وی در سخنانی آنزمان با تأکیدات ویژه گفت: «میخواهند برجام ۲ و ۳ و ۴ را به نخبگان ما بقبولانند». خامنهای سپس اضافه کرد: «در مقطع کنونی، آمریکاییها به دنبال تزریق تفکر خاصی در میان نخبگان جامعه و سپس افکار عمومی کشور هستند مبنی بر اینکه ملت ایران بر سر یک «دو راهی» قرار دارد و چاره ای جز انتخاب یکی از این دو راه ندارد!». (خبرگزاری سپاه پاسداران فارس، ۱ فروردین ۱۳۹۵)
ولی فقیه زهر خورده این سخنان را در حالی ایراد کرد که خود پایه گذار و آرشیتکت اصلی «برجام اتمی» می باشد. این خامنهای بود که با «زانوان خونین» و در حالیکه کفگیر دیکتاتوری در بسیاری از زمینه ها ی مالی، اقتصادی، بازرگانی و تجاری و همچنین خشم و نارضیاتی مردم به ته دیگ خورده بود، آن «مقام محترم» در منطقه در را «واسطه» نمود تا «درب و تخته» را با مماشات گرایان چفت و جور کند و بطور «باسمه ای» هم که شده، برجام را از «سبد جادو و جنبل» بیرون بکشد.
خامنهای به غلط براین باور بود که با امضائ توافق هسته ای، بویژه با آن «هفت سند ضمیمه» که تا امروز از انظار عمومی مخفی مانده است، دیگر مسائل رژیم آخوندی با جامعه بین الملل برای حداقل ۱۰ سال حل و فصل شده و بدین سان وی چراغ سبزی برای سرکوب خونین مردم و بویژه مقاومت ایران و اشرفیان قهرمان در زندان لیبرتی دریافت کرده است.
با این اشتباه محاسبه بود که ولی فقیه زهر خورده به موازات زدن «لبخند» بسوی خارج، در داخل با راه اندازی «تونل ها و سایت ها مخفی» همان سیاست و خباثت گذشته و پنهانکاری ها را به موازات موشک پرانی و لشکر گشایی به کشورهای همسایه و اسلامی ادامه داد.
اما گردش چرخ زمانه که با خود واقعیات غیر قابل انکاری را به دنبال دارد، اکنون تحولات را علیه مطامع و سیاست های مخرب ولی فقیه طور دیگری رقم زده است. این چرخش را که ما از آن «چرخش دوران» در سه زمینه داخلی، منطقه ای و بین المللی نام می بریم، اکنون به طناب دار برای حاکمیتی تبدیل شده که تمامی فرصت های ممکن برای حل بحران ها را سوزانده است.
براین منطق است که خامنهای نیاز شدیدی به «ساخت و پاخت» و معامله های دیگر دارد. وی همواره با این کارت مسائل و بحران ها ی حکومتی را پشت سر گذاشته است. نگاهی به داده ها و مواضع اخیر سردمداران رژیم و بویژه سخنان آخوند روحانی به هنگام عزیمت به نیویورک برای شرکت در هفتاد و دومین اجلاس ملل متحد و زدن «بفرما شام» به طرف های مقابل، آنهم از جیب مردم محروم و تحت ستم ایران، نشان از آن دارد که تمامی آن «الدورم بولدورم» های مقام معظم در آغاز سال ۹۵, فقط «آروغی» بیش نبود و صرفا برای روحیه دادن به نیروهای زهوار درفته رژیم و با هدف کنترل فواران بحران ها در درون نظام بیان شده بود.
روحانی که به یقین نه از طرف خود، بلکه به نمایندگی از کلیت نظام آخوندی، سفره گسترده ای را به طرف های مقابل نشان داده است، علائم جام های زهر بعدی درزمینه های موشکی، سپاه و تروریسم و همچنین صدور بنیادگرایی به منطقه را اینگونه به خارج ساطع نمود. وی از جمله تاکید کرد: «برجام میتواند الگوی خوبی برای صلح و ثبات در منطقه و جهان باشد». براین سیاق است که اکنون خامنهای محمد جود ظریف را قریب دو هفته است با «حکم حکومتی» راهی بلاد «استکبار» کرده تا به گفته بسیاری از ناظران مسائل ایران، زمینه های معامله بر سر «برجام های دیگر» را آماده نماید.
