از حمید اسدیان که به عنوان یک کادر مسئول مجاهدین همواره مسئولیتهای زیادی در زمینه های مختلف برعهده داشت، انبوهی مقالات و کتاب شعر و قصه و تحقیقات مستند در باره قتل عام و زندانها و شکنجههای رژیم برجا مانده که بیانگر اندیشه انقلابی و شور و عشق سرکش او به آزادی مردم و میهن، و گویای رزمندگی و پرکاری خستگی ناپذیر اوست.او همچنین دارای تألیفات، کتابها و مقالات و مصاحبه های منتشر ناشده متعددی به ویژه با زندانیان در مورد زندانهاو شکنجه گاهها و قتل عام و نیز خاطرات زندان خودش در زمان شاه میباشد.
در تدوین نخستین کتاب در مورد قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ که از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران با اسامی و مشخصات ۳۲۱۰ مجاهد سر به دار در سال ۱۳۷۸ منتشر شد، حمید اسدیان بیشترین سهم را داشت.
حمید از نوجوانی به فعالیتهای فرهنگی و مبارزاتی روی آورد و در سال۱۳۴۹ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. یک سال بعد، هنگامیکه مبارزه مسلحانه علیه دیکتاتوری شاه گسترش یافت، حمید به طور خودانگیخته راهی فلسطین شد، اما در دبی دستگیر و در فروردین۱۳۵۱ در ایران تحویل ساواک دیکتاتوری شاه شد. او را به کمیته مشترک ضدخرابکاری بردند. او در دادگاه اول به ۱۰ سال حبس و در دادگاه تجدیدنظر به ۵ سال محکوم شد. او نهایتاً در اوایل سال ۱۳۵۶ از زندان اوین آزاد گردید.
حمید در تابستان ۱۳۵۱ به زندان قصر رفت و در آنجا با مجاهدین آشنا شد و مسیر زندگی انقلابی و مجاهدی خود را در آشنایی و پیوندی گسستناپذیر با مسعود رجوی انتخاب کرد. او سالها بعد در مقالهیی نوشت: «دل بهچیزی سپردم که بزرگترین برد زندگیم بوده است».
حمید اسدیان ۵ سال زندان خود را در تشکیلات مجاهدین در زندانهای قصر، اوین و قزلحصار و مجدداً اوین سپری کرد. در فروردین ۱۳۵۶ که محکومیتش تمام شد، با کولهباری از آموختههایش بهویژه در مورد کودتای اپورتونیستهای چپنما، زندان را ترک کرد و بهیاران مجاهد در بیرون زندان پیوست و همراه با آنان در دوران پرالتهاب و حساس انقلاب ضدسلطنتی، مسئولیتهای مختلفی بر عهده گرفت.
او از اولین روزهای انتشار مجاهد در تابستان۱۳۵۸، در هیأت تحریریه نشریه مجاهد نقش برجستهیی در افشای ماهیت و عملکرد ارتجاع حاکم داشت. در آستانه ۳۰خرداد ۱۳۶۰ و هنگامی که خمینی برای محو آخرین قطرات باقیمانده از آزادی ناشی از انقلاب ضد سلطنتی خیز برداشته بود، در بخش محلات و فرماندهی میلیشیا در این بخش، اداره چندین واحد را بهعهده گرفت.
در سال۱۳۶۱بهمنطقه مرزی اعزام شد و پس از مدتی بهترکیه منتقل گردید.در چند ماهی که در استانبول بود، فرصت را غنیمت شمرد و در کنار مسئولیتهایی که بهعهده داشت، بهجمعآوری خاطرات مجاهدین از صحنههای نبرد با پاسداران وحشی و حماسههایی که قهرمانان مجاهد خلق در نبردهای نابرابر در برابر دژخیمان خمینی رقمزده بودند، پرداخت و بهسرعت مجموعه ارزشمندی را بهنام «حماسههای مجاهد خلق، لحظههای انقلاب» گردآوری کرد که بیش از ۱۰جلد کتاب را شامل میشود. در سالهای بعد شماری از این حماسهها با نام همین مجموعه ارزشمند «حماسههای مجاهد خلق، لحظههای انقلاب» در نشریات مجاهد چاپ شد.
تسلیت خانم مریم رجوی
خانم مریم رجوی «فقدان دردناک شاعر و نویسنده دادخواه قتلعام شدگان، مجاهد کبیر حمید اسدیان» را تسلیت گفت و افزود: فقدان دریغانگیز او را بهمسعود، به اعضای شورای ملی مقاومت و همه مجاهدین، بهاعضای خانواده و بستگان و مردم شهر زادگاهش همدان و بهجامعه نویسندگان و شاعران میهنی و انقلابی ایران تسلیت میگویم.
خانم رجوی هم چنین گفت: حمید اسدیان از آن رزمندگان عاشقی بود که قلم را چون سلاحی پرقدرت بهیاری گرفت و هر گاه مثل فردای ۳۰ خرداد سال ۶۰، یا فروغ جاویدان، نبردی رو در رو با رژیم شعلهور شد، جان خود را در طبق اخلاص گذاشت و بهمیدان رزم شتافت. متفکری گرانقدر و نویسندهیی پرتوان بود، اما قبل از هرچیز نویسنده دردهای یک خلق سرکوب شده بود؛ نویسنده رنجهای شکنجهشدگان، نویسنده دادخواه شهیدان و قتلعام شدگان.
