زمانی که خمینی خون آشام با جنگ جنون آمیزش، هزاران هزار کودک دانش آموز را به میادین مین روانه کرد، میلیونها میلیون مردم بیگناه را به تنور جنگ ضد میهنی افکند و دو کشور باستانی را با صرف میلیاردها دلار سرمایه های ملی مردم ایران به خاک و خون کشید، معتادان خمینی، تزریق شدگان با دلار و پوندهای ارتجاع و استعمار و وطن فروشان آتشین دَم خارج نشین، یکسر، نقل به مضمون چهچهه زدند که: «احسنت، لنگش کن با سهم زندگی مردم و هزینه ی نان خالی آنها، بی شرکت و حضور ما که البته نه بیکار نشستیم بلکه در همه محفل و کلوبهای شادیهای شبانه، دست افشان و پای کوبان هوایت را داریم و برایت هورا و هوار میکشیم.
هنگامی که به ابتکار شجاعانه ی مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران، قرارداد میهن پرستانه ی صلح با عراق منعقد گردید همه دسته جات یاد شده ی بالا باز ارق ملی شان به جوش آمد که وای: مجاهدین با دشمن عرب پیمان بستند. اما وقتی عرب نمای دست آموز خمینی، مالکی جانی، با یاری مزدوران و جلادان عرب و فارسی زبان با موشک، تیر، تبر و دشنه مجاهدین بی سلاح و دست بسته را در اشرف و لیبرتی قتل عام کرده و تیر خلاص زدند، و حتی یکی از دسته نامبردگان یادشده نیز در ینگه دنیا نگفت وای، دهها ایرانی بی سلاح را بی دلیل قتل عام کردند و چرا؟
اما حالا که به علت مجموع شرایط جاری جهان و حتماً با توجه به مصالح داخلی آمریکا و منطقه ای، سیاست این کشور پس از چهار دهه مماشات شرم آور و مدارا با هیولای خونخوار قرن دچار تحوّل نسبی و سیاست کثیف تعامل با فاشیسم دینی تاحدودی نفی شده، دسته جات ذکرشده همچنان با همسویی و رهنمود مماشاتگرایان صلح طلب!! ضمن سردادن انواع و اقسام فریاد و فغان کاذب، متنوع و فراوان اما عمدتاً بیشتر شعائر ملی!! و شعار «نه به جنگ، زنده باد صلح» را برگزیده اند که ترجمه آن به فارسی یعنی: نه به سرنگونی حکومت فاشیستی، زنده باد رژیم آخوندی، که اعتراض، خیزش و فریاد خشم قهرآمیز مردم ایران در سراسر شهرهای میهن خونبار این روزها ارکان پوسیده ی آنرا سخت به لرزه افکنده و سرنگونی قریب آن را در بهمنی دوباره که جاری شده پژواک داده است.