به عبارت ساده شخص خمینی و به دنبال آن خامنهای در پی چه اهدافی مجری این سیاست مخرب بودهاند. اکنون آشکارا مردم ایران و منطقه وجدانهای بیدار جهانی و برخی قدرتهای غربی میبیند که چه فاجعهای مهلک و جبرانناپذیر در تمامی زمینههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی ـ در ایران و منطقه به بار آورده است ـ در طی سالیان و مخصوصاً در این دوران حساس کارشناسان و صاحبنظران متعددی در ایران و جهان با بررسی عملکرد ۴۰ ساله حاکمیت آخوندها بارها و بارها برآورد کردهاند که ظهور بنیادگرایی به سردمداری آخوندها رشد و توسعه به معنی عام کلمه را در ایران و کشورهای مورد تجاوز منطقه دستکم ۱۵۰ سال به عقب رانده است؛ و تروریسم افسارگسیخته ناشی از آن صلح و امنیت منطقه و جهان را تحت شعاع خود قرار داده است. جالبتوجه اینکه در آثار بجا مانده از خمینی اندر باب تز مندرآوردی حکومت ولایتفقیه، آنچه که مربوط به چگونگی و گستره ولایتفقیه در خارج از مرزهای ایران باشد هیچگونه مطالب و یا اثری دیده نشده است.
اما خمینی با شم ضدانقلابی منحصر به فرد در میان جماعت آخوندی توأم با شارلاتانیزم و دجالیت، به محض رویارویی با خواستهای ترقیخواهانه مردم و پیشتازان آنها از جمله مجاهدین و فدائیان و سایر اقشار آزادیخواه و اقوام ایرانی همچون جنبش کردها با به انحراف کشاندن مسیر ترقیخواهی و آزادیخواهی به فکر صدور ارتجاع و بحران در کشورهای مسلمان منطقه افتاد و اول از همه به دلیل شرایط ویژه سوقالجیشی و سیاسی از کشور عراق شروع کرد.
نسل دوران انقلاب ضد سلطنتی بهخوبی به یاد دارند که چگونه خمینی با آخوندهای سر سپردهاش از همان اوایل شروع به تبلیغات و مداخله مستقیم علیه حکومت عراق میکرد. همراه با اعمال انواع شگردهای تبلیغی مخصوصاً روی اکثریت شیعه عراقی مدتها قبل از شروع جنگ خانمانسوز در مرزهای مشترک به گلوله باران مناطق و شهرهای مرزی عراق اقدام میکرد؛ و با حقهبازی و انواع ترفندها از پذیرش مسئولیت تجاوزات نظامی طفره میرفت تا طرف عراقی اتهام دخالت نظامی به آخوندها نزند.
این تحریکات و بیثبات کردن امنیت حکومت همسایه کار را به آنجا کشاند که در ۳۱ شهریور سال ۵۹ جنگ رسمی ایران و عراق با حمله هوایی هواپیماهای عراقی به تهران و فرودگاهها شروع شد. در آن زمان بلافاصله هم جامعه بینالمللی و هم پیشتازان مردم ایران بهویژه مجاهدین این عمل را محکوم کرده و حتی برای دفاع از مرزها در صفوف جداگانه و مستقل میجنگیدند و به دفاع میپرداختند که مدتی نگذشت که پاسداران خمینی مجاهدین را از پشت به گلوله بستند و مانع دفاع آنها از مرزهای کشور شدند که اسناد آن موجود است.
این سیاست نشانگر مقاصد شوم او برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی وی در پاسخگویی به مردم انقلاب کرده از یک طرف و سرکوب پیشتازان آنها و اعمال اختناق حداکثری از طرف دیگر بود. خوشبختانه با افشاگری نیروهای مترقی آن زمان و در رأس آنها سازمان مجاهدین علیه این سیاست ضدمردمی و موضعگیریهای بهغایت اصولی و هوشیارانه مسعود رجوی پرده از فریب و دجالیت خمینی را کنار میزد.
