جریان کاذب مدره و اصلاح طلب در رژیم، اساساً با ریاست جمهوری رفسنجانی به صحنه سیاسی روز وارد شد. پردههای بعدی را خاتمی، جریان سبز، و بعد روحانی بر روی اکران بردند.
نیاز وجودی رژیم به جریان "اصلاح طلب"، قبل از هر چیز معطوف به دو علت بنیادی است:
- ماهیت عمیقاً ضد تاریخی و عدم مشروعیت سیاسی: رژیم تعلق به این زمانه- و آنهم به ایران این زمانه، ندارد. در عین حالی که این رژیم فاقد مشروعیت سیاسی و بر علیه خواست عموم مردم ایران بوده، در سطح بینالمللی هم بخاطر شکل و محتوای قرون وسطا ئی اش، ایجاد دافعه شدید میکند. از این جهت است که رژیم همیشه نیاز به یک محلل داشته است. این محلل نقش بزک کردن چهره کریه رژیم را به عهده داشته تا نمائی متفاوت و شاید دارای مینیممهای مقبولیت از رژیم ارائه دهد،
- ضعف ماهوی در مقابل مردم: اگر رژیم ضعیف نبود میتوانست با حفظ همان ماهیت عمیقاً ضد تاریخی و عدم مشروعیت سیاسی، دوام پیدا کند و نیازی به "اصلاح طلب" نداشت. اما نیاز رژیم به جریان "اصلاح طلب" در طول سه دهه گذشته دقیقاً بخاطر ضعف بنیادیاش در مقابل انگیزه و اراده مردم ما برای سرنگونی آن است.
جریان "اصلاح طلب" بطور محسوسی برای رژیم فرجه زمانی خریده و باعث طولانیتر شدن عمر ننگین آن شده است. آنها این نقش را در دو صحنه مکمل داخلی و خارجی ایفا کردهاند:
- این جریان نقش سوپاپ اطمینان را در صحنه جامعه داخلی بازی کرده و از شتاب رادیکالیزاسیون جنبش مردم برای آزادی و دمکراسی برای مدتی کاست،
- این جریان شرایط لازم را بوجود آورد تا سیاست مماشات بتواند بر اساس آن به صورت کیفی کلیت رژیم را مدد رسانده، حفظ و پروار کند.
به بیانی، جریان "اصلاح طلب"، بعنوان مکانیسمی برای اداپتاسیون رژیم در محیط زیست داخلی و خارجی آن عمل کرده، و نقش مکانیسم دفاعی آن را بازی میکند، بدون اینکه تغییری در رفتار و ماهیت آن بوجود بیاورد. رژیم دارای دو مکانیسم دفاعی است:
- تجاوزگری
- اداپتاسیون یا کامافلاژ (استتار)
خامنهای از طریق پاسدار و بسیجی مکانیسم اولی را به راه میکند، و روحانی در هیئت "اصلاح طلب" دومی را.
طبیعی است که جنبش برای آزادی و دمکراسی که با توجه به ماهیت رژیمْ، ضرورتاً سرنگونی طلب است مجبور است که هر دو مکانیسم دفاعی رژیم را هدف قرار دهد- ولی فقیه و همچنین "اصلاح طلب" را. یعنی اینکه هدف قرار دادن روحانیْ علاوه بر خامنهای، قدرت مانور را از رژیم گرفته، به لحاظ سیاسی آن را خلع سلاح، و سرنگونی را تسریع میکند.
در پرانتز بایستی گفت که در شرایط خیلی خاص و مقطعی (نظیر دوران بنی صدر، جریان سبز،..)، اگر فرد یا جریان "اصلاح طلب" بطور ناخواسته تیشه به ریشه رژیم میزند، بایستی که از آن فرد یا جریان در آن مقطع حمایت کرد. چونکه این امر کمک به رادیکالیزاسیون جنبش و در جهت سرنگونی است. اما با شروع قیام حاضر، جریان کاذب اصلاح طلب و ته مانده های آن، از ترس قیام، بدون هیچ رودربایستی زیر قبای خامنهای خزیدند. و این خود مهر تأییدی بر درستی شعار مردم علیه این جریان کذاب است.
در نگاه تاریخی، رژیم شاه در مقایسه با رژیم آخوندی، خیلی ساده و بی شلُ پل بود. خودش بود و حوضش. "شخص دوم" ای وجود نداشت که هدف شعارهای مردم قرار بگیرد. در زمان خمینی هم، بعلت قدرت بلامنازع و بی حد و مرزی که او داشت، شعار "مرگ بر خمینی" می توانست که کفایت داشته باشد. اما الان به دلیل نقش حیاتیای که جریان "اصلاح طلب" برای رژیم در سه دهه گذشته بازی کرده و میکند، ضرورت دارد که بعنوان یک پایه رژیم مورد تعرض مردم ما واقع شود.
با این وصف، مردم ما خیلی درست فهمیده اند که می گویند: "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا".