شهرام احمدی نسب عمران: عدم توجه به تمایز بنیادی میان مبارزان و ناراضیان زیان بار و خطرناک است



یکی از مبانی پیشرفت دانش در همه‌ی شاخه‌های آن، تمییز میان پدیده‌های به‌ظاهر مشابه و افتراق آن‌هاست۰ شوربختانه در حوزه‌ی مسائل ایران، "صاحب‌نظران" و تحلیل گران قادر به تمییز میان بازیگران گوناگون در این عرصه نبوده‌اند و بسیاری گروه‌ها و افراد را یکجا و تحت عنوان "اپوزیسیون ایران" طبقه بندی کرده اند۰

گرفتاری بزرگ این است که طبقه بندی مورد اشاره گمراه کننده بوده و پدیده های کاملأ متفاوتی را در یک طبقه جای می دهد۰تمایز بسیار مهمی که در این طبقه بندی نادیده گرفته شده تمایز میان افراد و گروه های ناراضی و مبارزان است۰ نادیده گرفتن این تمایز بنیادی، منشأ کج فهمی های بسیار در شناخت مسائل ایران معاصر بوده است۰
مبارزه با دستگاه ولایت فقیه و در افتادن با آن برای سرنگونی آن امری است کاملأ متمایز از ناراضی بودن از وضعیت موجود در ایران و حاکمان کنونی آن و سودای جامعه ای بهتر در سر داشتن۰ اگر بخواهیم جمع ناراضیان از وضع موجود در ایران را سرشماری کنیم، بدون تردید باید اکثریت مردم ایران و گروه های ایرانی در تبعید را در این محاسبه لحاظ کنیم۰حتی بسیاری مهره های نظام ولایت هم در همین طبقه جای می گیرند چرا که برای نمونه خامنه ای و روحانی بارها در سخنان خود از وضع موجود به شدت انتقاد کرده و مهره های دیگر همین دستگاه اهریمنی را مسبب و مقصر دانسته اند۰از همین روست که واژه اپوزیسیون که به معنای نارضایتی از وضع موجود و افراد گروه حاکم است واژه ای نارسا و گمراه کننده برای توصیف افراد و گروه ها در ایران امروز است۰

اما آن افراد و گروه‌هایی که در چهار دهه گذشته به‌قصد نابودی دستگاه ولایت با آن درافتاده و به آن ضربه زده و از آن‌سوی نیز همواره آماج تیرهای کینه و غضب این دستگاه اهریمنی بوده‌اند؛ می‌توانند خود را مبارز انگارند۰ تنها کسانی که منش و روش زندگی‌شان و لحظه‌لحظه‌ی حیاتشان بر این امر گواهی دهد را می‌توان به‌درستی مبارز و اهل مقاومت در برابر دستگاه ولایت به شمار آورد۰ همچنین، شیوه‌ی زندگی فرد مبارز و فداکاری تمام‌عیار و پرداخت بالاترین بها در این راه است که انسان مبارز را به منبعی برای الهام بخشی به آدمیان برای رهایی از بند ولایت تبدیل می‌کند۰ ایستادگی، پایداری، فداکاری، و دلیری انسان مبارز است که می‌تواند راه رهایی را به مردم دربند نشان دهد۰ مبارز بودن اساساً یک شیوه و گونه‌ی زندگی است نه یک دیدگاه و موضع نظری۰ اگر بخواهیم از زبان هایدگر سخن بگوییم، همچون مبارزان زیستن، اصل و بنیادی است که دیدگاه مبارزه داشتن، شناخت امر مبارزه و صورت‌بندی آن در گفتار یا نوشتار زائده‌ای است که بر آن بنیاد استوار است۰به‌عبارت‌دیگر معیار تمییز میان مبارز و غیر مبارز شیوه زندگی و کارشان است۰ چراکه از دیدگاه هایدگر، پاسخ به پرسش درباره‌ی کیستی شما یا این‌که شما چه کسی هستید بر اساس این‌که شما چه می‌گویید مشخص نمی‌شود، بلکه بر اساس این‌که چگونه زندگی می‌کنید معلوم می‌شود۰ نمی‌توان به شیوه‌ی اشراف در ینگه‌دنیا زندگی کرد و از مواهب زندگی آسوده و بی‌دغدغه برخوردار بود و هر از چند گاهی مصاحبه‌ای با این یا آن شبکه خبری انجام داد و گمان کرد که سرگرم مبارزه با دستگاه ولایت هستیم۰

