نصرالله مرندی: استیصال یک مزدور نفوذی

نصرالله مرندی: استیصال یک مزدور نفوذی

من ودیگر زندانیان هوادار بازمانده از قتل عام مجاهدین در سال ۱۳۶۷یکی پس از دیگری در مراجع قانونی در باره جنایات دژخیم حمید نوری شهادت داده و میدهیم
مزدور نفوذی ایرج مصداقی مطلقا در تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری نقشی ندارد و آنچه میگوید دروغ است
مزدور مصداقی مانند همه بازجویان و شکنجه گران وقتی تیرش به سنگ میخورد، درون مایه کثیف خود را با فحاشی و کثیف‌ترین کلمات لمپنی بیرون میریزد، تا شاید از این طریق وظایف محوله از سوی اطلاعات را انجام دهد
    
عناصر خائن و مزدور برای خوش خدمتی و برای اینکه کارآئی خودشان را به اربابان و دژخیمان نشان دهند به هر خس و خاشاک و طناب پوسیده‌ای آویزان می شوند. مزدور اسقاطی ایرج مصداقی، در صحبت‌های ملال آور هفتگی اش در میهن تی وی(کیچن TV) تا بخواهید رطب و یابس بهم می بافد و از جمله هرماه وانمود میکند تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری در اثر تلاشهای اوست. من که در این پرونده ازابتدا حضور داشته و دارم و از جزییات آن مطلعم باید تإکید کنم که بر خلاف دروغ‌های مزدور نفوذی ایرج مصداقی، تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری هیچ ربطی به مصداقی ندارد. این تمدید طبق یک روال حقوقی و خارج از اطلاع او صورت میگیرد و رفتنش جلوی دادگاه یک نمایش میمون‌وار در راستای ماموریتهای محوله از سوی اطلاعات آخوندی است. او در شوهای تلویزیونی اطلاعات آخوندی با یک مأمور پاپیون زده به نام سعید بهبهانی میخواهد این ریل اداری و قانونی در سوئد را حاصل هنرهای«چندوجهی» و ارواح و اجنه پشتیبان وانمود کند.
ادعای مضحکتر و احمقانه تر او اینست که در مزخرف‌گوییهای چهارشنبه ۲مهر، به عنوان یک خبر تر و تازه اعلام کرد که او مجاهدین را وادار به عقب نشینی کرده تا در دادگاه حمید نوری شرکت کنند!!!! این دروغ تنها افلاس و بیچارگی این مزدور را نشان میدهد.
۵ ماه قبل از این در اردیبهشت ماه سال ۹۹ من در مقاله «خشم و جنون یک خودفروخته مفلوک» نوشتم: «زندانیان آزاد شده هوادارمجاهدین، همچنان که رزم آوران سرفراز ارتش آزادیبخش، طبق رهنمود سازمان مجاهدین از طریق سازمانهای معتبر بین‌المللی مدافع حقوق بشر آمادگی خود را برای شهادت علیه دژخیم اعلام کردند ........ تا رژیم نتواند دژخیمش را فراری بدهد».
در آن مقاله نوشته بودم: «..... در این فاصله برای بستن گریزگاههای دژخیم، سازمان و هواداران هر کاری توانستند کردند و بازهم خواهند کرد. شماری شهادت دادند و شمار بیشتری آماده شهادت دادن هستند تا رژیم نتواند دژخیمش را فراری بدهد. بالاترین و مهم‌ترین راهبند بلحاظ سیاسی و حقوقی صدای ضبط شده و منتشر شده رؤسای دژخیم در تهران است و اینکه سابقه امر در سوئد برملا و به ثبت داده شده است...».
این مزدور در ضمن یادش رفته بود که خودش قبلا در ۴تیرماه ۹۹ یک بار دیگر نیز مدعی همین پیروزی پوشالی شده و گفته بود: «سازمان عقب نشینی کرد و مجبور شد که نفرات را بفرستند تا شکایت کنند» و در۱۸ تیر ۹۹ هم گفت نصرالله مرندی و رضا شمیرانی به دوایر سوئد ودادستانی مراجعه کرده و نوار مقیسه ای و رازینی را به آنها داده اند.
