه ادبی وابسته به دموکراتها بود, به زبان فارسی نوشته میشدند. خود او نیز به زبان فارسی سخن میگفت و کلّیه صد و چند نطقی که از او به جامانده, به زبان فارسی است.
وثوق الدّوله برای خاموش کردن شور آزادیخواهی در تبریز, عینالدّوله را به عنوان والی آذربایجان به تبریز روانه کرد. عین الدّوله یکبار هم بخت خود را در شکست دادن ستّارخان دلاور آزموده و تیرش به سنگ خورده بود. انتخاب او یکی از عوامل بالاگرفتن جنبش در تبریز بود. عین الدّوله در روز 30فروردین 1299 وارد تبریز شد. خیابانی با این که خود را فرمانبردار حکومت مرکزی میشمرد, اعتنایی به او نکرد و در سخنرانیش در همان روز ورود عینالدّوله, تأکید کرد که «ورود اشخاص هیچگونه تاٌثیری در مرام و عقاید ما نخواهد داشت». امّا, عین الدّوله هشتادساله, دیگر دل و دماغ درافتادن با آزادیخواهان تبریز را نداشت. روز 27خرداد خیابانی در پایان نطق خود اعلام کرد که عمارت «عالیقاپو», که ویژه اقامت ولیعهد و خانواده او بود و اکنون عینالدّوله در آن اقامت داشت, می بایست تخلیه و عمارت آن مرکز فعالیت دولت ملّی شود. دو سه روز بعد از این سخنرانی عینالدّوله عالیقاپو را به سوی تهران ترک کرد.
روز سوم تیرماه, خیابانی و مردم به عالیقاپو رفتند و عالیقاپو مرکز امور سیاسی جنبش شد. در آن روز جشنی در عالیقاپو برگزارشد که در آن سرود «مارسه یز» (سرود ملّی فرانسه) و سرودهای دیگر نواخته شد. از آن پس, «هیأت مدیره اجتماعات» جای خود را به حکومت ملّی داد که خیابانی در راٌس آن قرارداشت.
در همین روزها, دولت وثوقالدّوله سقوط کرد. در روز 7تیرماه مشیرالدّوله نخست وزیر شد و در روز 12تیرماه کابینه اش را به احمدشاه قاجار معرّفی کرد. خیابانی در همین روز ضمن اشاره به این که قیام تبریز باعث روی کارآمدن «این هیأت استقلالخواه» شده است, گفت که این کابینه «میخواهد استقلال مملکت را نگهداری کند». درواقع, خیابانی, قبلاً, اعلام کرده بود که «ما علیه این حکومت که قرارداد خانمانبرانداز وثوقالدّوله و انگلیس را (=قرارداد 1919م) منعقد کرده, قیام کردهایم... تا زمانی که دولت ملّی و وطنپرست روی کارنیاید و به اصلاحات اساسی دست نزند و استقلال کشور را تحکیم نکند و قانون اساسی را مُجری ندارد, دست از قیام برنخواهیم داشت» (دو مبارز جنبش مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، چاپ تهران، 1355، انتشارات آگاه، ص293) و مشیرالدّوله نیز در اعلامیهیی تأکید کرد تا زمانی که مجلس قرارداد 1919 را تصویب نکند, قابل اجرا نیست. او هم چنین, انتخابات مجلس را که در دوره نخست وزیری وثوق الدّوله, برای به تصویب رساندن قرارداد مزبور با زور و فشار برگزار شده بود, باطل اعلام کرد و کلّیه مستشاران انگلیسی را, که طبق قرارداد 1919 به ایران آمده بودند, به استثنای مأمور رسیدگی به حسابهای شرکت نفت, اخراج کرد. بدین ترتیب, خیابانی در آغاز فریفته «وجاهت ملّی» مشیرالدّوله شده بود, ولی, بعدها او را بهتر شناخت و در روز 28مرداد در سخنرانیش گفت: «هیاٌت جدید حائز آن صلاحیت نیست که اراده ملّت را تحت کنترل خود درآورد».