اما خمینی با لجاجت و بیرحمی و بدون احساس هرگونه مسئولیت در قبال جان و مال ملت ایران جنگ را ۷ سال دیگر ادامه داد که رفسنجانی بعدها گفت که این جنگ ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت به طرف ایرانی با ۳ میلیون کشته و مجروح و میلیونها آواره با ۱۵۰ شهر و روستای ویرانشده بر جای گذاشت علاوه بر رفسنجانی، شخص منتظری و خیلی از آخوندهای درشت آن زمان همچون موسوی اردبیلی، صانعی ـ اعتراف کردند که این جنگ کاملا بیهوده و حتی قابل اجتناب بود.
مسعود رجوی با به راه انداخت کارزار بزرگ ضد جنگ در اروپا و آمریکا و منطقه و داخل ایران با شهامت و جسارت انقلابی از طرف مقاومت ایران و شورای ملی مقاومت وارد قرارداد صلح با طارق عزیز نماینده وقت دولت عراق شد و در ادامه آن ارتش آزادیبخش را برای درهم شکستن طلسم جنگ ضد میهنی بنیان گذاشت و نهایتا پس از ۷ سال کشاکش سیاسی و نظامی و دیپلمات با سیاست جنگطلبانه خمینی زهر آتشبس را به خمینی دژخیم چسباند و او را دقمرگ کرد. اتفاق و حادثه ناگواری که بعد از اتمام جنگ و شکست سیاستهای خمینی به وقوع پیوست و باعث شد که رژیم خمینی از عواقب و خسارت و شکست مفتضحانه خود بگریزد اشتباه مهلک دولت عراق در حمله به کویت بود؛ و در ادامه همین روند اشتباه دو جنگ خانمانسوز در عراق و حمله و لشکرکشی بیسابقه آمریکا و از میان برداشتن دولت عراق آنچنان خسارت استراتژیکی به زمان مردم ایران و عراق و کشورهای منطقه به بار آورد که اکنون آثار آن را همگان به عینه میبیند اما برای هیئت حاکمه آخوندی یک فرصت بادآورده در اثر سیاست مخرب حمله به عراق ببار آورد و بجای نشاندن آخوندها به عنوان جنایتکار جنگی در اثر سیاست غلط آمریکا کشور عراق در یک سینی طلایی به آخوندها واگذار شد؛ و این آغاز یک دوره تاریک و مملو از درد و رنج و خسارت مادی و سیاسی و معنوی برای مردم ایران و مقاومت آن و در ادامه تشویق و جری کردن رژیم زهر خورده برای گسترش نفوذ از عراق تا سوریه و لبنان و یمن .... شد.
که شرح و تفصیل این تحول ویرانگر و اشتباه مهلک استراتژیک که از سال ۲۰۰۳ شروع شد در این مقوله نمیگنجد نوزاد نامشروع این سیاست غلط که همزمان در ادبیات سیاسی مقاومت آن را سیاست مماشات نامیدند به مدت ۱۵ سال دیگر به عمر نامشروع رژیم آخوندی نهتنها اضافه کرده بلکه به آن میدان داده شد که بغداد و دمشق و یمن و لبنان را چهار پایتخت اشغال شده توسط خود بدانند که نتایج هولناک سیاسی اقتصادی تاریخی و اجتماعی آن، الآن بیشتر از هر زمان دیگری در مقابل چشم جهانیان قرار دارد.
پیرو این سیاست شوم در جبهه مقابل قرارگاههای مجاهدین بمباران شدند با آنها برخلاف موازین بینالمللی شناخته شده زمان صلح و جنگ رفتار کردند خلع سلاح کردند ـ کودتای ۱۷ ژوئن را به راه انداختند و هر آن چیزی را که برای از بین بردن مجاهدین زیر پای مماشات با آخوندها بود انجام دادند ولی اکنون با صحنه کاملا متفاوتی روبرو هستیم. با ایستادگی ۱۴ ساله رزمندگان و با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا و سیاست اصولی حاکم بر آن که نفی مماشات با آخوندها است. صحنه سیاسی و تعادل قوا بهشدت به زمان رژیم چرخیده است.
