هادی مظفری: درد نامه


صحنه های دردناک و غم انگیزی هستند، تصاویری که کودک و پیر و جوان ایرانی را که همانند برگهای خزان زده از تاراج کرونا، در کوچه و خیابان و متروها و پاساژها بی هیچ پناهی فرو افتاده، در معرض دید عموم قرار می دهند.

کرونای ویرانگر در ایران از شهر مذهبی قم شروع شد. همین می تواند علامت سوالی بزرگ باشد. مگر در قم چه خبر است که اینگونه تبدیل به کانون این میهمان ناخوانده شده و از آنجا نه تنها به سراسر ایران، بلکه همانند صدور تروریسم، به کشورهای منطقه و اقصی نقاط جهان نیز سرایت کرده است؟!
مصائب و خسارتهای ناشی از قوع سیل، زلزله و شیوع بیماریهای مسری، معمولا اجتناب ناپذیر به نظر می آیند. آری! معمولا چون در بسیاری از موارد، دولتهایی که از جنس مردم خویش هستند، تا آنجایی که ممکن و میسر باشد، علاج واقعه را قبل از وقوع می کنند و از درد و رنج ملت خویش می کاهند.
 اما در ایران مصیبت زده ما در بر پاشنه دیگری می چرخد. سیل سال گذشته که جشن عید نوروز مردم را به عزا تبدیل کرد، حاصل بی لیاقتی و بی کفایتی مسئولانی بود که در سالهای گذشته جز در زمینه غارت و چپاول، تخصص و سر رشته ای در انجام امور محوله، نداشتند. امسال نیز مردم ایران در بسیاری از نقاط میهن دوباره از همان سوراخ گزیده شدند، تا بیشتر ثابت شود که این حکومت آدم بشو نیست.
 طیّ چهل سال گذشته می شد با دستورالعملهای قاطع، ساختمانهایی بنا کرد که خسارتهای ناشی از زلزله را به حداقل ممکن برساند. مگر ژاپنی ها نکرده اند؟!
به همین منوال در مقابله با این ویروس کشنده هم میشد، علاج واقعه را قبل از وقوع کرد. اما هیهات و دریغ که حاکمیّت آنچنان با مردم سر ستیز و دشمنی دارد و آنچنان درگیر غارت و چپاول همین ته مانده های سفره های مردم است که، سلامت آنها برایش به پشیزی نمی ارزد.
درد اصلی اینجاست. زخمی چرکین که بیش از چهار دهه بر پیکر ملت ایران نشسته و هر بار به نوعی، با جنگ و قتل عام در زندانها و اعدام و شکنجه و کشتارهایی همانند آنچه در آبان گذشته به وقوع پیوست، در خیابانها و هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری، سر باز می کند و قلوب ملت را جریحه دار جنایات و خباثتهای خویش می نماید.
اینها چهل سال است که بر تمامی ندانم کاریهای خویش، سرپوش گذاشته اند. فاجعه در فاجعه آفریده اند. با اینکه می دانستند کرونا در ایران شیوع پیدا کرده است، اما از مردم پنهان کردند تا دیگ راهپیمایی بیست و دوم بهمن را به زعم خودشان جوشان نگاه داشته و از آب انتخاباتی که منجر به افتضاحات شد، کَره مشروعیت بر باد رفته بگیرند. اگر اینها در شمار جنایت علیه بشریّت نیست، پس چه نام دیگری می توان بر آن نهاد؟!
ولی فقیه مستبد چند بار دیگر باید از مردم به جان آمده سیلی های سخت نوش جان کند تا عاقبت به این نتیجه برسد که عمر حکومت ظالم و سرکوبگرش به سر رسیده و بین او ملت خیابانهای خونین به جا مانده از قیام های سال شصت تا آبان نود و هشت قرار دارند؟ شعار «ننگ ما ننگ ما، رهبر الدنگ ما» الحق و به راستی که برازنده این دیکتاتور فرتوت و ستمگر است.