خیابانی از همان آغاز پیروزی قیام پی برده بود که برای حفظ دستاوردهای جنبش در کنار کار آگاهی بخش برای تربیت نفوس, خشونت هم لازم است و «ترحّم بر غاصبین حقوق جماعت, خیانت بر جماعت است».
او در روز 18اردیبهشت گفت: «ما اصلاحات جَذریه (=رادیکال) را در داخل مملکت خواهیم نمود, ایران را آزاد خواهیم کرد؛ ما نمیترسیم, ما را همیشه در صف اوّل جنگ دیدهاند. وقتی که به نام خود و رفقای خود اعلام می کنم که ما حاضر برای مردن در راه آزادی و استقلال هستیم, هم معنی "حاضربودن" , هم معنی "مردن" و هم معنی "آزادی و استقلال" را خوب میدانیم. ما دموکراتها مصمّم هستیم که دیگر نگذاریم شارلاتانهای دولتی و ملّتی بر جان دموکراسی مسلّط شوند. برای وصول بر این مقصود بزرگ شدّت به خرج خواهیم داد».
در روز 12خرداد, باز, بر این نکته پایفشرد: «در جاییکه آتیه هیأت اجتماع در گرو باشد, دست ما نخواهد لرزید و خونین ترین عملیات جرّاحی را با متانت قلب انجام خواهیم داد». در راستای این خواست, او در روز 20مرداد تشکیل «گارد تجدّد» را برای «نگهبانی و مدافعه منافع قیام» اعلام کرد و از روز 28مرداد اسم نویسی آغاز شد. خیابانی در نطق روز 28مرداد خود گفت: «فرماندهی آن گارد برعهده من خواهد بود و در صف اوّل آن من خواهم جنگید. ما با صدای رسا می گوییم... یک جماعت فدایی را هیچ قوّه یی نمی تواند مغلوب کند».
نطقهای خیابانی
قیام خیابانی, از پیروزی تا سقوط, (از 18 فروردین تا 22شهریور 1299 شمسی) پنج ماه و چند روز به درازا کشید. در این مدّت, خیابانی صد و چند «نُطق» ایراد کرد. عصرها در «تجدّد» و سپس, در «عالیقاپو» برای مردم سخن می گفت و از مردم می خواست از آن به عنوان رهنمود عمل خود استفاده کنند. این نطقها سرشار از کلمات عربی و فرانسه بود. به یقین, عامه مردم تبریز در آن دوره ـ که به زحمت به فارسی سخن میگفتند و حتّی, اکثریت عظیم مردم از انجام همین کار نیز ناتوان بودند ـ بهره چندانی از این گونه نطقها نمیبردند.
خیابانی اوّلین نطقش را در روز 28فروردین 1299 در باره «مرام دموکراتها, اپورتونیسم و رادیکالیسم» ایراد کرد. آخرین سخنرانی او نیز روز اول شهریور, سه هفته قبل از شهادتش, ایراد شد. درونمایه اصلی این نطقها, علاوه بر اشاره به رویدادهای روز, تکیه بر چند موضوع عمده یی است که در زیر به آن اشاره میشود.
الف ـ قانون اساسی
خیابانی بر این باور بود که «رژیم ایران مستبدّ نیست, مشروطه هم نیست» (نطق 13خرداد), بلکه, آمیزه یی است از مشروطه و استبداد, و باید با سلب قدرت از دولتهای استبدادی, نظیر دولت وثوق الدّوله, و تربیت فکری مردم برای دفاع از حقوق حقّه شان در مجلس, مشروطه واقعی را بهوجود آورد. او میگفت:
ـ «اوّل چیزی که میخواهیم عبارت از استقرار رژیم مشروطیت در سراسر سرزمین ایران است. ما قول را, این بار, مبدّل به عمل کرده و در عوض این که لفظ مشروطه را ورد زبان خود قرار دهیم, اشخاص مشروطه خواه را در ادارات مملکت جای خواهیم داد, ولی, قبل از آن که ادارات مشروطی بشوند, باید خود ملّت مشروطه خواه بشود» (نطق 19اردیبهشت).