طبل رسوایی دخالتهای تروریستی رژیم در تمامی عالم به صدا درآمده است. قیام دیماه ۹۶ بر اثر تلنبار شدن انواع بحرانهای لاعلاج از قبل گرانی ـرکود ـ بیکاری ـ سرکوب از یک طرف و خروج پیروزمند رزمندگان مجاهد از عراق افزون بر ضربه جدی به سیاست مماشات تمامی سوءاستفاده و مفتخوریهای آخوندها را به چالش کشیده است.
سه تحول مهمی که به آن اشاره شد با ابعاد و اثرات مخصوص هر کدام از آنها شرح و تفصیل جداگانه میطلبد؛ اما در این نوشتار که توأم با مقدمهای که برای آن در نظر گرفته شد بهطور خلاصه به شکست سیاست صدور ارتجاع و بنیادگرایی به عنوان یکی از دو محور بقاء رژیم به شرح زیر به نظر خوانندگان محترم میرسد.
یکم ـ بروز آثار شکست تسلط بر عراق با قیام شیعیان در بزرگترین شهر عراق یعنی بصره بهطور خاص و در بغداد و سایر مناطق شیعه نشین. تظاهرات بزرگ مدتها در بصره ادامه داشته و در آن کنسولگری رژیم ایران در بصره به آتش کشیده شد. علیرغم وحشیگری مزدوران عراقی رژیم از قبیل حشد الشعبی ـ ـ ـ ـ مردم بهجانآمده از دخالتهای رژیم خواهان اخراج کامل رژیم از عراق هستند و بهتمامی مظاهر سلطه رژیم را زیر پا گذاشتند و با به آتش کشیدند. این علاوه بر شکستی بود که مزدوران رژیم قبلا در انتخابات عراق خورده بودند.
آمریکا در پی حوادث بصره و پرتاب خمپاره به منطقه سبز بغداد شدیداً به رژیم اخطار داده است که اگر خونی از دفاع آمریکایی بریزد رژیم آخوندی جواب دندانشکنی دریافت خواهد کرد.
دوم- در سوریه هم در علیرغم سرمایهگذاری کلان سیاسی و نظامی و مالی رژیم در این ایام ورق علیه سیاست رژیم بههمخورده است. همانطور که قبلا اشاره رفت بعد از عراق مهمترین کشور که جولانگاه رژیم برای ادامه بقا در ایران بود. کارشناسان میگویند که رژیم آخوندها تا اکنون معادل ۱۶ میلیارد دلار خرج نفوذ خود در سوریه و حفظ بشار اسد کرده است. به همین جهت بود که مردم آگاه ایران در تقابل با این سیاست ویرانگر در عین حال که کمرشان در اثر گرانی و فقر و بیکاری ـ ـ ـ ـ شکسته است در هر قیامی با شعار سوریه را رها کن فکری به حال ما کن را سر میدهند آنان همچنان به دخالت رژیم در لبنان و فلسطین و سرمایهگذاری کلان از جیب مردم ایران شعار میدهند. (نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران) رژیم آخوندی با اعزام ۷۰۰۰۰ هزار نیروی مزدور از افغانستان (لشکر فاطمیون) و پاکستان (لشکر زینبیون) و حزبالله لبنان و عراق و هزاران پاسدار و شکنجهگر انقلاب مردمی سوریه را سرکوب و باعث کشته شدن نیم میلیون انسان بیگناه و آواره شدن بیش از ۱۲ میلیون مردم سوریه با همکاری روسها شده است؛ که البته این سیاست تجاوزگرانه و گستاخانه نیز در سایه مماشات مخصوصاً در زمان دولت اوباما به وقوع پیوسته است پس از چندین سال مقاومت دلیرانه مردم سوریه در برابر این تهاجم بیرحمانه اکنون در لحظات آخری که قرار بود آخرین استان آزاد یعنی ادلب از دست رزمندگان خارج شود صحنه به زیان رژیم ورق خورد و شکست سختی به رژیم تحمیل گردید و نیات شوم آخوندها عقیم ماند.
