در جوامعی ایکه که مردمش از جزم گرائی محض و تعصبات عقیدتی خروج کرده به کثرت گرائی و تحمل گرائی رسیدند تطبیق اجتماعی بهتری با جوامع دیگر یافتند و تغییر دوران را بسمت نیازو تکوین ابزار تولید(همه دستاورد های علمی) رامرحله جدید سوق دادند وبا فضای باز سیاسی به ثبات بهتری دست یافتند.حکومت های دینی و استبدادی از نوع حکومت ایران مربوط به دوران قرون وسطی است. این نوع حکومت ها ی کهنه که نرم افزارش کهنه و ظرفیت سخت افزارش هم محدود است بناچار خودش فرو میریزد و ابتر میشود. هر نوع تلنگر (شرایط درونی و بیرونی) بیرونی میتواند این فروپاشی را بالفعل کند. سرمایه گزاری بر روی یک سیستم کهنه خطرات جانی و مالی بهمراه دارد. قدرت بروز شدن را ندارد فقط در انقباض میتواند ادامه حیات دهد و بطریق اولی طبعا یا باید اسقاط شود و یا به پستوی خانه شخصی انتقال یابد.حال اگر گروهی با عقیده ای کهنه بخواهد مردم را به قهقرای پیشین بر گرداند باید جهت عکس طفواف کعبه حرکت کند. کاری که رژیم هرساله نوع مخرب تر آنرا در مکه آزمایش میکند تا با کشته دادن صدها و هزار ها زائر بیگناه کعبه، گفته خامنه ای جابر را " که خاندان سعودی صلاحیت اداره مکه را ندارند " را اثبات کند.
آیا شرایط درونی و بیرونی که ضرورت پیدایش تغییر دوران است اکنون مهیاست؟ یا اینکه چنین تغییراتی وقوع نیافته فقط زائیده ذهن ما است میتوانیم بطور اجمال به آن بپردازیم.
ظهور تغییر دوران ارتباط دارد با بن بست رسیدن یک جامعه یا بخشی از جهان برای پرداخت نکردن مطالبات یا حقوق حقه یک اکثریت اجتماعی. اقلیت حاکم تلاش دارد و یا میخواهد آنرا بهمان شکل گذشته حفظ کند. حاکمیت شرایط جدید را نادیده میانگارد وقتی فشار مطالبات بالا میرود و حاکمیت تن نمیدهد مردم قیام میکنند چه بشکل دموکراتیک (انتخابات آزاد) در کشورهای دموکراتیک و یا انقلاب علیه حکومت مستبد که همراه با همه پیامدهای آن که انکار ناپذیراند.
چیزی که در در بهار عرب بوقوع پیوست ولی بزور سرنیزه آنرا مهار(تعویق)انداختند همان آغاز طلیعه تغییر دوران در خاورمیانه بود. چون هزینه اش زیاد بود اخر دیکتاتور ها منشاء رزق و روزی همان بعضی ها هستتند. دیدیم که اوضاع در همان کشورهائی که جلوی این دوران را گرفتند، مثل ایران درسال ۸۸ و سپس سوریه و عراق همان شد گه شاهدیم.بعلاوه این بحران بکشورهای دیگر هم کشیده شد که آثارش را در انتخابات غرب دیدیم و بیشتر هم در راه است.
ترکیبی ازتروریسم و صدور ارتجاع رژیم به کشورهای منطقه با همکاری سیاست مماشات و بی عملی شورای امنیت باعث گسترش بی ثباتی درجهان گشته است. رشد راست گرایایی و گرایش مردم به سمت ناسیونالیسم و خارجی ستیزی و اسلام فوبی ازعوارض هجوم میلیونها آواره آنست.
اوج این تغییر دوران را میتوانیم در انتخابات غرب(بخوان اعتراضات غرب) بخصوص در آمریکا و پیشتر از این نیز در انگلیس...، مشاهده کردیم. این تازه از علائم سحر است. مردم آمریکا با رای خود به آقای دونالد ترامپ دهن کجی و نا رضایتی خود را به سیستم سازو دهل تبلیغاتی و مهندسی انتخابات که بار ها در این ۳۷ سال در کشور خودمان هم اتفاق افتاده اعلام کردند. سالهاست که تعداد شرکت کنندگان در انتخابات رو بکاهش بود. اینها را در غرب خانه نشین ها (یا مبل نشین ها) میخواندند وقتی شرایط آماده شد (کارد به استخوان رسید) این خانه نشینها از خانه بیرون ریختند وکار را یکسره کردند.
نمونه اش را حتماً بسیاری از شما شاهد " پیروزی" زود هنگام خانم کلینتون را از پیش آنهم با آمار ۸۰ یا ۹۰ درصدی را شنیده اید ... چنین "اشتباهی" چگونه صورت گرفت که جهانی را به حیرت واداشت.
