شدت این ناکامی رژیم را وقتی بهتر میشود درک کرد که سرمایه گذاری 8 ساله اش را در دوران اوباما بررسی کنیم. یک قلم شکل دادن شبکه ای از لابیست ها و باصطلاح تحلیلگر و کارشناس که اندر فواید! رابطه با رژیم، آسمان و ریسمان را بهم می بافتند
مرگ رفسنجانی، بمثابه سر جناح اصلاح طلب رژیم، میخ آخر را بر تابوت " جناح مدره" در درون رژیم کوبید و آنهایی را که سالها دل به بالا آمدن این جناح مدره موهوم بسته بودند را ناامید کرد.
یکی از تحلیگران رژیم که سابقه طولانی در دستگاه دیپلماسی آخوندی هم دارد در نوشته ای با عنوان " توطئه علیه ایران در غیاب اوباما" که در روزنامه شرق رژیم به چاپ رسیده، درد بی درمان چه کنم؟ چه کنم؟ آخوندها را فرموله کرده و می نویسد:
" کنفرانس امنیتی مونیخ، از توطئه منطقه ای علیه ایران پرده برداشت و نشان داد چگونه عربستان و اسرائیل آشکارا متحد یکدیگرند و علیه ایران در حال طراحی بزرگ هستند؛ و ترکیه بظاهر دوست ایران هم در چه حدی از دشمنی و نفاق علیه ایران نقش فعال دارد و در سفر چند روز پیش آقای اردوغان به عربستان و بحرین اجزای این توطئه را با یکدیگر تنظیم کرده اند. این توطئه منطقه ای امری جدید نیست، ولی دشمنی ترامپ با ایران باعث شده رقبا و دشمنان منطقه ای ایران جرأت پیدا کرده و نیات خود را عجولانه برملا کنند.
در واقع ترامپ تعادل و توازن قوا در منطقه خاورمیانه را برهم زده و افساری را که باراک اوباما بر گردن اسرائیل، عربستان و ترکیه در هشت سال گذشته انداخته بود و اجازه تجاوزطلبی، ابراز و اعمال خصومت این سه کشور علیه ایران نمی داد، اکنون از سوی او برداشته شده و حتی به تشویق و برنامه ریزی برای متحد کردن دشمنان منطقه ای ایران دست زده است.
بی شک منطفانه نیست اگر تصور کنیم سیاست های آقای اوباما همچون سیاست های جورج بوش یا دونالد ترامپ، خصومت کامل علیه ایران بوده و اوباما چاره ای جز توافق هسته ای با ایران نداشته است. اوباما می توانست بجای مذاکرات و توافق هسته ای، مانند دو رئیس جمهور قبل و بعد خودش رفتار کند و فشارهای سیاسی، اقتصادی و تهدیدات نظامی را علیه ایران افزایش داده و انرژی ایران را به هدر دهد. او می توانست قطعنامه ۲۲۳۱ را در پشتیبانی توافق هسته ای قرار ندهد تا این توافق از نظر حقوقی شکننده باشد. او می توانست دست جمهوری خواهان تندرو را علیه ایران باز گذارد تا نه تنها تحریم های گوناگون لغو نشوند، بلکه تحریم های جدیدی علیه ایران تصویب شوند. آقای اوباما کافی بود افسار را از گردن عربستان، اسرائیل و ترکیه بردارد تا آنها مچ پای ایران را بگیرند و از تحرک ایران و نقش و نفوذ آن در خاورمیانه جلوگیری کنند. اوباما می توانست در قضیه بکارگیری سلاح های شیمیایی از سوی سوریه، به پیاده کردن نیرو در این کشور بپردازد و امروز وضعیت پس از صدام عراق، شامل سوریه هم می شد.
شاید ایران متوجه نشد چه فرصت هایی در دوران آقای اوباما برای ایران وجود داشت که میتوانست اتصالات خود را آنچنان مستحکم کند که در دوران ترامپ اینقدر ضربه پذیر نباشد و از سوی منطقه مرکز تهاجم سیاسی قرار نگیرد. بهر حال مهار سه کشور عربستان، اسرائیل و ترکیه در دوران اوباما باعث شد اتحادی نامرئی مقابل ایران بین سه کشور فوق بوجود آید که بمحض ابراز دشمنی ترامپ، خود را نشان داد."