ـ «ما همه میگوییم مشروطیت حقیقی در مملکت حکمرانی کند» (نطق 15اردیبهشت).
ـ «قیام دائمی است. ما هرگز خسته نخواهیم شد. در تطبیق قانون اساسی و از قوّه به فعل درآوردن رژیم مشروطی, با نهایت صبر و ثَبات, پافشاری خواهیم کرد» (نطق 16اردیبهشت).
ـ «تا وقتی که آذربایجان زنده است و آزادیخواهان او زنده هستند, قانون اساسی بی حمایت و بی دفاع نخواهد ماند... آزادیخواهان آذربایجان قیام کرده اند تا ... فراموشکاران را با صدای "زنده باد قانون اساسی" بیدار و مُتنبّه سازند و برای این که در آتیه خیال یک توطئه دیگری بر ضدّ قانون اساسی در کلّه های ماجراجو پخته نشود, تدابیر احتیاطیة کافی را اتّخاذ نمایند» (نطق 26فروردین).
ب ـ آزادی
در نطقهای خیابانی, بارها, بر آزادی به مثابه اساسی ترین خواست قیام تأکید شده است. حتّی, در انتخاب بین آزادی و مساوات, او حقّ تقدّم را به آزادی میداد و اعلام میکرد: «قبل از همه چیز, آزادی» (نطق 13اردیبهشت).
ـ «قیام تبریز برای یک حکومت دموکراتیک و آزادی است... نهضتی که به شکل... یک اعتراض شدید بر ضدّ یک سلسله عملیات ارتجاعی به وجود آمده است» (نطق 2 اردیبهشت).
ـ «دموکراسی ایران در زیر چنگال ظلم و ستم این خائنین (منظور وثوق الدّوله و همانندان اوست) به ستوه آمده است, رمقی از جان دموکراسی باقی نمانده و کم مانده است در تحت فشار مرتجعین بیگانه پرست, به کلّی, مفقود شود. بار سنگین استبداد بر دوش هر یک از اصناف و طبقات این ملّت وارد آمده و آلام (=درد و رنجها) و مصائب را در هریک از آنها به درجه رشد رسانیده است. قیام ما برای این است که دموکراسی ایران را از این شکنجه خونین نجات دهیم» (نطق 15خرداد).
پ ـ استقلال
ایران از پیش از جنبش مشروطه, حوزه نفوذ استعماری روس و انگلیس بود. در جنگ اول جهانی با وجود اعلام بی طرفی, میدان تاخت و تاز متّفقین و دولت عثمانی شد. پس از جنگ و بیرون رفتن پای روسیه تزاری, انگلیس در ایران یکه تاز شد و قرارداد 1919 را با دولت وثوق الدّوله بست. خیابانی مانند دیگر آزادیخواهان ایران با این قرارداد به مخالفت برخاست و آن را «قباله فروش مملکت» خواند (نطق 29مرداد).
او بارها اعلام کرد که «اوّلین شعار دموکراتها اجتناب از آلت شدن در دست بیگانگان است» (نطق 14خرداد) و «قیام ما برای تاٌمین استقلال و آزادی است» (نطق 9خرداد).
ـ«فکر اساسی ما آزادی و استقلال است. از هر که بپرسید میگوید: "یا مرگ, یا استقلال". همه فریاد میزنند: "زنده باد آزادی" امّا, باید دانست استقلال و آزادی یعنی چه؟ هر که فکر استقلال و آزادی را دارد, باید در این راه جان و مال خود را فدا کند, نه این که منافع خود را از این راه تأمین نماید» (نطق 19تیر).
ـ«هر خارجی که بخواهد وارد این مملکت شده, دموکراسی آن را در زنجیرهای اسارت گرفتار سازد, ما را در پیش خویش خواهد یافت و مجبور خواهد شد از روی اجساد ما بگذرد» (نطق 7خرداد).
ت ـ حاکمیت ملّی
خیابانی معتقد بود که ملّت باید خود سرنوشتش را تعیین کند, هیچ شاه و شاهچه یی بر مقدّرات مردم حاکم نباشد و حتّی, «ملّت, مستقیماً, وزرا و حُکام را عزل و نصب نماید» (نطق 14خرداد). «باید اراده ملّت بالای همه چیز باشد» (نطق 14تیر).