عشق او به مسعود که ناشی از صفای روح و انگیزههای والای انقلابی و مجاهدی او بود، در تک تک کلمات، آثار و اشعارش موج میزد و همواره همه را تحتتأثیر قرار می داد.
برترین سلاح او اما صدق و پاکبازیش بود؛ بیآلایش و افتاده و فروتن که پیوسته راه و رسم یک انسان والا و مجاهد بودن و مجاهد زیستن را تعلیم میداد.
حمید اسدیان چشم از این جهان فرو بست. اما با فضیلتهای ستودنیاش، هم چنان بینا و شنوا و زنده و سرشار در میان مجاهدین است.
پیامهای تسلیت اعضای شورا و یاران مقاومت
در اندوه درگذشت مجاهد خلق حمید اسدیان
مهدی سامع
با تأسف بسیار حمید اسدیان رزمنده سلحشور و مجاهد خستگیناپذیر ما را ترک کرد. زنده یاد حمید اسدیان با کارنامه درخشان در مبارزه با شاه و شیخ، با تلاش پیگیر برای افشای جنایتهای رژیم ولایت فقیه در زندانها، با ثبت زندگی عاشقان آزادی و برابری و با پیکار برای تحقق رهایی مردم ایران، به راستی از چهرههای درخشان جنبش مقاومت مردم ایران بود. او مجاهدی شفاف و صریح و دوستی مهربان با عمیقترین عواطف انسانی بود. طی نزدیک به پنجاه سال آشنایی با این رزمنده انقلابی همیشه او را همانگونه دیدم که بود.
از جانب خود و رفقایم در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، فقدان اندوه بار زنده یاد حمید اسدیان را به سازمان مجاهدین خلق ایران، به فعالان و رزمندگان جنبش مقاومت مردم ایران، به خانواده و بستگان او و به همه آزادیخواهان تسلیت میگویم.
مهدی سامع
دوشنبه ۲۴آذر۱۳۹۹ ـ ۱۴دسامبر۲۰۲۰
------------------------------------------------------------
دکتر صوفی سعیدی
درگذشت مجاهد کبیر، حمید اسدیان را تسلیت میگویم. چگونه میتوان غم این فقدان را بیان کرد؟
دنیا با نوشتههای او، اشعارش، درک و احساسش، صداقت و تواضعش، عظمت روح و عواطف انسانیاش جای بهتری بود.
برخی آدمهای نادر دنیا هستند، که حتی در غیبت و بهرغم فاصلهها، مخاطب دائمی باقی میمانند.
٢٨ سال پیش در پاریس با برادر مجاهد حمید اسدیان حضوری آشنا شدم. از سابقه کار و فعالیتم در آمریکای لاتین خبر داشت و در عین تعجب من، توضیح داد که کتاب جین فرانکو در مورد ادبیات آمریکای لاتین را خوانده است.
این کتاب درسی را دانشجویان سال آخر ادبیات اسپانیولی مطالعه میکنند. هنوز هم معادل اثر کامل جین فرانکو تولید نشده است. در دورانی که خبری از اینترنت نبود، او چطور بهترین و کاملترین را انتخاب کرده بود؟
همیشه از حمید اسدیان سپاسگذارم، بهخاطر تشویق هایش همچنین ویراستاری مقالاتی که در مود تجربیات و سفرهای آمریکای لاتین، به همت او چاپ کردیم.
او بهترین توصیف از نحوه نوشتن گابریل گارسیا مارکز را ارائه میداد: "هر سطر که مینویسد کامل است، انگار که هر واژه باید همیشه همانجا باشد."
واقعیت این است که همین توصیف در مورد اثرات حمید اسدیان یکی از تاثیرگذارترین و برجستهترین نویسندگان معاصر ایران صادق است.
هر سطری که نوشت، هر واژه، هر شعر، هر نمایشنامه، هر اثری که خلق کرد، کامل بود. فراتر از آن، بیانگر صدای مردم و مقاومت بود.
برادرم حمید- باز هم تکرار میکنم، از انسانهای نادر دنیا بودی، که حتی در غیبتت و بهرغم فاصلهها، مخاطب دائمی خواهی بود.
دکتر صوفی سعیدی
-----------------------------------------------------------------
حسین سعیدیان
تسلیت بهمناسبت درگذشت شاعر مقاومت برادر عزیزم حمید اسدیان
حمید عزیز را هم از دست دادیم. چقدر غمانگیز و باور نکردنی. تسلیت فراوان به خانم و آقای رجوی. واقعاً که چه غم بزرگی. چگونه باید تسلیت گفت؟
دوست، برادر، شاعر، نویسنده، یار و همرزم عزیزم با یک دنیا احساسات و مسئولیت بسیار عمیق و انقلابی بهدنبال جمعآوری اطلاعات شهدای مقاومت بود. با عشق و جدیت هر سرنخی را برای جمعآوری جزییات شهدا (مثل تاریخ شهادت، عکس، خاطره و یا نوشته ایی) دنبال میکرد. با احساس و با عشق به آزادی و وطن شعر میسرود و قصه میگفت و کتاب مینوشت. چه حیف و چه زود او را از دست دادیم. قلب نازنین او بالاخره آرام گرفت. باورش سخت و خیلی درد آوره. روح و روانش شاد.