در آخرین کنفرانس سه جانبه سوریه و ترکیه و ایران در تهران رژیم آخوندی همراه با روسیه با تمامی قوا و آرایش نظامی در صحنه تصمیم داشتند که تسخیر ادلب را به عنوان آخرین مرکز مقاومت سوریه عملی سازند که خوشبختانه عدم موافقت ترکیه با این تصمیم، این نیت شوم رژیم و اسد را به شکست کشاند.
اضافه بر آن اعتراض سراسری مردم سوریه بخصوص در ادلب در راستای ادامه قیام برای سرنگونی اسد و موج عظیمی از اعتراض که در کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا علیه این تجاوز، ده روز بعد از نشست تهران یک نشست دیگر در سوچی روسیه با اردوغان و پوتین بدون حضور نماینده رژیم برگزار شد.
در این جلسه از حمله به ادلب صرف نظر شد. این تحول یک شکست سنگین برای سیاست تسلط کامل اسد به سوریه بود.
روزنامه جهان صنعت اعلام کرد که در حقیقت نشست سوچی رودست خوردن ایران هم از آنکارا و هم از روسیه بود و اضافه کرد که بازنده اصلی نشست سوچی تهران است.
علی خرم دیپلمات سابق رژیم از باند روحانی تصریح کرد درست بعد از ده روز سپری شدن از نشست سه جانبه در تهران نشست سوچی درست برخلاف توافق تهران بوده است.
اضافه بر اینها حملات مرگبار اسرائیل را به پایگاههای رژیم اسد و انبار و تسلیحات و نیروهای رژیم آخوندی بر وخامت اوضاع آن میافزاید و در این راستاست که به عمق شکستهای رژیم بیشتر پی برده میشود.
به این ترتیب است که آن عمق به اصطلاح استراتژیک رژیم که با وقاحت تمام برای حفظ موجودیت خود در تهران در چهار پایتخت عربی برای خود دست و پا کرده بود در حال فروپاشی است. آخوندها و در رأس آن ولیفقیه ارتجاع بارها به صراحت گفتهاند که اگر ما در عمق استراتژیکی خود نجنگیم مجبوریم با مردم بهجانآمده در خیابانهای اصفهان و تهران بجنگیم.
در خاتمه چند نتیجهگیری روشن را به اختصار به اطلاع خوانندگان محترم میرسانم.
بدون اغراق و مبالغه با بررسی بیطرفانه و جامع چهل سال رزم بیامان مجاهدین و هم پیمانان آنها در شورای ملی مقاومت در تمامی عرصههای داخلی و بینالمللی با برجا گذاشتن بیش از ۱۲۰۰۰۰ شهید راه آزادی صورت مسئله بود و نبود ایران و ایرانی کاملا چیز دیگری غیر از این بود که اکنون شاهدیم.
حقیقتی که خانم رجوی در سخنرانی مبسوط گردهمایی پارسال مقاومت در پاریس در مورد خصوصیات یک آلترناتیو ممکن و مشروع توضیح دادند الآن بدون ذرهای تردید در مقابل چشم همگان و قضاوت وجدانهای بیدار قرار دارند.
به عبارتی دیگر اگر کسانی ادعا میکنند که بدون داشتن یک پشتوانه مشروع و درست و مستمر مبارزاتی با پرداخت ماکزیمم بها منجمله درافتادن با تروریسم و جنگطلبی خمینی و افشای پرهزینه پروژه خطرناک اتمی آخوندها و جنگطلبی، میشود دم از مبارزه و آلترناتیو مطلوب زد بفرمایید اقدام کنید ولی مگر ممکن است در عالم واقع بدون پرداخت بهای سنگین بر سر سفره انقلاب دمکراتیک نوین مردم ایران نشست.
خوشبختانه تجربه مفتخوری آخوندها هرگز تکرار نمیشود. به امید سرنگونی رژیم تبهکار آخوندی و پایان تمامی جنایات و خیانت آنها که دور نیست.