رژیم خمینی از همان بدو تأسیس تاکنون، نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان دست به عملیات تروریستی بیشماری زده و هر بار کوشیده است مسئولیت جنایت خود را بر دوش مخالفانش بگذارد. گاه صحنه سازیهای رژیم در این زمینه آنقدر بیشرمانه و مضحک بوده که قُبح عمل تروریستی را تحت الشعاع قرار داده است. مثلاً در نوامبر گذشته [۱۹۹۳]، هنگامی که عوامل رژیم با نارنجک به محل سفارت فرانسه و دفتر ارفرانس در تهران حمله کردند، نخست رژیم آنها را از امّت "حزبالله جنوب تهران" معرفی کرد که از فرط غیرت به این وسیله خواسته اند به دولت فرانسه برای پناهدادن به خانم رجوی اعتراض کنند. اما یکی دو روز بعد تغییر رأی داد و کسانی را به تلویزیون آورد تا این تهاجم را کار "منافقین" معرفی کنند.
امّا هیچگاه سابقه نداشته که پس از حادثه یی، هر اندازه مهم و هر اندازه فجیع، تمامی رأس رژیم با این سراسیمگی و شتابزدگی، در مقیاسی چنین گسترده، با این شدّت بی سابقه و با این صحنه سازی تئاتری، وارد میدان شوند، فقط برای اینکه از خود رفع اتّهام کنند. بیهوده. چون وقتی بلافاصله پس از انفجار بمب و پیش از آنکه فرصت هیچ نوع تحقیقی باشد، خامنه ای شخصاً پا پیش میگذارد تا با حالتی هیستریک، مجاهدین را مسئول این فاجعه معرفی کند؛ وقتی رفسنجانی به خود میبالد که این انفجار باعث پشتیبانی بیشتری از رژیم میشود؛ وقتی ولایتی تمام سفیران و نمایندگان سیاسی خارجی را فرا میخواند و از آنها مصرّانه میخواهد که با منزویکردن مجاهدین در کشورهای خود، با رژیم همدردی کنند یا موقعی که در یک حرکت نمایشی، سفرش به عراق را ـ که هیچگاه یک طرح جدّی نبوده لغو میکند؛ وقتی واعظ طبسی با حالتی سرشار از کینه شتری اعلام میکند که "تلاش برای متهمکردن عناصری غیر از منافقین در حادثه مشهد پرداخته صهیونیستها برای ایجاد تفرقه در نهضت اسلامی است" و هنگامی که روزنامههای دولتی، با وقاحت خاص دستگاه آخوندی، همین اتّهامات یاوه را تکرار میکنند… هرکس از عقل متعارف کاملاً بیبهره نباشد، خواه و ناخواه از خود میپرسد که این حرکتهای جنون آمیز برای چیست؟
دلیلش هر چه باشد، رژیم تا به اینجا نتیجه یی را به دست آورده که عکس آن چیزی است که میخواسته القا کند. به واقع تاکنون هیچکس، حتی به تلویح و اشاره، اظهاری مبنی بر معتبرشمردن اتّهامات رژیم نکرده است. به عکس، هر که در این زمینه اظهارنظری کرده، به تصریح و با استناد به سوابق متعدد، رژیم را عامل توطئه انفجار دانسته است. پس مسئولیت کامل و انحصاری رژیم در این عمل ننگین امری روشن و پذیرفته شده است. تمام بحث بر سر این است که علّت این حرکتهای جنونآسا چیست؟
اینکه رژیم نخست توطئه یی به راه میاندازد و سپس آن را دستاویز سرکوبی ملت و پایمالکردن حق مردم ستمدیده میکند، امری نیست که بر کسی پوشیده باشد. مردم ما طی این پانزدهسال حکومت نکبتبار آخوندی، انواع این توطئه ها را بهچشم دیده و بسیاری خود قربانی آن بودهاند. اینبار نیز، بیهیچ تردید، رژیم ضدّبشری از این بهانه نهایت سوء استفاده را خواهد کرد. به همین دلیل هم سخنگویان و نمایندگان مقاومت در کشورهای مختلف، در مصاحبه های مطبوعاتی خود طی روزهای اخیر، بر منشأ این اقدام جنایتکارانه ژریم ـ که مقابله با "هفته همبستگی" در داخل کشور و تظاهرات ۳۰تیر در خارج کشور، برای حمایت از مقاومت و ریاستجمهوری برگزیده آن است ـ تأکید کرده و به حق بر خطر تهاجم نظامی رژیم به قرارگاههای مقاومت در نوار مرزی یا اقدامات تروریستی بر ضدّ مخالفان در کشورهای مختلف جهان، انگشت گذارده و هشدار داده اند. با اینهمه، این عملکرد "طبیعی" و "عادی" رژیم را نمیتوان توضیح دهنده واکنش غیرعادی سردمدارانش دانست. واکنش غیرعادی آنان از نوعی است که قاعدتاً در هنگام غافلگیریهای سخت بر اثر اشتباه محاسبه، مشاهده میشود. میتوان تصور کرد که توطئهگران رژیم، بمبگذاری در حرم را براساس این فرض "معقول" و قابل انتظار در نظر گرفته و تجویز کرده بودند که در آن روز چندین انفجار و عملیات نظامی دیگر نیز، مثل سالهای گذشته، از جانب سازمان مجاهدین، برای یادبود ۳۰خرداد انجام خواهد گرفت. اگر این فرض "معقول" و قابل انتظار تحقّق مییافت، در آن صورت به سادگی میشد انفجار حرم را هم، مثلاً در ردیف انفجار لوله های نفت، به حساب این سازمان گذاشت. امّا از بخت بد رژیم، امسال سازمان مجاهدین عملیات نظامی نداشت. در نتیجه انفجار بمب در حرم، تک نمودی شد که فقط میتوانست رژیم توطئه گر را رسوا کند. چنین فرضی، در همان روز اول حادثه، مورد اشاره یکی از رادیوهای فارسی زبان خارجی هم قرار گرفت. یعنی که رسوایی رژیم در این ماجرا، در انظار خارجی هم امر انجام شده یی است».