روزی نیست که دستجات مافیایی در درون طویله نظام و در مقابل دیدگان مردم ایران ترس و وحشت خود را از سرنوشت شومی که در انتظار کل نظام و تک تک آنها قرار دارد، در مواضعشان بروز ندهند.
آنها ظاهراً مثل خیلی از سردمداران ریز و درشت با وقاحت تمام طوری نقش اپوزیسیون را بازی می کنند که اگر کسی واقعاً از عملکرد و سابقه آنها با خبر نباشد، ممکن است با دیدن یقه درانی و سینه چاک کردن آنها برای مردم به جان آمده، دچار اشتباه شده و تصور کند که گویا اینها درد طاقت فرسای مردم را دارند و لاجرم به فکر مردم و چاره جویی برای حل مشکلات آنها هستند.
و اما واقعیت های سرسخت حاکم برتحولات سیاسی و اقتصادی درون وبیرون نظام در این ایام آنقدر ملموس و قابل رؤیت شده است که دیگر حنای آخوندها و جیره خواران آنها در میان وجدان های بیدار داخلی و بین المللی رنگی ندارد.
مجموعه بحران های نفس گیر و دررأس آنها قیام شکوهمند دی ماه۹۶ اعضای مجلس ارتجاع را آنچنان دچار فشار کرده است که دیگر آنها قادر نیستند با سانسور و فریب و سرکوب و دجالیت بر واقعیت های سرسخت چشم بپوشند.
در میان تخاصمات باندی آنها بالاجبار آنچنان اعترافاتی می کنند که هیچ گاه در ۴۰ سال گذشته نه تنها از این ناپرهیزی ها نکرده بودند؛ بلکه گاهاً این روزها از خط قرمزهای ولی فقیه طلسم شکسته هم عبور می کنند.
به عنوان نمونه از دهها و صدها مورد افشاگری ها در مجلس آخوندی اخیراً نماینده ای به نام حیدری فریاد برآورد که بترسید که مردم به جان آمده در برابر شما قرار بگیرند. یا مثلا فردی دیگری از همین قماش نمایندگان با صدای بلند داد می زد که به اسم اسلام و انقلاب چه روزگار سیاهی در این چهل سال گذشته به مردم تحمیل نکرده ایم.
اگر این حرف ها از زبان عادی مردم حتی قبل از قیام ۹۶ جاری می شد به عنوان توهین به نظام مقدس! و تشویش اذهان عمومی قلمداد می شد و چه بسا سر از شکنجه گاه و زندان و تبعید در می آوردند.
با توجه به مقدمه فوق حقیقت این است که با نگاهی به عملکرد چهل ساله نمایندگان دست نشانده مجلس آخوندی که همه آنها اولاً از چندین فیلتر گذشتهاند. ثانیاً اغلب آنها از پاسداران و بسیجی های سرکوبگر همین رژیم هستند. ثالثاً همهشان سابقه فساد و رشوه خواری و دزدی دارند به همین دلیل هم واضح است که نیت آنها در کنار مخاصمات باندی یا برای گرفتن سهم بیشتر از قدرت است و یا جلوگیری از سقوط محتوم نظام آخوندی است.
تنها چیزی که برای آنها در درجه اولویت و اهمیت قرار ندارد وضعیت فلاکت بار مردم ایران است. اگر فی الواقع آنها ذره ای در نیت و گفتار خود صادق باشند باید در اولین گام نسبت به وضعیت فاجعه بار کنونی استعفاء دهند و با صراحت تمام از رژیم جدا شوند و به صف براندازان نظام بپیوندند؛ چون که تا به حال حتی یک نفر از آنها هم حاضر به استعفاء نبوده و از مردم طرفداری جدی بعمل نیاورده اند بنابراین علیرغم هر داد و فغانی که بر علیه وضع موجود بکنند از طرف مردم قیام کرده جدی گرفته نمی شود و آنها کماکان جزء عمله و اکره این رژیم محسوب می شوند تنها سودی که سخنان آنها علیرغم میل آنها برای مردم دارد تسریع فروپاشی و افزایش بحران در درون رژیم است