ما در اینجا می خواهیم درباره موضعگیری مقاومت ایران بر سر «برجام» به اختصار سخن بگوییم:
رژیم توسعه طلب و به شدت دغلکار ملا – پاسدار بعد از افشاگری مقاومت ایران، به مدت دوازده سال (کم نیست آ) به مدد سیاست سازشکارانه قدرت های جهانی، با آنان تحت عنوان مذاکره نشست و برخاست؛ گذاشت؛ و این خود یک ضعف پوشیده سرکرده رژیم یعنی خامنه یی جنایتکار بود زیرا او در برابر بین الشرّ حزب اللهی اش ادعا می کرد که پروژه غنی سازی اتمی صلح آمیز است و حق مسلم ماست؛ یعنی مذاکره بردار نیست. وقتی مقاومت سرفراز ایران با افشاگری های پی در پی خود جای شکی باقی نگذاشت که رژیم در کار تدارک بمب اتم هست، راه انکار برای قدرت های مماشاتگر جهانی باقی نماند. شروع کردند به دلجویی و تشویق رژیم با وعده پاکت های تشویقی چاق و چله تا رژیم را پشت میز مذاکره بنشانند. افاقه در رژیمی که آن را کاملا لوس و از خود راضی بار آورده بودند؛ نکرد. فشار کشورهای عربی و اسرائیل و مجلسین آمریکا شروع شده بود. ناچار شدند دست به تحریم بزنند. خامنه یی در لفظ خود را از تب و تاب نمی انداخت اما زیر جلی اجازه داده بود که به اصطلاح جناح شیاد اصلاح طلب! شروع کند به چراغ سبز زدن. امروز به زبان خودشان برای عموم آشکار کرده اند که هر عمل و تصمیمی با موافقت خامنه یی بوده است و بس (این را که مقاومت ایران از ابتدا می دانست). تحریم ها رژیم را به تنگی نفس انداخت و لاجرم ناچار شدند به مذاکره که دوازده سال! آن را کش دادند. حاصلش قرارداد ناقص و ابتر «برجام» شد. مذاکره کنندگان چونان فاتحان به ایران آمدند که ما پیروز شدیم!!. آیا در اینجا مقاومت ایران برای خنثا و بی تأثیر کردن این شعبده نمی بایست به مردم ستمدیده ایران بگوید و تفهیم کند که در حقیقت خامنه یی و رژیم او، عقب نشینی کرده و جام زهر نوشیده است؟ این عین حقیقت بود و نه صرفا تبلیغات ضد رژیم. غنی سازی را حق مسلم خود در بوق می کردند و حالا طی قرارداد برجام برای ده سال این حق!! را از خود سلب کرده بودند. اگر این را جام زهر نوشیدن ندانیم پس چه نام و عنوانی دارد؟
گردش زمان اول حامی رژیم یعنی اوباما را جاروب کرد و به کناری زد. او آشکارا می گفت و می خواست که رژیم ملایان بعد از امضای قرارداد می تواند قدرت فائقه منطقه شود. اوباما البته مثل حامیان و لابی ها و ایادی ریز و درشت رژیم، برای فریب و تحریک اذهان؛ همواره کلمه ایران را بکارمی بردند مثل اینکه هیتلر، فرانکو و سالازار را پشت نام آلمان واسپانیا و پرتقال پنهان کنیم؛ یعنی پای از میان رفتن کشور است و نه رژیم فاشیستی و دیکتاتوری!!. حالا در آمریکا، شخصیتی مصدر کار است که بیرون از سیستم حاکم سازشکار به کاخ سفید رسیده است و می خواهد نه ایران را که رژیم را از طریق اقتصادی از پای درآورد. واقعیت قرارداد را در معرض دید ودقت جهانیان قرار داده و خواهان تکمیل آن است. تبلیغ می کنند که تحریم فشار برمردم می شود. اینهم دروغ بزرگی ست زیرا اوباما که تحریم ها را برداشت و بیش از یک میلیارد تقدیم رژیم کرد، از آن چه دست مردم را گرفت؟. مگر روز به روز گرانی بیشتر نشد؟ مگر مردم ایران (نه از سفره خوران رژیم) با مشکلات رو به تزایدی رو به رو نشدند؟. پس این تبلیغاتی ست به سود رژیم و نه مردم ایران.
