مرده متحرک یا زامبی به جسدهای متحرکی گفته میشود که روح ندارند. آنها بر پایهٔ بسیاری از داستانها، که تاریخ آن به زمان قرون وسطی برمیگردد، با گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیانشان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل میکنند، به انسان شباهت دارند و آدمخوارهستند.
براساس همین داستانها تنها راه برای جلوگیری و توقف احیا و نهایتاٌ خلاص شدن از شر زامبیها باید سر آنها را مورد اصابت دقیق یک گلوله قراد داد.
اکنون تغییروتحولات و کنش و واکنشهای رژیم به عنوان پیآمد شروع دوران سرنگونی و گسترش سریع اعتراضات ضد رژیم، البته در سراب نجات از سقوط، زامبیهای نظام ولیفقیه را نیز به تحّرک درآورده است.
“حزب اتحاد ملت” روز پنجشنبه (۲۶ بهمن / ۱۵ فوریه) نشستی تحت عنوان “انقلاب اسلامی و چشمانداز پیشرو” برگزار کرد که علی شکوریراد، الهه کولایی و رضا خاتمی سخنرانان آن بودند، و مشروح سخنان آنها نیز در سایت جماران منتشر است.
با مروری به سخنان این جماعت وپسماندههای رژیم، که در طول عمر سیاسی خود در خدمت نظام ولیفقیه به نقش خائنانه خود ادامه داده اما مدتی است از سوی جناح حاکم به حاشیه رانده شدهاند و اکنون به موضعگیری در مقابل جنبش سرنگونی برخاستهاند، ملموستر میتوان تشابه میان حرکات و واکنشهای آنها در مقابله با قیام "رژیم ریشهکن" مردم، با حرکات زامبیها و یا مردگان متحّرک را دریافت.
در این میان شکوریراد معتقد است که “افزایش مطالبات و رادیکالتر شدن خواستها دستاوردی در شرایط کنونی ایران ندارد”، و پیشنهاد میدهد که: “قانون اساسی با همه مشکلاتی که دارد تغییر نکند بلکه مطالبات حداقلی با مشارکت بالاتر و از طریق انتخابات مطرح شوند.”
وی همچنین اذعان میکند که روحانی از دید “اصلاحطلبان” یک اصولگراست؛ اصولگرایی که “ریلاش مطابق میل” آنها نیست ولی جایگزین مناسبی ندارد: «تا انتخابات هم شرایط خیلی خوب بود. بعد از انتخابات شرایط بد شد…
وی با این اراجیف خود ساخته و رهبرپرداخته، خود را به کوچه علی چپ میزند و با نوعی فرار به جلو قصد دارد تا مجیزگوئی نقش خود و حزبش را در شراکت و همراهی با جنایتهای روحانی و رهبرش را ماست مالی کند.
در همین رابطه خانوم باجی این محفل زامبیها، الهه کولایی، ضمن اعتراف به شرکت میزان کم مردم در انتخابات گذشته، قصد دارد اَدای دموکراتها را دربیاورد اما وحشت خود از همین تحولات را با روشنفکرنمائی و ژستی دموکرات مآبانه به رخ همپالگیهایش بکشد و نسبت به فروپاشی و سقوط قریب -الوقوع رژیم هشدار میدهد:
«…بعضیها حاضر نیستند باور کنند سرشت روابط تغییر کرده و بدون کنترل مردم باید به اقناع آنها روی آورد. فراموش نکنیم که ما با پدیده جهانی شدن رو به رو هستیم. آیا میشود از ابزار مکانیکی مقابل این موج استفاده کرد؟».
او در زمینه چالشهای موجود در جامعه ایران میگوید: «ساختار معیوب اقتصادی دولتی یعنی رانت، رانت یعنی فساد. این همان موضوعی است که شوروی را از درون پوساند. ظرف ۱۰ سال این اَبرقدرت از بین رفت».
محمد رضا خاتمی سخنگوی دیگر این محفل نیز با ابراز وحشت از سرنگونی قریب الوقوع، ضمن دفاع از روحانی، در مقایسه با رئیسی، از شراکت خود در نقش روحانی دفاع کرده ولی توان لاپوشانی وحشت خود از نیروهای سرنگونی طلب را ندارد:
«...سه نحله سیاسی اثرگذار در ایران وجود دارند و در بستر جریانهای اعتراضی اخیر، صدای براندازان بیش از قبل شده است: «آنها بیش از اندازه بزرگ شدهاند و علت این امر خود ما هستیم. این بزرگترین تبلیغ برای آنهاست که با اهداف خاص سیاسی خودشان از مسائل داخل کشور بهرهبرداری کنند».
وی که پس از مرگ سیاسی خود وهمپالگیها، اکنون به عنوان یکی از همین مرده های متحرک از تابوت خود بیرون آمده، هنوز هم خیالاتی است و گلایه میکند که چرا افرادی مثل آنها را برای پست ریاست جمهوری انتخاب نمیکنند و ناله کنان میگوید:
«ترس از خارج” و “تحرکات اجتماعی” باعث شل شدن نظارت استصوابی بودهاند نه رویکردها یا تلاشهای اصلاحطلبان که «به هر حال میخواهند دموکراسی را رعایت کنند.»
او در سراب ادامه حیات رژیم اضافه میکند که “نظام ما نظامی ایدئولوژیک است” و مجموعه کسانی که در نظام هستند، چیزهایی را به عنوان نمادهای وحدت ملی در نظر میگیرند.
این مردگان سیاسی هنوز در سراب نجات خویش از تلاش و برنامههای خود برای تشکیل دولت زامبیها در اینده خبر میدهند و درجهت جلوگیری از سرنگونی محتوم جنایتکارترین رژیم “آیندهای را بو میکشند که در حال فروپاشی است”.
غافل از اینکه اینبار کانونهای نبرد سرنگونی سرهای زامبیها را نشانه گرفتهاند و تیر خلاص را بر مغز آنها شلیک خواهند کرد.