در ارتباط مستقیم سیمای آزادی۲۵خرداد ۹۹ من و برادرانم رضا شمیرانی و بیژن ذوالفقاری گزارش مبسوطی از شهادت خودمان در مقابل مقامات قضایی سوئد البته در چارچوبی که به تحقیقات لطمه نزند، ارائه کردیم. تا جایی هم که من میدانم، بعد از آن نیز شمار بیشتری از زندانیان شهادت داده و شمار بیشتری در انتظار شهادت دادن هستند.
آقای ابوالقاسم رضایی معاون دبیرخانه شورای ملی مقاومت هم ۸ ماه پیش در سخنرانی خود در ۱۹ بهمن سال گذشته در استکهلم گفت: «تا آنجا که به سازمان مجاهدین و مقاومت ایران برمی‌گردد ما در این پرونده همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا آمده است از طریق سازمانهای بین‌المللی آنچه را می‌توانستیم و می‌توانیم انجام داده بازهم می‌دهیم تا این دژخیم آزاد نشود و بخاطر جنایات ضدبشری‌اش محاکمه شود».
وانگهی محتویات پرونده با توجه به شهادتهای پی در پی زندانیان هوادار مجاهدین و مدارک و اطلاعات ارائه شده از سوی آنان، به اندازه کافی متقن و قوی است که کسی نمیتواند شکنجه ها و خونهای مجاهدین سر موضع را به نفع اطلاعات آخوندی و به حساب مزدوران نفوذی و توابان تشته به خون واریز کند.
اینجاست که وقتی مصداقی و اربابانش در تهران می بینند با اطلاعیه کمیسیون امنیت و انتشار نوار صدای مقیسه ای و رازینی و رویکرد اکثریت قریب به اتفاق زندانیان آزاد شده، بانکشان زده شده و تیرشان به سنگ خورده است، به تخلیه خشم و کین هیستریک در فاضلاب وزارتی بهبهانی علیه مجاهدین و شخص برادر مسعود پرداخته و ما زندانیان سابق را هم مشمول لجن پراکنی‌های زنجیره ای خود قرار داده اند.
کسانی که زندان بوده اند، بخوبی میدانند که خصوصیات اخلاقی و رفتاری این مزدور نفوذی، بیش از هر چیز به بازجویان و شکنجه گران شباهت دارد. آنها وقتی زیر شکنجه نمی توانستند زندانی را به حرف در بیاورند، با عصبیت تمام، با کثیف‌ترین و رکیک‌ترین کلمات و فحشها تلاش میکردند عقده متعفن خود را خالی کنند تا شاید قربانی را در هم بشکنند که البته در این تاکتیک بطور مضاعف شکست میخوردند. در حقیقت این بازجو و شکنجه‌گر بود که در مقابل زندانی مقاوم در هم می شکست و مستاصل میشد و به فحاشی رو می آورد. مصداقی مزدور هم هر جا تیرش به سنگ میخورد و دستش رو میشود مثل همان بازجوی درهم شکسته آخرین شانس خودش را امتحان میکند و درون فاسد خودش را با فحاشی و لجن پراکنی با عصبانیت و دیوانه وار بیرون میریزد.
یک نمونه بعد از افشاگری آقای فریدون ژورک است که مزدور مصداقی کنترل خود را از دست داده و چون نمی تواند از این فضاحت بزرگ خلاص شود و آنرا تکذیب کند. بنابراین تا جایی می تواند به آقای ژورک فحاشی میکند، کما اینکه بعد از درگذشت زنده یاد محمد رضا شجریان و بیان خاطرات استاد محمد شمس و دکتر طاهرزاده، بار دیگر در قالب یک بازجو و شکنجه گر با فرهنگ لمپنی و فحاشی انجام وظیفه میکند.
ملاحظه میکنید که خیانت و مزدوری آدمی را تا چه اندازه خوار و خفیف میکند که برای اینکه ارباب استخوانی جلویش بیاندازد پاچه هر رهگذری را میگیرد!