ـ«تا کنون اوقات ملّت ایران به شاهسازی و شاهتراشی گذشته است, وقت است که دیگر امروز آن ملّت جهاندیده, اعلان شاهنشاهی و حاکمیت خود را بدهد و پیشانی خود را, که به خاک مَذلّت مالیده بود, بلند کرده, با تفاخر به روی عالمیان بنگرد, از صندلی محکومیت بلند شده بر تخت حاکمیت جلوس کند. حاکمیت ملّت عبارت از این است که امور ملّت به دست نمایندگان ملّت اداره بشود... در ایران حاکمیت, به طورمطلق, باید مال ملّت باشد» (نطق 20خرداد).
ـ«این قیام میخواهد... عناصر صالح و فسادنیافتة ملّت (یعنی طبقات کارگر و زحمتکش) را بر حقوق سیاسی و اجتماعی خود نایل و مالک گرداند», «امنیت و آسایش را این ملّت هرگز در سایه اعلیحضرتها و والاحضرتهای خود ندیده... از این روست که ملّت, شخصاً, میخواهد امنیت و آسایش خودش را تأمین نماید. بلی, ملّت است که امنیت را مستقر میدارد» (نطق 27اردیبهشت).
آخرین سخنرانی خیابانی
در ماههای اول قیام پشتیبانی مردم از آن بسیار زیاد بود و در میتینگهایی که دموکراتها برگزار میکردند, تا 20هزار نفر و حتّی, بیشتر جمع میشدند. خیابانی با تکیه بر این پشتیبانی عظیم مردمی, فریاد برمی داشت: «داخله یا خارجه, در صورت تعرّض به ما... گرفتار حملات ما خواهند شد. درمقابل 50هزار یا صد هزار نفر قشون متزلزل نخواهند شد. با آن قوایی که در خود سراغ داریم مقابله خواهیم نمود و بالاخره, ایران نایل به یک رژیمی خواهد شد که مطابق با مقتضیات قرن حاضر باشد» (نطق 20خرداد). امّا, کم کم, یکنواختی سخنرانیها و فراتربودن آن از حوز فهم توده مردم, باعث شد که از رونق اینگونه تجمّعها کاسته شود. روز 23مرداد, خیابانی از این بی اعتنایی اکثریت مردم تبریز, این گونه شکوه میکند: «در اوایل قیام انتظار میرفت که اکثریت اهالی این شهر با یک عشق و ذوق سرشار در نهضت دموکراتیک شرکت خواهند جست, این انتظار, چنان که میبایست از قوّه به فعل درنیامد. اعتماد ما, همیشه, به جماعتی بوده است که در اوّلین روز اقدام به این قیام نمودند, جماعت خیلی محدودی بعدها به آن ملحق شد, یک عدّة معتنابهی هنوز در حالت لاقیدی و بی علاقگی است».
واقعیت این است که سخنان خیابانی و مطالب نشریه «تجدّد» برای شمار کثیری از مردم نامفهوم بود. همین مردمی که در دوره قیام ستّارخان آن چنان یکپارچه از آن عامی مرد قهرمان پشتیبانی کردند و در راهش از سر و جان گذشتند, اکنون, دربرابر پدیده یی بودند که آن را چندان به خود نزدیک نمی دیدند. با این که با آن همراه بودند, امّا, زبانش, در بسیاری مواقع, از حدّ فهم آنها فراتر بود.
خیابانی در آخرین سخنرانیش در اوّل شهریور 1299, از بی تفاوتی مردم, به خصوص, از تجّار انتقاد کرد: «یک حصّه ملّت, و به خصوص تجّار, طالب امنیت و آسایش هستند و هرگز فکر نمیکنند که خود ملّت, اکثریت اصناف و طبقات آن, در تحت چگونه فشارها گرفتار آمده اند. باید از آنان پرسید... چرا از نهضتهای ملّت ... اظهار دلتنگی و ناخشنودی مینمایند, آیا میخواهند ... بی شرفی را پیشه خود قراردهند, لاقید بمانند و آثار هیچ نوع علاقه یی را نسبت به آزادی و استقلال خود بروز نرسانند؟».
