مستر "اوباما" را جهان پیش از انتخاب و در آغاز زمامداری اش با اشراف و تجارب شخصی او در باب ستم و رنجهای نژادی، ناجی محجوب معاصر، پیام آور همزیستی و مرهمی بر جراحات جهان چند پاره دانست، او را بسیار ستود و به اعتبار نژادش، صمیمانه به استقبالش شتافت بی آنکه بداند شعارهای صلحجویانه کاذب او سرانجام نه تنها به جنگی جهنمی و تمام عیار در منطقه و بسا دیگر نقاط منجر میشود بلکه مماشات بی وقفه او با رژیم ملایان و حسن روابط "عبادی ـ سیاسی" اش با دستار بر سران، بلوغ و رشد هیولای زاده ی سلف آتش افروزش را نیز چنان سرعت میبخشد که تمام منطقه و خیلی نقاط دیگر دنیا را نیز بلعیده و پا به پای پدرخواندهی خونخوار، جهان را به کام جنگهای مذهبی و نابودی تمدنهای تاریخی سوق میدهد طوری که امروزه بنیادگرایی مذهبی و توحش فراگیر آن، مسأله ای مبتلابه سراسر دنیاست. آنهم دردنیای بی صاحب نامأنوسی که خرس قطبی خرناسه کش قبلی هم که یخهای قطورش در اقصی نقاط جهان از شرق تا غرب آب شده یا وارفته، از آثار جسارت و ابرقدرتی سابق برایش تنها سیلاب بمب و موشک مانده که آن را هم بر سر مردم بی پناه مجروح و بچه های گرسنهی معصوم سوری فرومیریزد.
حالا در دنیای وحشی و ولنگار که "کسی کس را (نمی بیند حتی) نمیدید از ره نزدیک"، به گمانم اگر هزارباره هم گفته و تکرارشود ـ محض اینکه گوشهای ناشنوا شاید باز شود ـ کم است که تنها آنتی تز بنیاد گرایی مذهبی هار جاری و گسترش هولناک آن در تمامی منطقه و بخشی از جهان توسط ملایان خون آشام، تنها مجاهدین و مقاومت مردم ایران است و حمایت سیاسی و شناسایی رسمی این آلترناتیو دیرپا بی شک به برچیدن بساط پدرخوانده تروریسم از ایران و به تبع آن همه انواع داعش و دیگر نحله های آن از سراسر منطقه و جهان منجر شده و بر جنگهای مذهبی و کشتار ناشی از فاشیسم دینی پایان خواهد داد به ویژه که رهبری والای این مقاومت دیرآزما و منظم را نیز از قضا زنی از تبار مسلمانان شیعه، آزاده و سخت مصمم بر دوش دارد که پژواک ندای رسای صلح و آزادی او در تقابل سرسخت با ارتجاع مذهبی اینروزها در خشم و خروش بی وقفهی مردم ایران برای برکندن رژیم جهل و جنایت نیز جذر شده و فصل رستن نو در ایران و رهایی از ترور و توحش بنیادگرایان را به جهان مژده میدهد با بسیار یقین و بی تردید.