بعد از افشاگری آقای ژورک یک تاکتیک دیگر مصداقی اینست که برای سفیدسازی، یک دروغ دیگر را مرتب تکرار میکند که بعد از قتل عام ۶۷ نماینده«منتخب » زندانیان بازمانده در اوین بوده است. این حرفش هم دروغ محض و دجالگری است که از اربابانش آموخته است
بعد از قتل عام ۶۷ کل افراد بازمانده از قتل عام از زندانهای گوهردشت و اوین در یک سالن در اوین اسکان داده شدند که اکنون تعدادی از آنها برادران مجاهد در اشرف ۳ هستند و تعدادی هم در خارج کشور یا در داخل همگی شاهدند که این مزدور مطلقا و هیچگاه نماینده زندانیان نبوده است بعد از قتل عام مطلقا انتخاباتی در بند صورت نمی گرفت تا نماینده ای انتخاب شود، قبل از قتل عام ۶۷ هم تمامی مسئولیتها در بندها توسط هواداران مجاهدین و با هویت سیاسی مجاهدین و در چارچوب روابط تشکیلاتی تعیین می شد. اگر این مزدور شارلاتان روابط پنهانی و جاسوسی خودش با شکنجه گران و اطلاعاتی ها و پاسداران را به حساب نمایندگی افراد بند میگذارد موضوع دیگری است.
مزدور اسقاطی برای مقابله با این آبروریزیها معمولا در بحر طویل‌هایش به من و رضا شمیرانی فحاشی میکند. این که ما مورد نفرت یک مزدور نفوذی هستیم، نشان میدهد که ما چقدر در عصبانی کردن دشمن موفق بودیم و این البته باعث افتخار ماست. بالاترین افتخار همه ما اینست که بعنوان هوادار مجاهدین بتوانم در خط این سازمان ورهبری پاکبازش علیه رژیم ولایت فقیه مبارزه کنم. فحاشی های این مزدور برای ما ادامه برخوردهای پاسداران و شکنجه گران در طول ۱۰ سال زندان است که بخاطر وفاداری به مجاهدین و مسعود رجوی مورد شدیدترین فحاشی ها و هتاکی ها و ضرب و شتم ها قرار میگرفتیم
این مزدور در یک دروغ تکراری دیگر بازهم مدعی شده است که مرا از یونان به اروپا آورده و در خانه اش جا داده است. همانطور که در ۲ اردیبهشت نوشته بودم زمانی که در سال ۲۰۰۰ به آتن رسیدم کانالی پیدا کردم که مرا از آتن خارج کند، وقتی مصداقی مطلع شد با اصرار نزد ما به آتن آمد. من تمامی هزینه انتقال به سوئد را که مبلغ کمی هم نبود یک جا به مصداقی دادم یعنی همان هزینه ای را که باید به قاچاقچی میدادم. مصداقی ازاولی که من در سوئد مستقر شدم اصرار میکرد که چرا میخواهی خانه کرایه کنی در خانه ما بمان. در ۵-۶ ماهی که من در خانه او بودم تمامی هزینه ها و کرایه خانه را به او می پرداختم. او بابت استقرار ما در هال خانه ا ش، ماهی سه هزار کرون از ما میگرفت در حالیکه اجاره خانه او را دولت میداد. من ۶ روز هفته فقط آخر شب به خانه میرفتم و صبح اول وقت هم به دفتر انجمن هواداران میرفتم. در آن زمان اجاره یک خانه تک اطاقه بیشتر از ۲۵۰۰کرون نمیشد.
در پایان یک نمونه از کارکردهای این مزدور نفوذی را خوبست اشاره کنم. او همیشه در جمع هواداران، به طرق مختلف در صدد مإیوس کردن افراد، ایجاد ناامیدی و پاسیو کردن افراد و دو بهم زنی و خراب کردن مناسبات هواداران بود، بعداز ۱۷ژوئن که بسیاری از هواداران به اور آمده و تحصن کرده بودند، این مزدور هم به محل آمده بود و مستمرا به سمپاشی و بدگویی علیه اعضا و مسئولان سازمان بخصوص کسانی که در زندان فرانسه بودند مشغول بود. آن زمان خیلی ها این را به حساب خصوصیات فردی او میگذاشتند، اما حالا خوب می توان فهمید که چگونه انجام ماموریت میکرده است.
 دیر نیست با سقوط خلیفه ارتجاع و آزادی میهن اسیر مزدوران و نفوذی های خیانت پیشه روسیاه و سرافکنده در برابر عدالت قرار گیرند.
به امید پیروزی مردم ایران
نصرالله مرندی
مهرماه ۱۳۹۹- استکهلم