از این منظر، داشتن موضعی خاص درباره‌ی مسائل ایران آدمی را مبارز نمی‌سازد۰ ندیدن و نپذیرفتن این امر بدیهی هم سنگ آن است که ادعای آتش‌نشان بودن کسی را باور کنیم که در گوشه‌ی خانه و پای رایانه نشسته و چند ویدیوی راه‌های اطفا حریق تماشا کرده، اما هرگز دستی در کار خاموش کردن آتش نداشته، و خود را آتش‌نشان می‌خواند۰ آتش‌نشان بودن یک نوع شیوه‌ی زندگی و کار است که افزون بر پاره‌ای دانش‌های نظری، نیازمند پروراندن ویژگی‌های خاصی در طول زمان است۰ آتش‌نشانی را تنها می‌توان در رویارویی و مواجهه با آتش فراگرفت۰ آتش‌نشان واقعی هم کسی است که فرونشاندن آتش، کار و زندگی‌اش باشد۰ همان‌گونه که آموزش آنلاین آتش‌نشانی و آتش‌نشانی مجازی نداریم، مبارز آنلاین و مبارزه‌ی مجازی هم نداریم۰ به همین ترتیب اگر فرد غیر آتش‌نشان بخواهد نقشی در خاموش کردن آتش داشته باشد، می‌تواند به آتش‌نشانان کمک کند۰
فرد غیر مبارز هم که می‌خواهد در مبارزه نقشی داشته باشد، می‌تواند به مبارزان کمک کند۰ در هیچ‌یک از دو حالت فوق تمایز میان آتش‌نشان و غیر او و نیز مرز میان فرد مبارز و دیگری خدشه‌دار نمی‌شود و آن تمایز پیش‌گفته همچنان پابرجاست۰این سخن بدان معنا نیست که صرفاً ناراضی بودن از وضعیت موجود در ایران عیب و ایرادی دارد، بلکه تنها تأکید بر این نکته است که این دو امر متمایز هستند۰ عدم توجه به این تمایز بنیادی میان مبارزان و ناراضیان، یا ندیدن و نادیده گرفتن آن، منشأ کج‌فهمی‌های بسیار بوده است۰ یکی از گرفتاری‌های ناشی از این عدم توجه، مبارز انگاشتن ناراضیان است۰

ازآنجاکه فرد یا گروه ناراضی لزوماً درگیر و دار مبارزه نبوده و تجربه‌ای در رویارویی جدی با دستگاه ولایت ندارد، آنگاه‌که به ارائه راه‌حل‌های عملی برای مبارزه می‌پردازند، ناتوانی و چنته خالی‌شان آشکار می‌شود۰ یک نمونه چشم گشای این امر سخنرانی اخیر رضا پهلوی در مؤسسه واشنگتن است۰ در این سخنرانی رضا پهلوی چارچوب کلی گذار مسالمت‌آمیز و بدون خون‌ریزی از وضعیت کنونی در ایران را ترسیم کرد۰ به گفته‌ی او نکته کلیدی در این روند این است که "مردم ناراضی به این باور برسند که تغییر رژیم روی نخواهد داد مگر این‌که اکثریت نیروهای سرکوب گر (سپاه و بسیج) به مردم بپیوندند۰" به گفته‌ی پهلوی "باید مردم و نیروهای سرکوب گر را قانع کرد که باهم همکاری کنند۰ مردم باید به نیروهای سرکوب گر پیغام بفرستند و بگویند که ما می‌توانیم در کنار یکدیگر باشیم به‌جای این‌که رو درروی هم باشیم۰" به گفته‌ی پهلوی شمار روزافزونی از اعضای رده‌بالای نیروهای سرکوب گر با او تماس می‌گیرند و می‌گویند که "می‌خواهند جزئی از فرآیند راه‌حل (تغییر رژیم) باشند" و از او می‌پرسند که چه‌کار باید بکنند۰
آشکار است که عناصر اطلاعاتی دستگاه ولایت رضا پهلوی را به بازی گرفته و به قول امروزی‌ها او را سرکار گذاشته‌اند۰ آخر چگونه می‌توان این سخنان را شنید و شگفت‌زده نشد؛ وقتی می‌دانیم که سخن از سپاه پاسدارانی است که مأموریت اصلی‌اش از آغاز شکل‌گیری سرکوب و کشتار ناراضیان و مبارزان برای بقا و استمرار دستگاه ولایت بوده است؟