بینش علمی و دیالکتیکی سیاسی نمی گوید که به زانو درآمدن این رژیم، ایده آل مردم به عصیان درآمده ایران است؟ اگر هدف سرنگونی ست و نه تصحیح رژیم (که ناممکن بودن آن به اثبات رسیده است) ایجاب نمی کند که از این پروژه مطرح شده حمایت کنیم؟ این حمایت از آمریکا و آقای ترامپ نیست بلکه سرفصلی ست برای توسعه و اعتلای قیام مردم که روز به روز فراگیرتر و شعله ورتر می شود. همچنانکه رژیم حاکم از هر امکان حد اقل و حد اکثر برای بقای خود استفاده می کند، نیروی مردمی مقابل هم بی آنکه دستخوش رمانتیسم سیاسی روشنفکرانه شوند؛ باید و باید که از امکانات بهره بگیرند. هدف مقاومت ایران قیام است و سرنگونی و از این رهگذر خلع سلاح تبلیغاتی دشمن.
از سوی دیگر می بینیم که هرگاه در عرصه جهانی، رژیم جنایتکار، فاسد و توسعه طلب به مخمصه و تنگنا می افتد؛ طبل های جنگ جنگ به صدا درمی آید!. طبّالان همانا عناصر و بنگاه های سیاسی در خارج کشور هستند که نمی خواهند این رژیم سقوط کند. بخش قابل ملاحظه یی از آنان از جیره خواران پنهان یا آشکار رژیم هستند. در میانشان سوسول «سوسیالیست!!» های مشکوک و قلابی هم هستند که یحتمل از تیره فاسد شده توده – اکثریتی ها می باشند. این صدای عوامفریبانه»آی جنگ می شود، جنگ » از زمان بوش پسر بلند شد تا در دوره اوباما به تناوب اوج گرفت. حالا صدا آنچنان بلند است که گوش خمینی دجال را هم در جهنم کر می کند. آقای ترامپ تا مقامات ذی ربط دولت او، بارها و بارها گفته اند که از طریق محاصره اقتصادی با رژیم برخورد و مقابله می کنند. کسی سخنی از جنگ نگفته است. اتفاقا این بوش و اوباما بود که به تزویر می گفتند: «همه چیز روی میز است» و در زیر میز چشمک می زدند. تا آنجا که من شنیده و خوانده ام هنوز در این دولت جدید آمریکا کسی این جمله را بکارنبرده است. درد این خائنان حرفه یی خرفتی و نافهمی نیست بلکه خیانت و خدمتگزاری به رژیمی ست که بوی گند آن دارد به مشام خودشان هم می رسد. این بی شرمان باید بدانند که این اربابان خودشان هستند که سال هاست سیاست جنگ طلبانه را در منطقه و هر جای جهان که توانسته اند راه انداخته اند. ملایان و سرکردگان سپاه هرگز در تعقیب منافع ملی و مردمی نبوده و نیستند. نه خود چون هیتلر بنیه نظامی، اقتصادی و صنعتی دارند و نه جهان اجازه می دهد وگرنه آنان خواب امپراتوری داشته و دارند. امروز صورت مسئله روشن است و ابهامی ندارد. جوش و خروش مردم دلیر کازرون نمودار دیگ بزرگ ایران است که در چه غلیانی تا به حد انفجار رسیده است. این دست و پا زدن ها، این برطبل های خیانت و رذالت کوبیدن ها ره به جایی نخواهد برد و نمی تواند مانع حرکت تاریخ شود. به فرض محال اگر کار به جنگ کشانده شود، تردید نیست که عامل و بسترساز آن رژیم تبهکار و فاشیستی حاکم است و لاغیر.