پنهان کاری می کنند و مردمی که خود دست به کار شده تا خبرهای فاجعه بزرگ را به گوش دیگران برسانند، آگاهی دهند تا شاید عده ای نجات یابند را دستگیر کرده و روانه زندانها می کنند.
در این وانفسا کیهان حسین شریعتمداری از آنچه که «تبعات رهاشدگی فضای مجازی» می نامد، می نالد و تیتر می زند که: «جهاد وزارت بهداشت و بانک مرکزی زیر تیغ کوتاهی وزارت ارتباطات». مدعی می شود که «بازار شایعات مانع بازگشت آرامش به جامعه می شود». گویا فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ارث پدری اوست که به این خاطر که بیش از هشتاد و نه درصد مردم در ایران در شبکه های اجتماعی حضور دارند، فغان و ناله سر داده و جامه از هم می درد و خواهان سانسور و سرکوب و خفقان بیشتر می شود که مبادا کسی پرده از قسمت کوچکی از جنایات هول انگیزی که در حال وقوع است بردارد. مبادا دست دروغ و دغلهایشان رو شود و کسی با نشان دادن دُم خروس، قسمهای حضرت عباسشان را به فنا دهد. کار از کار گذشته و اینها دارند هنوز آب در هاون می کوبند.
چرا در ایرانی که شناور در ثروت نفت و غرق در نعمت گاز است، حال و روز مردم در مقابله با اینگونه حوادث باید به این شکل فاجعه بار و دردناک رقم بخورد؟! چرا امکانات بهداشتی و پزشکی و درمانی موجود نیست؟ چرا همان اندک هم در اختیار طبقه متکبر و خودخواه عمامه به سر و اعوان و انصار و پاسداران جنایتکارش قرار گرفته است؟
جواب ساده است. به زرّادخانه سلاح ها و شهرکهای دپوی موشکهایشان که به قول سرکردگان سپاه، در تمامی شهرها وجود دارند نگاهی بیندازید و غارتهای نجومی چهل ساله را در آنها ضرب کنید. حقوق سنگین مزدوران با نام و بی نام در حشد الشعبی عراق، حزب شیطان لبنان، فاطمیون افغان و زینبیون پاکستان و حوثی ها در یمن را هم به آنها اضافه کنید تا اندکی معلوم شود که پولهایی که باید صرف بهداشت و رفاه مردم ایران بشوند، چگونه در آتش حرص و طمع چنگ انداختن بر منطقه و سر پا نگاه داشتن هلال شیعی، دود شده و به هوا رفته اند.
بی جهت نیست که تا صدای فریاد دادخواهی در ایران مظلوم و ستمدیده بلند می شود، سرداران منفور سپاه با انواع و اقسام نیروها و با پیشرفته ترین نوع تجهیزات سرکوب در کمترین زمان ممکن، در صحنه حاضر می شوند. اما وقتی سیل و زلزله و کرونا می آیند، دریغ از چند عدد گونی جهت سیل بند، چند عدد چادر جهت اسکان و چند عدد ماسک ناقابل. پولهای بر باد رفته اگر خرج ملت و مملکت می شد که اینهمه مصیبت در مصیبت، شریک، همسفر و همسفره مردم ایران نمی شد.
عجبا! که همین امروز «دوشنبه دوازدهم اسفند» روزنامه جوان تیتر زده است: «قرارگاه شفای سپاه علیه کرونا»! این همان سپاهی است که مردم ایران از جنایاتش خونها به دل و زخمها بر تن و جان خویش دارند. در همین آبان ماه گذشته هزار و پانصد شهید بر روی دست مردم ایران گذاشته است. هواپیمای مسافربری را هم قهرمانانه! با موشک روسی هدف قرار داده و سرنگون کرده است. بنابراین پاسخ ملت ایران به اراجیفی از این نوع، این است: «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان».