چگونه می‌توان نیرویی را که عامل سلاخی صدها هزار نفر در سوریه در چند سال گذشته بوده است را عاملی برای تغییر دموکراتیک در ایران به‌حساب آورد؟ پی بردن به این امر که سپاهیان ناراضی موردادعا، دروغین و مأمور دستگاه اطلاعاتی هستند نیاز به نبوغ و توان ذهنی فوق‌العاده ندارد۰ چراکه اگر این نیروهای سرکوب گر راست می‌گویند و به زشتی کارشان و پلید بودن دستگاه ولایت واقف شده‌اند تا جایی که می‌خواهند در تغییر رژیم نقش داشته باشند؛ چرا دست از کار نمی‌کشند و به خدمتشان به آن دستگاه اهریمنی پایان نمی‌دهند؟ آیا در امر مبارزه با دستگاه ولایت که فریب و نیرنگ یکی از پایه‌های آن است می‌توان روی چنین ایده‌های ساده‌لوحانه‌ای حساب کرد؟
پاسداران و بسیجیان نه می‌توانند و نه باید عامل تغییر در ایران باشند۰ اگر بسیجی یا پاسداری می‌خواهد خدمتی به مردم ایران کند باید در گام نخست از همراهی با دستگاه ولایت دست بکشد، جان‌فشانی و خطر کردن برای رهایی ایران پیشکش! این امر که رضا پهلوی و دوستان و اطرافیان او و بسیاری افراد و گروه‌های ناراضی پس از چند دهه همراهی با باند اصلاح‌طلب و امید بستن به تغییری از درون این دستگاه اهریمنی، چندی است به این باور رسیده‌اند که جمهوری اسلامی اصلاح‌ناپذیر است و تغییر رژیم ضرورتی انکارناپذیر است، گامی در مسیر درست است۰ اما این موضع تازه‌ی پهلوی و دیگر ناراضیان، تمایز میان آنان و مبارزان را از میان‌بر نمی‌دارد و مخدوش نمی‌کند۰ آزادی ایران از چنگال ولایت‌فقیه تنها با پشتیبانی از مردم و مبارزه‌ی سازمان‌یافته‌ی سراسر امکان‌پذیر است۰این مبارزه و زورآزمایی از چهار دهه پیش و به ابتکار سازمان مجاهدین خلق و با ائتلاف گروه‌ها و افراد مبارز ضد رژیم ولایت و تشکیل شورای ملی مقاومت آغازشده است۰

در این چهار دهه، روزی نبوده که دستگاه ولایت در پی ضربه زدن و نابودی مجاهدین و مبارزان همراهشان نبوده باشد۰ در آن‌سو نیز، مجاهدین و مبارزان عضو شورای ملی مقاومت از هر فرصت و امکانی برای مبارزه با دستگاه ولایت و تلاش برای سرنگونی آن استفاده کرده‌اند۰ سدکردن راه‌دست یابی رژیم ولایت به سلاح هسته‌ای از راه شناسایی و افشای سایت‌های سری برنامه هسته‌ای تنها یک نمونه از ضربه‌های استراتژیکی است که مجاهدین و شورا بر پیکر دستگاه ولایت وارد کرده‌اند۰معقول‌ترین اقدام در جهت تسریع سرنگونی دستگاه ولایت، کمک به مجاهدین و مبارزان سازمان‌یافته در شورای ملی مقاومت است، نه امید بستن به راه‌های فانتزی ناراضیانی که تجربه‌ای در کار مبارزه با دستگاه ولایت ندارند و راه وهمی و خیالی اتحاد مردم با پاسداران و بسیجیان را چاره کار می‌پندارند۰