دکتر حسین سعیدیان
---------------------------------------------------------
محمد اقبال
حمید اسدیان جاودانه شد
همسنگر چهل و چند سال، هم رزم و دوست و برادر و رفیق سالیانم، مجاهد قهرمان خلق حمید اسدیان جاودانه شد...
خون می گریم
میدانم جگر برادر مسعود و خواهر مریم خون است. . سرتان سلامت باد.
نازنین یاری که پر کردن جایش بسا دشوار است.
شاعر، نویسنده، مسئول تشکیلاتی، مسلط بهلحاظ سیاسی و جنگ سیاسی، تخصص در جمعآوری کمکهای مالی
چه روزها و شبهایی را در پاریس سپس در عراق سپس در پاریس و باز هم در عراق و باز هم در پاریس با هم گذراندیم. آنقدر که هر چه او تعریف میکرد می گفتم تکراری است و هر چه من حکایت میکردم او میگفت شنیدهام تکراری است
عزیزی که خود خود خودش بود
وقتی میخواست حکایتی یا مطلبی یا حتی قصهیی بگوید یا بحثی بکند، سیاسی یا شعری، یا یادی از یک دوست و یک یار شهید و سر بهدار، اول دستش حرکت میکرد بعد شانههایش بعد تنش بعد چشمانش بعد صورتش بعد لبهایش همه با هم دست به دست هم میکردند، یعنی او دست به دستشان میکرد تا مطلب را برساند، میرفت توی وجودت با تمام وجودش و جزیی از وجودت می شد
آخ وقتی انتقادی میکرد، بهخصوص در جمع، درون سوختهاش را دلسوزیش را با تمام وجود به تو منتقل میکرد، آنچنان که همراه با او میسوختی، آتش می گرفتی و شرمگین تغییر میکردی.
انقلابی سالیان سال حمید اسدیان که با نام کاظم مصطفوی هم شعر میگفت و مینوشت جاودانه شد.
تلاش کنیم جایش را پر کنیم، فقط این طور آرام خواهیم گرفت. من این تعهد را با بضاعت اندکم میدهم، بهخاطر حمید جانم.
او بیهمتا بود
تسلیت به مسعود و خواهر مریم
ای نفس آرام یافته به سوی پروردگار خویش باز آی، او از تو خوشنود و تو از او راضی، پس در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.
محمد اقبال
من ینتظر
-----------------------------------------------------------------
گیسوشاکری
مرگ تو رودی ست از ریحان سبز
که به کهکشان میریزد
"حمید اسدیان"
نازنین حمید اسدیان انسانی صادق، مهربان و فروتن . شاعر، نویسنده و محققی متعهد و توانمند. مجاهدی همیشه در صحنه رزم بر علیه دیکتاتوری و جانفشان در راه آزادی مردم ایران از چنگال اختناق و نابرابری. از میانمان پر کشید.
در غم از دست دادنش با مسعود و مریم، یاران مقاومت و هم رزمانش، خانواده و جامعهٔ هنری همدردم و بسیار اندوهگین.
یاد عزیزش همیشه روان است در دریای بیکران عشق و آزادی
گیسو شاکری
۱۴دسامبر۲۰۲۰
--------------------------------------------------------
خسرو شهریاری
حمید عریز! هنوز باورم نشده که دیگر نیستی و از میان ما رفته ای. چه حیف! حمید اسدیان، پژوهشگر، نویسنده و شاعر مقاومت و زندانی و مبارزی خستگیناپذیر در دوران شاه و شیخ. چه داستانها که از دیدارهایت با غلامحسین ساعدی داشتی که هر بار فرصتی فراهم میشد، بخشهایی از آن را برایم خندهکنان میگفتی. چه داستانها داشتی از زندان و مقاومت و دیدارت با مسعود در زندان. چه گفتنیها از مبارزه در زندان و مبارزههای مجاهدان. حمید، گرامی! همیشه در دل ما و تمام مبارزان اهل قلمی. یادت همیشه ماندگار.
۱۴دسامبر۲۰۲۰
خسرو شهریاری
----------------------------------------
سهیلا دشتی
به برادر عزیزم حمید که رفتن اش یاد آور عشق بی پایان او به راهش بود
در این سرزمین چیزی هست که باید برایش جنگید
در این سرزمین عشقی هست که برایش جانها داده اند
آه در این خاک چیزی هست
که میشود بر هر ذره اش نماز گذاشت
در این درد چیزی هست که حیرت افزون می کند
دردی غریب
با غروری عجین
آمیخته با عشقی که او نثار خاکش کرد
و او حجت بودن
انسان بودن
را
آینه شد!
سهیلا دشتی