متن کامل آن شعر «مُسمّط»* را در زیر می خوانید:
«هان ای ایرانیان! ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکلاست
مرکز مُلک کیان در دهن اژدهاست
غیرت اسلام کو؟ جنبش ملی کجاست؟
برادران رشید، این همه سستی چراست؟
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب
خصم شمال و جنوب داده ندای مَهیب
روح تمدّن به لب آیهٔ "اَمَّن یُجیب"
دین محمد یتیم، کشور ایران غریب
بر این یتیم و غریب، نیکی آیین ماست
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
دولت روس از شمال، رایت کین برفراشت
به محو دین مبین، به خیره، همّت گماشت
به خاک ایران، نخست، تخم عَداوت بکاشت
به غصب ایران، سپس، پیش کند یادداشت
کنون به مردانگی پاسخ دادن سزاست
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
چند به ما دشمنان، حیله طرازی کنند؟
چند به ایران زمین، دسیسه بازی کنند؟
چند چو پیلان مست، با ما بازی کنند؟
چند به ناموس ما، دست درازی کنند؟
دست ببُرّیدشان، گرتان غیرت بجاست
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
هان ای ایرانیان بینم محبوستان
به پنجهٔ انگلیس، به چَنگل روستان
گویی در این میان گرفته کابوستان
کز دو طرف میبرند ثروت و ناموستان
در ره ناموس و مال، کوشش کردن رواست
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
سکَندر کینهجوی رفت ز ایرانتان
هرقل رومی نژاد، بکرد ویرانتان
ز گیر و دار عرب، تهی شد اوطانتان
خزان چنگیزیان، شد ز گلستانتان
بهار ایرانتان، باز، خوش و با صفاست
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
گهی که شد اصفهان به چنگ افغان دچار
لشکر پطرکبیر یافت به گیلان قرار
عراق و تبریز شد ز خیل ترکیه خوار
جنبش ملی کشید یکسره ز ایشان دَمار
ماند به ایرانیان، ایران بیبازخواست
ایران مال شماست، ایران مال شماست
***
به جستجوی حقوق میان ببستید باز
جان بداندیش را ز کینه خَستید باز
جَیش (=لشکر) ستبداد را بهم شکستید باز
به فرّ کیهان خدای (=خدای جهان)، ز غم برستید باز
آری یار شما، فرّه کیهان خداست
ایران مال شماست، ایران مال شماست»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ مسمّط به شعری گفته می شود که شاعر بنای هر بخش یا «رشته» آن را بر چند مصراع هم قافیه بگذارد و مصراع یا «بند» آخر را که قافیه آن با مصراعهای دیگر متفاوت است، در پایان هر بخش تکرار کند. منوچهری دامغانی، شاعر دوران غزنوی، بنیانگذار این قالب شعری است و مشهورترین «مسمّط» او شعری است که بخش اول آن را در زیر می خوانید:
«خیزید و خَز آرید که هنگام خزانست
باد خنک از جانب خوارزم وزانست
آن برگ رَزان بین که بر آن شاخ رزانست
گویی به مَثَل پیرهن رنگرزانست
دهقان به تعجّب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ، نه گل ماند و نه گلنار»