او با فعالیتهای شبانه روزی خود علیه ارتجاع تازه به قدرت رسیده و به دلیل موقعیت شغلی اش که معلم بود از همان ابتدای پیروزی انقلاب به یک ستون محکم برای هوادارای از مجاهدین خلق ایران در پلدختر تبدیل شد. فعالیتهای چشمگیر او و خیل دانش آموزانی که به دنبال معلم مجاهد خود به جمع بزرگ میلیشیاهای مجاهدین پیوستند، از همان ابتدا خشم و کینه حکومت ملاها و مزدورانش در لرستان را نسبت به این معلم شجاع برانگیخت.
بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ او نیز مانند بسیاری ازمعلمین مجاهد، مجبور به ترک شهر و دیار خود شد و برای پیوستن به نیروهای رزمنده مجاهدین عزم خود را جزم کرد. بعد از مدتی راهی نوار مرزی ایران و عراق گردید و به یاران مجاهدش در قرارگاههای مرزی مقاومت ایران پیوست.
او ابتدا در کسوت پیشمرگه مجاهد، مبارزه بی امانی علیه پاسداران جنایتکار خمینی در کردستان عراق را شروع کرد. سپس با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران در سال ۱۳۶۶، درکسوت یک رزمنده شجاع ارتش به فعالیت پرداخت و در گردانهای عملیاتی مرزی نقش برجسته وفعالی داشت.
ایاز قهرمان سرانجام در روز ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ در عملیات مرزی دهلران شجاعانه جنگید و سرانجام خود نیز به شهادت رسید. نام او به عنوان پیشقراول شهدای ارتش آزادیبخش و اولین شهید عملیات یگانهای رزمی ارتش آزادیبخش ملی ایران به ثبت رسید.
پیکر پاک این شهید برزگوار توسط همرزمانش از صحنه نبرد خارج و به پشت جبهه منتقل گردید.
مجاهد شهید ایاز شهسواری، در ۲۸ سالگی به شهادت رسید، و در جوار تربت پاک سرور شهیدان امام حسین در کربلا، در قطعه شهدای مجاهدین، طی مراسم رسمی به خاک سپرده شد.
شهید مجاهد ایاز شهسواری در عین داشتن روحیه شجاع و جنگنده خود دارای عواطف شدید انسانی بود و دستی در شعر و ادبیات نیز داشت. از او شعرهای متعددی در وصف یاران مجاهدش به ویژه شاگردان شهیدش باقی مانده بود. یکی از این اشعار درباره مجاهد شهید حمید بیرانوند از میلیشیاهای دانش آموزی خرم آباد سروده شده. ایاز قهرمان که به شدت تحت تأثیر حمید و شهادت قهرمانانه اش بود این شعر را پس از سرودن به خواهر مجاهدش منصوره بیرانوند داد. منصوره خود نیز راهی عملیات فروغ جاودان شد و در همان عملیات به شهادت رسید. دستنویس این شعر دست به دست باقی بود که در زیر به یاد هرسه مجاهد شهید می آوریم:
آنگاه آواز ساده
دخترکان قالیباف درخم پیج روستا
با نسیم صبحگاهی در هم خواهد آمیخت
و نیلی و سرخ و بنفش خواهد سرود
و صدای نی لبک چوپانان سکوت را خواهد شکست.
و آنگاه شکوفه ها گل خواهند داد
و پرستوها بر بام خانه ما آشیان خواهند کرد.
و مادرها قصه بلند سفر را بازخواهد گفت.
نسیم آهسته برشیشه خانه ما انگشت خواهد زد
و باد از حجله سحر به در خواهد آمد
و آنگاه غرش سلاح حمید (۱) تنگه های سفید کوه (۲) راخواهد لرزاند.
و من سوار بر اسب سفید خویش،
ازکوچه های شهر خواهم گذشت،
تا یارانم را باز یابم.
آنگاه زندگی چه زیباست درسایه درخت آزادی
و آنگاه روز خجسسته میلاد من خواهد بود...
ایاز ۶۵.۵.۱۰
۱ـ شهید حمید بیرانوند میلشیای شجاع مجاهدخلق
۲ـ سفید کوه از کوههای خرم آباد لرستان
عکس شهید ایازشهسواری
دستخط شهید ایاز شهسواری