از این جهت خیلیها سهواً و گاهی عمداً دچار این توهم شده بودند که منطقاً و ظاهراً این رژیم نمیبایست که بند نافش به سیاستهای مساعد امریکا وصل، و رزق و روزی اش را هم از امریکا طلب کند.
سالهای سال، امریکا قوانین خودش را شدیداً نقض میکرد تا بلکه بتواند به رژیم فرجه بقا بدهد. طبق مواضع رسمی دولت امریکا، رژیم ایران پدرخوانده و بانکدار تروریسم جهانی است. در حالیکه، امریکا برای یک دوره چند ساله کلیه سیستم اطلاعاتی، امنیتی و نظامی خود را متمرکز جهت نابودی القاعده- بهعنوان یک گروه تروریستی، میکرد ولی در طی همان دوره، سیستم بانکی غرب و امریکا در اختیار رژیم بود و صدها میلیارد دلار عایدی از فروش نفت مستقیماً به حساب رژیم واریز میشد. عراق را امریکا در سینی طلایی به رژیم تقدیم کرد و کلیه سیستم تبلیغاتی غرب را در جهت حمایت از جناحهای رژیم به خط کرد. در همین دوره و در نقطه مقابل، امریکا و غرب، مقاومت مردم ایران را تحت شدیدترین فشارها و خطر نابودی فیزیکی قرار دادند.
این دو رویکرد کاملاً متضاد، لازمه حفظ رژیم بود. تعادل درونی رژیم آنقدر شکننده، تضاد مردم با آن آنقدر حاد و پیشرفته بوده است که با هر رویکردی به جز این، موقعیت انقلابی جامعه به سرعت به سمت و سوی انقلاب سوق پیدا میکرد.
حال بعد از تجربه شکست سیاست خود و به خطر افتادن منافع و امنیت ملی امریکا، دولت جدید امریکا به سمت سیاست موازنه منفی در قبال رژیم و مقاومت سازمان یافته مردم ایران حرکت میکند. گر چه این سیاست- شامل اراده امریکا در احترام به قوانین خود و اجرای آن در مواجهه با رژیم، تازه و در ابتدای تکوین و اعمال خویش است، اما این رویکرد اثرات کمرشکن خود بر رژیم را تا به همین الان به روشنی ظاهر نموده است:
- سیستم اطلاعاتی و تروریستی رژیم در غرب و امریکا ضربههایی شدید دریافت کرده. این امر مزدبگیران رژیم را به شدت هراسان و سراسیمه کرده و باعث ریزش کیفی مزدوران خواهد شد،
- فشار خردکننده بر روی رژیم برای عقب نشینی از منطقه وارد مراحل تعیین کننده شده است،
- پمپاژ دلار به رژیم برای سراپا نگه داشتن آن به سمت توقف کامل میرود. دلار از خدمت به پاسدار، اطلاعاتی و بسیجی خارج میرود.
- افول حمایت امریکا از رژیم، مهمترین عامل خارجی است که مردم ایران را به دریابیدن این فرصت تاریخی برای سرنگونی رژیم رهنمون ساخته است.
شاید قبلاً تصور آنکه غرب چطور در طی دهه ها باعث طولانیتر شدن عمر رژیم شده است مقداری سخت و ذهنی میبود، اما الان امریکا با احترام به قوانین خویش- و در پیروی از سیاست موازنه منفی (نه کمک به رژیم و نه کمک به مقاومت)، نشان داده که امدادهای غیبی امریکا و غرب به رژیم چطور در طول سالها عمل میکرده است.
موازنه منفی سیاستی است که مقاومت ایران همیشه خواستار آن بوده و از این سیاست جدید امریکا به شدت استقبال میکند. ارگانیسم مستقل، پویا و خودکفای مقاومت سازمان یافته در طی سختترین دورانها اثبات نموده که او متکی به خود و مردم خود و نه حمایت خارجی است؛ و این در حالی است که تأثیرات اولیه سیاست جدید امریکا به خوبی نشان میدهد که رژیم تاب تحمل یک موازنه منفی را ندارد و اینکه چطور دارد بند از بند رژیم میگسلد.