"یه چیزی بگو! " صدای نفسهایم را خودم می شنوم با نجوا می گویم " توی اتوبوس هستم، دارم میرم سرکار." ادامه می دهد: "وای خدا چکار کنیم. وای خدا چکار کنیم.” از علی صارمی می گفت. از مردی که او را ندیده بود و به قهرمانی تبدیل شده بود که آوازه شهامتش از مرزهای سیاه و سیمانی اوین و گوهر دشت گذشته بود و در سراسر ایران پخش شده بود. کسی که در روزهائی که سیاهترین روزهای تاریخ بود، ساکت ننشست و به همراه خانواده های سربداران سال ۶۷ آغاز کننده جنبش دادخواهی در ایران بود. او در آخرین پنچشنبه ماه مرداد سال ۸۶ در خاوران زیارتگاه عاشقان آزادی در جمع خانواده های داغدار سخنرانی کرد. علی صارمی با صدائی نافذ و سری نترس می گفت: " چنین جنایتی در تاریخ ایران سابقه ندارد. ملت ایران تا زمانیکه که مقاومتش را ارتقا ندهد و پشت مقاومتش یکپارچه نایستد، این سابقه تکرار خواهد شد. عروسکهائی را می نشانند و ما را قتل عام می کنند. تنها راه نجات مردم ایران حمایت از مقاومت است. علی صارمی به همین جرم دستگیر شد و سرفرازانه بر چوبه دار بوسه زد و نگذاشت خون بی دلیل ریخته جوانان مبارز و مجاهد این میهن در محاق فراموشی سپرده شود.
حال در دوران دیگری هستیم. فریاد دادخواهی مردم ایران از مرزها گذشته و به یک مسئله حقوق بشری جهانی تبدیل شده. سازمانهای حقوق بشری خواهان تشکیل دادگاه های ذیصلاح و محاکمه مجرمان این جنایت علیه بشریت هستند. دادخواهی برای جرائم حقوق بشری مشمول زمان نمی شود. در مراسم گردهمائی ایرانیان در سال ۹۵ مریم رجوی در سخنرانی خود از مجامع بین المللی خواهان رسیدگی به جنایات رژیم و به ویژه قتل عام سال ۶۷ شد. مریم رجوی در بخشی از سخنانش گفت:
اکنون زمان آن است که بر سر قتلعام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، یک جنبش دادخواهی را در هرجا و به هرشیوه ممکن گسترش دهیم.
جنبش دادخواهی قبل از هرچیز، اعلام مجرمیت قطعی خامنهای، ولی فقیه ارتجاع است.
ـ خامنهای و همدستان او مجرمند؛ زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتلعام سال ۶۷ هستند.
ـ آنها مجرماند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کردهاند.
ـ خامنهای و همدستاناش مجرماند؛ زیرا خانوادههای قتلعام شدگان را در ۲۸ سال گذشته سرکوب کردهاند.
ـ آنها مجرماند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بیوقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرار دادهاند.
انتشار نوار آیت الله منتظری به وسیله پسرش در مورد اعتراض او به اعدامهای گسترده مرداد ماه، همان سال، سند غیر قابل انکار دیگری بر حجم جنایات بود. با نگاهی گذرا به سالی که گذشت یعنی از مرداد ماه سال گذشته تا امسال می توان شدت ترس و هراس سرکردگان رژیم را در مورد این جنایات دید. اینکه هیچ کدام از این جلادان نمی توانند قتل عام را انکار کنند. خامنه ای شخصا وارد میدان می شود و می گوید که نباید جای ظالم و مظلوم را عوض کرد. احمد خاتمی و یا مصطفی پور محمدی به آن افتخار می کنند. از سوی دیگر گروهی از سران قصد این را دارند که بگویند تمام کسانی که آمران این جنایت بوده اند مرده اند وبقیه گوش به فرمان بوده اند و جز پیروی از دستورات راه چاره دیگری نداشتند. اما در این ضد و نقیض گوئی ها نه از شدت جرم کم می شود و نه مردم و تاریخ فراموش می کنند.
مسئله دادخواهی و به دادگاه کشاندن آمران و عاملان این جنایت ضد بشری هم زمان این دست آورد را خواهد داشت که برای ایرانی بدون اعدام هم فعالیت کنیم. نتیجه کروگ شاعر و نویسنده مشهور آفریقای جنوبی در کتاب کشور استخوانهای من که در سال ۱۹۹۸ منتشر کرده، می نویسد: با عدم برخورد با گذشته و کسانی که مضامین و پایه های حقوق بشر را زیر پا گذاشته اند، ما به جانیان و مرتکبین این جنایات ضد انسانی کمک نمی کنیم بلکه بدین وسیله پایه گذاری یک سیستم قضائی سالم و مستقل برای نسلهای آینده را ویران می کنیم.
این وظیفه و مسئولیت ما در برابر تاریخ است.
یاد مادران خاوران و علی صارمی ها زنده و جاوید است و راهنمای ما در پیش بردن جنبش دادخواهی.