و در ادامه مینویسد: " اما سوال اصلی اینست که چه باید کرد؟ بی شک ایران باید با چشم های باز بپذیرد آرایش منطقه و جهان عوض شده و شکلی جدید از ائتلاف دشمنان قدیمی علیه کشورمان بوجود آمده و ما یک تنه با یک ائتلاف جهانی مواجه شده ایم. از لابلای گفتار و اظهارنظرهای تیم جدید ترامپ برمی آید که عربستان هزینه مالی " زدن سر مار" را تضمین کرده و این عین استراتژی ترامپ و قول های انتخاباتی اوست..."
اما داستان سر "مار" ولایت فقیه!
خمینی از همان اوائل انقلاب که دید شعور اجتماعی مردم ایران بسا فراتر از آنست که تن به دیکتاتوری قرون وسطایی وی بدهند؛ با بستن دانشگاهها و دفاتر و روزنامه های احزاب و سازمانهای مترقی و زمینه چینی برای جنگ ایران و عراق، ادامه بقاء حکومتش را بر صدور باصطلاح انقلابش به سایر کشورها سوار کرد. چرا که مبارزه بی امان مجاهدین برعلیه ارتجاع مذهبی، باعث شد که حنای خمینی نزد مردم ایران رنگ ببازد و عکس وی را بجای ماه، در چاه فاضلاب جستجو کنند. ارتش آزادیبخش ملی اما در برابر جنگ طلبی خمینی قد علم کرد و خمینی را وادار به نوشیدن جام زهر آتش بس کرد و اشغال پنهان عراق توسط آخوندها را پانزده سال به عقب انداخت تا نهایتا شیطان بزرگ خواسته یا ناخواسته برایش راه باز کرد و از این به بعد بود که " دم" مار در عراق و لبنان و سوریه و یمن به جنب و جوش درآمد تا باین ترتیب با فعال کردن بحران در خارج از مرزهای ایران، مجال نفس کشیدن برای سر مار در داخل ایجاد کند. اما تصمیم له کردن سر مار ولایت در فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و پس از به رگبار بستن تظاهرات نیم میلیونی مردم در تهران و شروع اعدامهای علنی رشیدترین فرزندان مردم ایران گرفته شد.
اکنون که به بهای خون صدها هزار نفر از مردم سوریه چشمان این منطقه از جهان به ماهیت رژیم جنایتکار ولایت فقیه باز شده؛ برآنند تا " دم" این مار را که همچنان در پی بحران آفرینی در خاورمیانه است، قطع کنند.
البته رژیم خوب می داند که آنکس که سر مار حاکمیت منحوس ولایت فقیه را به زمین خواهد کوبید مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنانست که پس از هجرت بزرگ بدنه اصلی آن به آلبانی، قویتر از قبل، الهام بخش جوانان، زنان و مردان و مادران و زندانیان سیاسی مقاوم برای قیام و خیزش در برابر استبداد مذهبی هستند. مقاومتی که از اولین روز غصب حاکمیت مردم توسط خمینی در مقابل آن قد علم کرد و با پرداخت سنگین ترین بها مسیر درست سرنگونی دیکتاتوری مذهبی و آزادی ایران را ترسیم نمود. نیروی سرنگون کننده رژیم، نه آمریکا و نه هیچ قدرت خارجی نیست. و شکوه و گلایه این تحلیلگر رژیم هم در نوشته اش ناشی از " غیاب اوباما" در شرایطی مشابه قیام ۱۳۸۸ است.
اگر به این وحشت رژیم از شکل گیری یک جبهه بندی گسترده جهانی علیه خودش، صدای گام های مردم بجان آمده اهواز و سایر شهرهای ایران که هر روز در اعتراض به نابسامانیهای گسترده اجتماعی از کف خیابانها ناقوس مرگ دیکتاتوری مذهبی ولایت خامنه ای را فریاد میزنند، اضافه کنیم، بدون شک بایستی در آستانه بهار طبیعت که در راه است، بهار آزادی ایرانزمین از اشغال آخوندهای دین فروش را با حمایت از مقاومت سازمانیافته مردم ایران و با عزمی صد چندان رقم بزنیم. بهاران آزادی ایران زمین فرا م یرسد.