در این راستا، وزیر خارجه دیکتاتوری ولایت، علائم و نشانه های عقب نشینی «مقام معظم» را پس از اعلام یوکیو آمانو، رئیس آژانس بین المللی اتمی، مبنی بر عدم تائید پایبندی رژیم به توافق هسته ای، اینگونه بیرونی کرده است. به گزارش خبرگزاری بلومبرگ (۲۸ سپتامبر ۲۰۱۷): «جواد ظریف اعلام کرد رژیم ایران حاضر است کنترلها و نظارتهای سختگیرانه از تأسیسات اتمی را از شش سال بعد بپذیرد».
به نظر می رسد که اعلام این زمان بندی، آنهم در فاصله زمانی کمتر از دو هفته برای «تائید یا عدم تائید» پایبندی رژیم در توافق اتمی از سوی ایالات متحده، صرفا برای ترمز زدن به اوجگیری بحران می باشد. همچنین اعلام این زمان بندی، می تواند «مبنا و پایه ای» برای چک و چانه زدن های بعدی قرار بگیرد.
در این رابطه تلویزیون رژیم (۴ مهر ۱۳۹۶) در خبری از «جلسههایی پشت درهای بسته؛ احتمالاً با محوریت برجام» و همچنین «رایزنی برای توافقنامه ای که سرنوشت اش این روزها پیچیده تر از همیشه شده» سخن به میان آورده است.
خامنهای برای برون رفتن از بحران های پیش رو برروی اسب اروپا سرمایه گذاری استراتژیک کرده است. این وضعیت بغایت شکننده به موازات مواضع تا به آمروز قاطع امریکا در حالی است که بخشی از این اتحادیه به سردمداری فرانسه علائم دیگری از خود به دیکتاتوری ولی فقیه نشان داده اند.
بدین سان در نبود اروپای یک پارچه، منطقی ترین راه حل برای «مقام معظم» همان سیاست «کنترل بحران» با پارامتر خرید وقت می باشد، امری که به یقین بخشی از وظائف محمد جواد ظریف در آمریکا را شامل می شود. یک سایت نزدیک به خامنهای در مطلبی ضمن اعتراف به وجود این شکاف می نویسد: «اروپا خود را حافظ برجام معرفی میکند، در ادامه ایران را تشویق به مذاکره مجدد میکند و اینگونه بهدنبال گسترش برجام در حوزههای دیگر است به بیان دیگر همراهی اروپاییها با آمریکا به بهانههایی چون قدرت موشکی بسترساز برجام جدید و جاده بازکردن برای آمریکاست. سخنانی که سست بودن تحلیل عدم همراهی اروپا با آمریکا توسط دولتمردان (ما) را نشان میدهد». (سایت حکومتی رجا نیوز ۷ مهر ۱۳۹۶)
درچنین وضعیت بغایت نامتعین و از آنجائیکه ولی فقیه یکبار به خودی های نظام نشان داد که از علم مذاکره اصلا بویی نبرده است، لذا چشم انداز موفقیت رژیم با تاکتیک خرید وقت بسیار ضعیف می باشد. نه طرف های مقابل خواهان ورود به چنین بازی هستند و نه اساسا رژیم توان مدیریت سه تابلو برای برجام و برجام های بعدی (تروریسم، بنیاد گرایی و حقوق بشر) را دارد.
یک کارگزار رژیم این چشم انداز سیاه را اینگونه تفسیر نموده است: «به فرض محال، فرض کنیم تمامی اعضای برجام پیشنهاد آمریکا برای مذاکرهی مجدد متن برجام را بپذیرند و به توافق نسبت به تغییرات جدید هم برسند؛ اما چه تضمینی هست که کنگرهی آمریکا توافق جدید را بپذیرد و یا رئیسجمهور بعدی آمریکا این توافق جدید را یک فاجعهی تمام عیار نخواند». (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس ۵ مهر ۱۳۹۶)
بهرحال از هر زاویه ای که رژیم دستگاه دیپلماسی خود را بچیند، از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که برجام های بعدی، خواه «مقام معظم» را خوشایند باشد، یا نباشد، در راه هستند. براین منطق بازنده اصلی آن نیز به یقین رژیم آخوندی با عقب نشینی های هرچه بیشتر خواهد بود.