این چرخش که به گفته کارشناسان مسائل ایران بر دو محور «بینالمللی و داخلی» استوار است، در منطق خود به واقعیتی به وجود دیکتاتوری ولیفقیه بهعنوان «تضاد اصلی» در زمینه «اتمی، موشکی، صدور تروریسم و بنیادگرایی و همچنین سرکوب داخلی» اعتراف کرده است.
بر این منطق سخنان هراس آلوده اخیر «مقام معظم» و مقایسه وضعیت شکننده رژیم با کارتن «تام و جری» بازتاب منطقی «هراس و ترس» رژیم از راه افتادن مجموعه ئی از فشارها بهویژه در زمینه اقتصادی و تجاری است.
ولیفقیه زهر خورده از جمله تاکید کرده است: «آمریکا مثل گربه معروف داستان تام و جری باز هم شکست خواهد خورد. ما در شکست دشمن شک نداریم و هرکس که با معارف آشنا باشد این را میداند».
اینکه رابطه «تام و جری» با «معارف» و دیدگاههای ارتجاعی رژیم آخوندی چه سنخیتی دارند، باید آن را در شیوهها و دجالیت حکومت برای دور زدن «تحریمها» جستجو نمود.
همچنین چرایی دلائل عدم استفاده «رهبر موشها» در سخنان اخیر از دستاوردهای غنی ادبی میهن امان مانند «موش و گربه عبید زاکانی»، به یقین ترجمان همان شعار پوشالی سال ۹۷ مبنی بر «حمایت از کالاهای داخلی» را دارند و بس.
ابعاد افتضاح سخنان «رهبر موقت» در شبکه های اجتماعی نیز به حدی بود که بلافاصله کاربران به جان آمده از جمله نوشتند: «نظرات مقام معظم به تام نزدیک تر است» و یا در نمونهای دیگر آمده است: «شب گذشته شورای امنیت ملی بهمراه فرماندهان ارشد سپاه خدمت مقام معظم در بیت برای تعیین استراتژی برخورد با آمریکا جلسه سه ساعته برگزار کردند، دو ساعت را «تام و جری» نگاه کردیم و بعد هم رهبری کارتون را تفسیر فرمودند».
اما گذشته از بازتابهای منفی سخنان ولیفقیه در جامعه، خامنهای شش شرط را در تقابل با استراتژی جدید آمریکا اعلام کرده است. وی در این رابطه از تنها طرف معامله با رژیم یعنی اتحادیه اروپا میخواهد «صدور قطعنامه علیه آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، مطرح نشدن برنامه موشکی و اقدامات منطقهای ایران در مذاکرات، تضمین تجارت از سوی بانکهای اروپایی، تضمین فروش کامل نفت، جبران بدعهدی گذشته و مقابله با تحریمهای آمریکا!» را در دستور کار خود قرار دهند.
وی در تمامی لاف و گزافهای حکومتی به مانند سنوات قبلی درها را یکبار دیگر برای ادامه مذاکرات با اتحادیه اروپا باز گذاشت. بر این اساس میتوان درک کرد که سیاست «چرخش به شرق» که بسیاری از متولیان باند دلواپس تبلیغ آن را می کردند، پس از سفر وزیر خارجه رژیم به چین، با شکست روبرو شده است.
واقعیت در رابطه با سیاستهای مخرب آخوندی از فردای شکست برجام آن است که نه اتحادیه اروپا نه روسیه و یا چین حاضر به دادن هرگونه «تضمین» به رژیم نمیباشند. بر این منطق است که خامنهای از موضع استیصال تنها راهکار را اکنون حرکت در «شکاف» بهعنوان مطلوب ترین راه حل برای «حیات خفیف» حکومت خود میداند.
همچنین باید اذعان نمود که کارشناسان مسائل بینالمللی ابعاد ضربه ناشی از چرخش در سیاست آمریکا و بروز «نقطه عطف» که به گیجی کلیت نظام آخوندی راه برده را نه تنها در شکست تمامی آمال و آرزوهای «مماشات گران»، بلکه فراتر از آن در چشم انداز تیره و تار برای ادامه سیاستهای مخرب رژیم آخوندی در چهار زمینه اتمی، موشکی، منطقهای و همچنین داخلی میبینند.
سخن از رد پای سیاستهای مخربی است که به موازات سرکوب گسترده مردم به جان آمده در داخل، برپایی چوبههای اعدام، شلاق و شکنجه و به بند کشیدن جامعه جوان و پویای ایران، اکنون در موشک پرانی، صدور تروریسم و یا دخالتهای رژیم در کشورهای همسایه و مسلمان بهخوبی قابل رویت میباشند. وجود پایگاههای گسترده سپاه پاسداران با مجموعه زیر شبکه های تروریستی آن در لبنان، عراق، سوریه، افغانستان و یا یمن به موازات پنهانکاری های رژیم در زمینه اتمی و عدم اجازه به بازرسیهای جدی و کامل از تمامی سایتهای «نهان و پنهان» حکومتی به یقین بخش کوچکی از این پازل مخرب میباشند.
این وضعیت در حالی است که رژیم از فردای قبول تسلیم نامه اتمی و در سایه سیاست مخرب مماشات قریب «۱۵۰ میلیارد دلار» پولهای آزاد شده را بخشا در «قوطیهای حلبی» دریافت کرده است، اما آنچه که به مردم دردمند ایران از این» خوان یغما «رسیده، همان» تیرک اعدام و تخت شلاق و شکنجه» به موازات فقر فلاکت میباشد.
صرفنظر از عنصر اصلی و تعیین کننده داخلی و وجود تنفر جامعه از کلیت نظام آخوندی با تمامی دستجات درونی و بیرونی آن و همچنین صرفنظر از خواسته ملی برای سرنگونی این رژیم با محوریت مجاهدین خلق، اکنون ولیفقیه زهر خورده بر سر یک دوراهی مرگبار قرار گرفته است. راه نخست، قبول خواستههای طرف مقابل و تن دادن ذلیلانه به ۱۲ شرط اعلام شده است و راه حل دوم نیز خروج از برجام و «آتش زدن» ریش و ریشه نظام در تضادی مرگبار با جامعه بینالمللی، بهویژه عطف به بند ۷ ملل متحد.