 اینگونه می خواهند به خلایق سیاه را سفید و درد اصلی را درمان، القاء نمایند. اما باید بدانند که دوران خرمرد رندی آخوندی و شارلاتان بازی به سر آمده است. مردم ایران می دانند که سوغات مرگبار چینی را از ابتدا شما وارد ایران کرده اید. قم آخوند زده شاهد مدعاست. دو میلیون ماسک را بعنوان هدیه در صورتی فقط بخاطر منافع پلید اقتصادی و سیاسی تقدیم کردید که به مصداق «خیری که به خانه رواست به مسجد حرام است» می دانستید که مردم بی پناه ایران، تحت حاکمیت شمایان، نیاز و احتیاج بیشتری به آنها پیدا خواهند کرد.
 با حمل و نقل مبتلایان به این بیماری خطرناک، بی توجه به تمامی اخطارها و هشدارها، آنگونه بر شیوع و گسترش آن، همت ورزیده اید که فراتر از ایران، کشورهای منطقه و سرزمینهای دوردست مانند آمریکا، کانادا و نیوزیلند را نیز به نکبت خود، آلوده اید. به گونه ای بر انجام این کار اصرار و پافشاری می کنید که گویی قصد گرفتن انتقامی سخت از مردم ایران، منطقه و در کل از بشریت را دارید.
در خبرها آمده بود خانمی که دو سه روز بعد از اعلام شیوع بیماری در چین، موفق به خروج از آن کشور شده بود، می گفت: در هواپیما به مقصد ایران، هیچکدام از مسافران چینی از ماسک استفاده نکرده بودند. میهمانداران هواپیما نیز! وقتی که علت را از آنها سوال کردم، گفتند که به ما اجازه نداده اند چون طبق مقررات، ماسک شامل لباس فرم ما نمی شود! این خانم در ادامه توضیح داده بود که تمام تفکرم این بود که زمانی که به فرودگاه تهران می رسم، تعدادی آماده چک و کنترل مسافران باشد. اما در کمال تعجب هیچکس آنجا حاضر نبود و بعضی از حاضران در فرودگاه حتی ماسک زدن او را به سخره گرفته بودند! (نقل به مضمون). دل غافل، حکومت غافل.
بی جهت نیست که امروز مردم ایران بی پناه و بی پشتیبان در کوچه و خیابان بر زمین می افتند. گورستانها شبانه روز قربانیان حادثه شوم را دسته دسته، فرو می بلعند و بدتر از آن، مبتلایان به این ویروس کشنده و مهلک، بعضا بی آنکه خود مطلع باشند، فارغ از قرنطینه هایی که چینی ها از پس آن به خوبی برآمدند، راست راست در شهرهای مختلف ایران می چرخند و زنجیره این فاجعه دهشتناک را عریضتر، طویلتر و غیر قابل کنترلتر می کنند.
ملت ایران امروز با گوشت و پوست و خون خویش دریافته است که تا این حکومت بر سرزمین ما فرمانروایی می کند، آش همین آش است و کاسه همین کاسه. دهشتناکتر و بدخیمتر از هر نوع سرطان و کرونا، رژیمی است که شمشیر دشمنی با مردم را از رو بسته است. بی شرمانه دروغ می گوید و پنهانکاری می کند، بالاتر از حد و استانداردهای جهانی و بین المللی. لکه ننگی است بر دامان میهن ما که باید به دست همین مردمی که شدت خشم و خروششان مخصوصا در اینروزهای سخت و توانفرسا به اوج خود رسیده و فرزندان رشیدشان در کانونهای شورشی، سرنگون و از صفحه هستی حذف گردد.
مرگبارتر و کشنده تر از هر طاعون و سرطان و کرونا، حکومتی است که چهل و یک سال سایه سیاه و شوم خود را همچون بختکی بر سر ملت ایران، آوار کرده است. حکم این جانیان خصوصا در دی ماه گذشته توسط دانشجویان و مردم به پا خاسته، صادر شده است. «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر». این حکم به زودی توسط مردم به جان آمده، در سراسر شهرهای ایران زمین، به اجرا گذاشته خواهد شد.