لذا متوسل به هزار دسیسه؛ ترفند و انداختن رعب و وحشت شده و انواع آت و آشغالهایش را به میدان باخته اش پرتاب کرده است تا مثلا زهر چشم از مردم به جان آمده گرفته و به اصطلاح اعلام پیروزی کنند. از جمله این آشغالها فرد بیمار روانی و شنگجه گری بنام "ابولفضل بهرام پور" تحت نام حقوقدان و مفسر قرآن در تلویزیون ظاهر شد و در چگونگی "زجر کش" کردن دستگیر شد گان اَخیر، عربده کشی کرد و با چه ذلت و خواری و ترس و خوفی که بر اندام پلیدش افتاده بود، عجز و ناتوانی خودشان را در عدم پاسخگویی به مطالبات تودههای تحت ستم به نمایش گذاشتند. این شکنجه گر ادامه میدهد که "طبق آیه قرآن من درآوردی اش، باید دستگیر شدگان، یک دست راست و پای چپشان را برید و آنها را نفی بلد کرد؛ آنهم نه در شیراز که خوش آب و هواست؛ بلکه در داخل یک کشتی قراضه در وسط دریا رهایشان کرد."
این حرامزادهها خوب میدانند که در برابر مطالبات دمکراتیک و خواستههای بر حق تاریخی مردم به هیچ وجه پاسخگو نیستند و فقط دو راه پیش روی دارند، اگر بتوانند دمشان را لای پایشان گذاشته فرار کنند و یا اینکه در برابر قیام قهرآمیز و مسلحانه تودههای پرتوان و کانونهای پُر طپش و توفنده شورشی بند از بندشان گسسته خواهد شد. بنا براین چون خوب میدانند در برابر قیام تودههای میلیونی خاکستر خواهند شد و راه برون رفت هم از این همه بحران و افلاس را ندارند؛ تنها راه را در سرکوب وحشیانه و هراس افکنی جستجو کرده و چپ و راست، شکنجه گرانشان را، به تلویزیون و سایر رسانه هایشان آورده تا تودههای آزادی ستان و حقطلب را بترسانند.
ملاحظه میکنیم که ابتدا خامنهای نصفه نیمه، ابتدا عربده میکشد که "ارتش و سپاه و بسیج و سایر وحوشش به کمک همدیگر بیایند و تودههای قیام آفرین را به زانو درآورند و اضافه میکند که مردم به صورت میلیونی به میدان آمده و اعتراض کردهاند و غلط هم کردهاند" به عبارتی شعار آتش به اختیارش را به روز کرده و دستور تام و تمام قتلعام را صادر میکند. نیز، به دنبال این عربده کشی چلاق بی خامه، دیگر گماشتههایش از جمله فرمانده سپاه و معاونش، نمایندگان رنگارنگ ولی وقیح و آیت ال پشکلهای دیگر، به صحنه آمده تا هم توجیهگر جتایاتشان باشند و هم رعب و وحشت را در جامعه گسترش دهند.
اما این قیام پرشکوه چون سیلی خروشان بر روی این رژیم خونآشام مُهر پیروزی موقتی زد و در ادامه فتح و نبرد استراتژیک مُهر ابطال کلیت این نظام را از بیخ و بُن خواهد کوبید. مضافا قیام کنندگان با این گستردگی آتش و مطالبات دموکراتیک اعلام نمودند که خامنهای حراملقمه خودت غلط کردی و اضافه هم غلط کردی.
اما به سرعت ملاحظه کردیم در همین رابطه خامنهای ملعون از خوف و وحشتی که سراسر ولایتش را گرفته ذلیلانه و رذیلانه به صحنه آمد و گفت: از کسانی که بیگناه!!! کشته شده و یا تیر خورده اند؛ دلجویی کرده و دیه دهید و همزمان آن شکنجه گر "ابولفضل بهرام پو" که اعلام کرد، دستگیر شده گان قیام را طبق آیه قرآن و تفسیر خودش "زجر کش کنید و دست راست و پای چپشان را بریده، نفی بلد کرده و در کشتی قراضه وسط دریا رهایشان کنید." هر دوی شان یعنی هم خامنهای ملعون و هم بهرام پور شکنجه گر غلط کردم گفته و ابراز ذلیلی و پشیمانی کردهاند و بهرام پور به دنبال خامنهای دوباره به تلویزیون آمد و گفت که غلط کرده است.
چون به نیک می دانند این بار دیگر با دُم شیر نه؛ بلکه با خود شیر در افتاده اند و همزمانی که در ایران این آفتابکاران جنگل و قیام آفرینان رویین تن این چنین به سان شیر غرش کنان به میدان آمده اند؛ همزمان هم تودههای زجر کشیده عراق پوزه قاسم (قاطر) سلیمانی را به خاک مالیده اند؛ و مسلحانه بخشی از مناطق را از دست این جنایتکاران تاریخی آزاد نموده اند و کنسولگریشان (بخوان مرکزخرابکاری و جنایتشان) را به آتش کشیده اند؛ و هر دو این خلقهای ایران و عراق از همدیگر در برابر این رژیم جلاد آخوندی حمایت کردند؛ لذا حسابی خامنهای و دیگر نوچه هایش، پس افتاده اند و آخرین لگد های نیمه جانشان را می زنند. اخیرا هم خامنهای مفلوک، دارد دست به دامان آشغالها و پس مانده ای قبلی شان می شوند که در حصر و دور از قدرت هستند. اعم از کروبی و موسوی و خاتمی و این قماش امتحان پس داده و رفوزه شده را تطمیع میکند که آنها را دوباره با نقابی تازه و حیله گرانه به میدان آورده و دوباره مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند ولی این بار دیگر کور خوانده اند و خلقهای سراسر ایران با این قیام و پرچم براندازی؛ به میدان آمده و ثابت کردند که از تمام این مرزها عبور کردهاند و میرود تا آخرین سرود و شیپور جنگ تمام عیار را به صدا درآورد و دودمان نظام ولایت وقیح را از ریشه درآورد.
حتما آن روز دیر نیست و پس از سرنگون کردن این رژیم قرون وسطایی ولایت پیشه، مقاومت قهرمانانه ایران به همراه تمام آحاد جامعه بر ویرانه های این رژیم ستمگر دینی، آزادی و آبادی و نظامی سکولار و دمکراتیک با تمام نهادهای دمکراتیکش را به ارمغان خواهد آورد و آنگاه تودهای مردم بر روی لوله های تفنگشان گلی خواهند نشاند و همدیگر را در آغوش مهربانی می گیرند و سر بر روی سینه های آتشین و پر ازعشق همدیگر می گذارند و قلبهایشان برای همدیگر خواهد طپید.
کودکان کودکی کنند، جوانان جوانی کنند و بزرگان مهر ورزی و تلاش برای ایرانی آباد و آزاد و شاد باشند و رفاه را در زندگی همگان اوردند و دیگر هر چه باد باد به همراه خلقهای شاد شاد.