چهل و دو سال از دزدیدن انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران توسط آخوندها و در راسشان خمینی گذشته است. چهل و دو سال آخوندها فرصت داشتند تا عمق گنداب ایدئولوژی ارتجاعی و ضد بشریشان را به مردم نشان دهند. چهل و دو سال هر کاری که دلشان می خواست با کشور و مردم کردند. ترشحات مغز علیل خود و پیشینیانشان را به اسم "قوانین شرع" بر ایران حاکم کردند. هرکس را هم که با آنها و افکارشان مخالفت کرد و بخصوص آنهایی که گفتند "این اسلام نیست" را گرفتند و بستند و شلاق زدند و کشتند. اما بیش از هر کس و گروهی به خود "اسلام" لطمه زدند و آبروی "اسلام" را بردند. خمینی فشرده و خلاصه افکار ارتجاعی اش را در قالب "قانون اساسی ولایت فقیه" به مردم ارائه داد و با حقه و تزویر و به کمک آخوندهای همدستش و با سوء استفاده از شرایط کشور و اعتقادات مردم به تصویب رساند.
این وسط اما، سازمان مجاهدین خلق که آنها هم به اسلام معتقدند (و البته اسلامی سراپا متضاد با اسلام آخوندها)، رسما و با صدای بلند اعلام کردند که به آن قانون اساسی رای نخواهند داد. از آنروز جنگ و رویارویی آخوندها با مجاهدین وارد فازی جدید و رو در رویی علنی شد و ادامه یافت. آخوندها تلاش کردند نشان بدهند که مجاهدین مسلمان نیستند تا به همین دلیل همه شان؛ حتی "روزنامه فروششان" هم اعدام شوند. اما مجاهدین همچنان می گفتند: این اسلام نیست. مجاهدین در مقابل اسلام خودشان را ارائه میدهند و "ایدئولوژی اسلام انقلابی" را چسب تشکیلات و در راستای مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه سالیان با رژیم شاه و بعد هم با رژیم آخوندها معرفی می کنند. در این چهل و دو سال به کمک همین ایدئولوژی از کوره راههای سخت و صعب العبور گذشته اند، بیش از صدهزار شهید داده اند و همچنان با تشکیلات منسجم و آهنین به مبارزه برای سرنگونی آخوندها ادامه میدهند. نظرات و اعتقاداتشان برای حکومت آینده را هم که بی تردید برخاسته و بیرون کشیده شده از "ایدئولوژی اسلامیشان" است، در چارچوب مصوبات شورای ملی مقاومت و برنامه ده مادهای خانم رجوی به وضوح بیان کرده اند. اگرچه رفتار و کردار و گفتار آخوندها باعث شده که بخش قابل توجهی از مردم نسبت به دین اسلام بدبین بشوند، اما بخش قابل توجهی از مردم نیز به دلایلی نظیر حضور سازمان مجاهدین "مسلمان" در صحنه، فساد آخوندها را به حساب اسلام نگذاشته اند و حساب آخوندها را از حساب اسلام و مجاهدین جدا کرده اند.
اما سالهاست و البته این روزها بیشتر؛ عده ای به اصطلاح روشنفکر و برخی از بریده گان از خانواده مقاومت مردم ایران، که توان مبارزه با آخوندها را از دست داده اند و یا از اول نداشتند، بساط "روشنگری"! و "مبارزه"! علیه اسلام را پهن کرده اند. در رسانه های مختلف نوشتاری و گفتاری دم از لزوم مبارزه با اسلام و فرهنگ اسلامی و اسلام زدائی از ایران می زنند. گفته های اغلب غیر مستند فراوانی علیه اسلام و مقدسات و پیشروان و رهبران تاریخی اسلام منتشر می کنند. این توهم را می پراکنند که گویا اسلام همان است که آخوندها می گویند و فساد فراگیر کشور ما ناشی از اعتقاد و حضور اسلام است و مشکل اصلی مردم ایران دین اسلام است. همچنین تلاش می کنند بگویند که مجاهدین به دلیل داشتن ایدئولوژی اسلامی توان سرنگونی آخوندها را ندارند وبه همین خاطر اگر هم سر کار بیایند بدتر از رژیم آخوندی هستند . نسخه قرن بیست ویکمی همان حرفی که اپورتونیست های چپ نما در سال ۵۴ زدند و سازمان را متلاشی کردند و در واقع بزرگترین خیانت را به مبارزات آزادیخواهانه تاریخ معاصر ایران کردند. بزرگترین خدمت را به ساواک وشاه کردند وبالاترین راهگشایی را برای خمینی کردند که همه اهرمهای قدرت را در دست بگیرد. اینها عمدا مجاهدین و نقش ایدئولوژی اسلامی شان در اینهمه سال مبارزه بی امان و همچنین التزامشان به مصوبات شورای ملی مقاومت را نادیده میگیرند. در یک کلام بجای مبارزه موثر با آخوندها و افکار پلیدشان، به مبارزه برای "براندازی"! اسلام از کشور پرداخته اند. "مبارزه" ای البته بدون زحمت و بی نیاز به پرداخت و گذشتن از جان و مال و خانواده. مبارزه ای که قبل از هرکس خود آخوندها از آن استقبال می کنند زیرا میدانند که از این مبارزه ضرری به آنها نخواهد رسید که سهل است، با کمی حقهبازی و با بکار گرفتن برخی مزدورانشان، میشود نوک تیز آن را به سمت مجاهدین برگردانده و مورد استفاده سیاست شیطان سازی قرار داد. در یک کلام مبارزه به اصطلاح "فرهنگی" علیه اسلام در شرایط فعلی ایران، به سادگی تبدیل به مبارزه علیه مجاهدین شده و در خدمت نظام آخوندهاست. این را وزارت اطلاعات بهتر از همه میداند زیرا خودش در این میدان با تمام تلاش و امکانات حضور دارد. حاصل این به اصطلاح مبارزه علیه اسلام هم چیزی نیست جز:
- از یکسو پراکندن توهم آرزو و تلاش برای متلاشی کردن سازمان مجاهدین؛ یعنی تنها نیروی سراسری مسلمان ایرانی که تمام نیرویش را صرف سرنگونی نظام آخوندی می کند و در عمل تنها امید مردم برای براندازی نظام آخوندی و ممانعت از متلاشی شدن کشور که حاصل ادامه حکومت فاسد آخوندها خواهد بود.
- و از سوی دیگر سوخت رساندن به وزارت اطلاعات و دستگاه تبلیغاتی خامنه ای جنایتکار برای جا انداختن این ادعا که مخالفین برانداز موضوع دعوایشان دشمنی با اسلام و اعتقادات مردم است و نه عملکرد جنایتکارانه و ضد مردمی آخوندها.
نتیجه اینکه کسانی که نوک تیز پیکان مبارزاتشان را به سمت اسلام و حضور دین اسلام در کشور ایران نشانه رفته اند بدانند که نا خواسته (و اغلب خواسته)، انرژی و وقتشان را برای ماندگاری بیشتر آخوندها به کار گرفته اند. برای مبارزه به اصطلاح فرهنگی با آخوندهای حاکم بر ایران و ایدئولوژی و افکار ارتجاعی شان نیازی به کوبیدن اسلام و مجاهدین نیست. این ضربه زدن به مبارازات آزادیخواهانه مردم ایران است.