سین دوّم سینه ی پُر مهر تو
روشنایَش سر زَنـَد از چهر تو
سین سوّم ساغر چشمـان تو
مست مستم از شراب جان تو
سین چارم ساحل آغوش تو
جان فدای جان دریـانـوش تو
سین پنجم بـا تـو سیـر معـنوی
شور حافظ ،شعله های مثنوی
ساقی دریا صفت سین ششم
پیش لطفش کفر و ایمان گشته گم
سین هفتم در سـمـاعی پُـر شَـرر
چرخ چرخان با تو هر شب تا سحر
گسترانم خـوان نـوروزی چنین
لطف فرما،شو بر آن بالانشین
بی حضورت نیست در جانـم قرار
ای حضورت خوش تر از هر نوبهار