هرچه باشد این "همبستگی رسانه ای در جهان" که هوای سیستم حاکم را دارد یک پاسخ دندان شکن از منتخبین دریافت کرد که انحصار خودرا در افکار سازی از دست داده اند و نمیتوانند جلوی تغییر دوران را سد کنند.هرچند اینها توانستند در طول سالها "سیاهی" بسیاری از جانیان طرف معامله خود در ایران را " سفید سازی "کنند. کشتارهای بزرگی مثل سال ۶۷ را سانسور کنند. و جانیانی مثل خاتمی و روحانی را رفرمیست و اعتدال در غرب جا بزنند.
تا قبل از ورود روباه بنفش دررأس باصطلاح قوه مجریه(دولت دست دوم) نظام، ولیفقیه نظام تلاش داشت با مهندسی همین رسانه ها، با آوردن یک "سخت سر" یا "یک نرم تن" بستگی به تعادل قوای بین المللی "استقلال جمهوری اسلامی" مبنی بر (نه شرقی و نه غربی) و دک و پز "ضد استکباری" خود را حد اقل برای تروریست های بنیاد گرای منطقه یا "قدر قدرتی" برای پشتیبانان تعادل قوائی خود در غرب محفوظ دارد.
باید متذکر شد رابطه غرب با رژیم نیز در این ۳۷ سال هم متغیر بود. اما در زمان ریاست جمهوری آقای باراک اوباما تغییر کیفی کرد و درواقع مشخص شد که این "امداد غیبی" که در مناسبت ها و شرایط مختلف بنا به نیاز رژیم چه در جبهه جنگ وچه درجبهه دپیلماسی و چه در خیابانهای تهران مثلا در قیام سال ۸۸ از آستین آقای اوباما بیرون میآمد. الحق باید گفت سنگ تمام.
پس ازروی کار آمدن مهره دست نشانده غرب پس از دگردیسی اسمی از فریدون طاغوت، به حسن مشروعه، با ماموریت سازش با غرب، مذاکره البته با "درایت ومقام معظم رهبری " آغازکرد که با نتیجه "برد برد"! به پایان رسید. البته که همه از اهداف این مذاکرات آگاهند ولی بطور خلاصه:
آقای اوباما برای پیروزی در انتخابات پیش رو نیاز به یک "پیروزی " ولیفقیه هم برای دسترسی به دلارهای فریز شده پای این مذاکرات رفتند که صد البته دغل دوستان دیگری هم برای خود جیب گشادی دوخته بودند، حضور داشتند. خامنه ای که دهنش برای آن دلارها آب افتاده بود با "عجله" دستور "کش ندادن رای گیری در مجلس" را صادر کرد که گماردگان او در کمتر از ۲۰ دقیقه "برجام " را تبدیل به قانون کردند اما در آمریکا هرگز تبدیل به قانون نشد بلکه بدستور رئیسجمهور وقت اجرائی شد که آقای ترامپ رئیسجمهور جدید آنرا "بدترین توافق " نامید.
شرایط و معادلات جدید
پس از این "پیروزی بزرگ توافق برجام" که (بیش از صدها میلیارد دلار هزینه و حیفومیل بیتالمال برای رسیدن به قله اتمی) بر سر تقسیم غنائم که کدام جناح بیشتر ببرد، کردنکشی سپاه ولیفقیه با آزمایش موشکی و با بالا رفتن از دیوار سفارتخانهها و دخالت در کشورها و حمایت از تروریسم... از یک طرف و اعتراض مخالفان اوباما در آمریکا در انتقال دلارها به رژیم تروریست پرور از طرف دیگر سبب شد که آن " سبو بشکست و آن پیمانه ریخت "...اکنون با پیروزی دونالد ترامپ شرایطی کاملا متضاد از زمان اوباما در عرصه بینالمللی حاکم شد، در آمریکا و اروپا و آسیا که بر روی پیروزی خانم کلینتون شرطبندی کرده بودند که از " گندم ری بخورند " با شوک سیاسی روبرو شدند و قی کردند.
و اما تأثیر "بر جام " در داخل کشور بیشتر شبیه زهر در جام بود. تضادهای نوین و بیسابقه ای را در دو جناح رژیم دامن زد.دولت روحانی که در انتظار ورود دلارهای آمریکائی برای "حل بحران بیکاری" و... از طرق سرمایهگذاری خارجی، یعنی حراج نفت و گاز و معادن و ... بود
جناح ولیفقیه اما در پی انقباض اقتصادی (اقتصاد مقاومتی) و بخوربخور سپاه و تهیه پول برای صدور بحران و جنگ خارجی است. درواقع دلارها نه " برای دارو بهبود وضع مردم " که مماشات گران مبلّغ ان بودند که بر عکس صرف تروریسم و خرید سلاح از روسیه و اعزام نیرو به سوریه و یمن شد..
یکی دیگر ازمولفه های تعیین کننده تغییر شرایط پرواز ناوگان اشرف به آلبانی است، رژیم در ۱۳ سال گذشته با دمش گردو میشکست که تنها الترناتیو برانداز خود را در عراق در اسارت و غل زنجیر دارد. اما فشار طرفداران مقاومت در داخل و عرصه بینالمللی در یک حرکت حسابشده رهبری مجاهدین توانست سازمانش را با تمامی نیروهایش از زندان لیبرتی به کشور آلبانی پرواز دهد و خوابهای پنبه دانه ای خامنهای را مبدل به یک کابوس دائمی کند.