در همین سخنرانی, خطاب به مردم گفت: «... امروز وحشیان سیاهپوست آفریقا معنی آزادی و استقلال را بهتر از ما فهمیده اند و بهتر از ما این دو نعمت بشری را نگهداری مینمایند. شما همیشه طالب یک شبان ستم پیشه هستید که شما را از چنگال گرگان نجات دهد و بالاخره, کارد بر حلقتان نهد... بی شرفها را به حاکمیت قبول کرده اید. یک ملّت شرافتمند نمیگذارد اولّین شخصی که از در درآمد خود را حاکم قرار دهد, وزیر بشود و از پیش خود قانون نوشته بر گردن او تحمیل نماید. از شما نمیتوان منتظر یک حرکتی شد که باعث فیروزی شما و انهدام دشمنان شما گردد. قبلاً باید یک عدّه فداکار دیوانه, ژنیهای مجنون, پیش افتاده با یک امید و یک اطمینان بی دلیل به زور و اجبار ملّت را به طرف آزادی سوق دهند و عنان حاکمیت را به دست او سپرده, در کف او استوار سازند و او را وادارند بر این که نگذارد حقوق او را غصب کنند و به تاراج ببرند».
پایان کار قیام
مشیرالدّوله, نخست وزیر وقت, مُخبرالسّلطنه را, که برای مردم تبریز چهره یی ناآشنا نبود, به عنوان والی آذربایجان به تبریز فرستاد. وی در اوایل شهریور, حدود دو هفته پیش از شهادت خیابانی, وارد تبریز شد و برای کاستن فعالیت دموکراتها با خیابانی به مذاکره پرداخت. چون مذاکره سودی نداد, روز 21شهریور به قزّاقخانه رفت و با رئیس قزّاقخانه برای سرکوبی جنبش تبریز تَبانی کرد. فردای آن روز, قوای قزّاق, که بیش از 200نفر نبودند, به عمارت «عالی قاپو», «تجدّد» و خانه های سران جنبش, یورش بردند و پس از چند رویارویی, بر تمام مواضعی که در دست دموکراتها بود, چیره شدند و قیام خیابانی به زانو نشست. پس از سقوط حکومت ملّی, سه روز خانه های آزادیخواهان غارت شد.
خیابانی در روز یورش قزّاقها, از پشت بام, درحالی که یک تفنگ و قطار فشنگ به همراه داشت, به خانه همسایه گریخت. وقتی میزبانش ـحاج شیخ حسینعلی میانجیـ که فرد مشهور و محترمی بود, از او خواست اجازه بدهد پیش مخبرالسّلطنه رفته برای او تأمین بخواهد, خیابانی در پاسخش گفت: «ما هیچ گاه نمی توانستیم تصوّر کنیم که رفیق و هم مسلک قدیمی ما اینطور از آب درآید و برخلاف مصالح آزادی پا را در یک کفش کرده, بگوید آن چه من میگویم درست است... شما مستحضر هستید که دموکراتهای تبریز همیشه از او مدافعه کرده اند و در مواقع بسیار مشکل فریاد میزدیم اگر حکومت قانونی میخواهید بفرستید مُخبرالسّلطنه را انتخاب و اعزام دارید». وقتی میزبان اصرار کرد. خیابانی برافروخته شد و با لحن تندی به وی خطاب کرد: «پدر بزرگوار! من کشته شدن را به تسلیم ترجیح میدهم. من از اَعقاب بابک خرّمدین هستم که ... آن چنان رشادت و عظمت از خود بروز داد» (قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص491).
در فردای سقوط حکومت ملّی, یکی از سران قزّاق به نام اسماعیل قزّاق, خیابانی را در زیرزمین خانه شیخ حسینعلی میانجی با چند تیر به شهادت رساند و دفتر قیام دلاورانه او, که شوقی تازه برای رهایی در مردم آذربایجان برانگیخته بود, با شهادت وی بسته شد.