شرایط بینالمللی و خطیر دیگر یکه گریبان رژیم را گرفته افشای نوار آقای منتظری است که برای دارو دسته ولیفقیه و لابیهای او در اروپا و آمریکا بهمنزله یک جام زهر پیش بینی نشده بود. فضایی نوینی را برای دادخواهی در سطوح بینالمللی باز کرده است. بنابراین اتحادیه اروپا نیز با طرح کردن مسئله حقوق بشر بهعنوان پیش شرط از سر گیری معاملات مجبور است در مذاکرات خود با رژیم مطالبات جنبش دادخواهی یا همان براندازی را ناخواسته پیگیری کند.
اتحادیه اروپا پس از ۳۷ سال مماشات و معاملات تجاری که بین اپوزسیون که خواستار احقاق حقوق شهروندی منطبق با اساسنامه حقوق بشرسازمان ملل است و رژیم که به دنبال اعدام و شکنجه و تبعید و کشتار اپوزسیون به دنبال ثبات خود است ونمیخواهد تن به دموکراسی بدهد، باید بین جنگ و یا ننگ یکی را انتخاب کند. به نظر نمیآید در این شرایط بینالمللی که آمریکا هم تحریمها را تمدید کرده انتخاب غلطی بکند.
بنابراین " تغییر رفتار" که لابیهای رژیم و مماشات گران در غرب سخنگوی آن هستند به تنهائی ممکن نیست. بخصوص در ایران که زمانی دور، پیامبری بنام زرتشت در آن دینی را بنیان نهاد که دارای سه اصل(پندار نیک، گفتار نیک،کردار نیک) یعنی همان رفتار و عملکرد نیک بود. که مکمل همدیگرند
اگر میخواهید از " پندار" رژیم بدانید بهتر است رجوع کنید به آخرین بند قانون اساسی رژیم ... که آب پاکی را که بر سر همه ریخته:
اصل ۱۷۷ اصل یکصد و هفتاد و هفتم (الحاقی ۱۳۶۸/۰۵/۰۶)
بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در موارد ضروری به ترتیب زیر انجام میگیرد.
...محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایههای ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییرناپذیر است." پایان سیتات
از فحاشیهای نمایندگان رسمی ولیفقیه در هر خطبه نمایشهای جمعه، "گفتارنیک" را حتماً میتوان از لابلای شعارهای "مرگ بر...درواقع مرگ بر همه" کشف کرد.
اما میماند تغییر (کردار و یا همان رفتار) آرزو آمال دلدادگان نفت و دلار و یورو تجارت، از جان آدمیزاد گرفته تا خرده اندامهای بدنهای انسان ایرانی, عراقی، سوری، یمنی... چگونه میتوان زن و مرد و کودکی که روزانه در جایجای خاورمیانه در زیر بمب و خمپاره جانیان این رژیم تیکه پاره میشوند و کودکی که هنوز به دنیا نیامده چندین گلوله در انتظارش است و خاکی که هرروز در اثر جنگ یائسه میشود و دخترانی که طعمه اسید پاسداران میگردند و مورد تجاوز قرار میگیرند و نوجوانانی که طعمه فقر و اعتیاد و بیکاری میگردند و این صف هر روز طویلتر و چوبههای دار بیشتر و بلندتر میشود و غارت اموال در این مملکت سر به فلک و تباهی و سیهروزی افزایش مییابد توقع تغییر رفتار داشت...در حالی است که میلیونها ایرانی و عراقی و سوری و یمنی در سازش غرب با همین رژیم جان خود را از دست دادهاند ولیفقیه و رئیسجمهور وزیرش جملگی قاتل و آزاد میگردند و آزادگان در زندانند ...
... کسی باور دارد که این رژیم دارد " تغییر رفتار" میدهد. پس باید حسابهای بانکی اینها را چک کرد خواه "نایاک" باشد یا ... دیپلمات مماشات ناپاک.
نتیجه: این رژیم در طول ۳۷ سال حکومت جابران بر مردم ایران از همه اهرمهای داخلی و بینالمللی برای تثبیت خود بهره برد ولی همچنان اندرخم یک کوچه است. جهان اکنون در پرتگاه یک بینظمی جدی قرار دارد و رژیم ولایتفقیه از سهامداران عمده این ویرانی است. دوران "تغییر رفتار" دیر ولی دوران تغییر رژیم در راه است.
سیبل اصلی تغییر دوران کنونی ناامنی ناشی از بنیادگرائی و بحران تروریستی است که تهدید اصلی بیثباتی این دوره در جهان است. مع الذالک ناقوس تغییر دوران در ایران که متاثّراز شرایط داخلی و بینالمللی است، بر روی امواج بلند تودههای ایران موج متوسط نمایش جمعه البته روی موج کوتاه دستگاه دیپلماسی غرب بهخوبی قابل دریافت است.