در این خوش خدمتی و اثبات سرسپردگی او در کانال یوتیوب همفکر و همکار اطلاعاتی خود، اسماعیل یغمائی و تلویزیون وزارتی میهن تی وی که در واقع بخشی از بلندگوهای وزارت اطلاعات آخوندها در خارج هستند، از این شاخه به آن شاخه میپرد و ضمن ردیف کردن یک سری حرفهای بی سر و ته و اراجیف آخوند پسند نسبت به سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، ژست مضحک ضد رژیم و مردم دوستی گرفته و ضمن عادی جلوه دادن و ضرورت رفت و آمد به ایران، بادی به غبغب انداخته و مدعی میشود که من اگر بدانم آخوندها من را نمی کشند، فردا صبح میروم، حتما میرم ایران. فردا صبح هم میروم.
بنظر میرسد که امر بر این آقای وکیل مشتبه شده است و فکر میکند که آخوندها برای او و امثال او بجز مزدوری درخارج کشور ارزش دیگری قائلند. برای رژیم، این جناب وکیل و همکاران اطلاعاتی آنها تا زمانی بدرد میخورند که بر علیه مقاومت ایران، در اینجا و آنجا صحبت کنند، نرخ پرداخت از جانب رژیم نیز بر این اساس پرداخت میگردد و گاها از طریق بانک، در درون پاکت، هنگام صرف چای و قهوه در کشورهای مختلف اروپایی و یا در پیتزا فروشی ها تحویل داده میشود.
البته این کاملا روشن است که وقتی موعد مصرف او در اروپا به سر آید و دستور بازگشت به ایران دریافت کند و سر از هتلهای چند ستاره در تهران در آورد، آخوندها نه تنها به او کاری نخواهند داشت و خبری از خدای ناکرده زندانی و کشتن ایشان (به ادعای خودش) نخواهد بود، بلکه بر عکس، برای او مصاحبه های روزنامه ای، رادیوئی و تلویزیونی رنگارنگ ترتیب خواهند داد تا ایشان بتواند کینه خود را نسبت به آزادی، دموکراسی و مقاومت ایران برای اربابان ریش دار و عمامه به سر خود شیرفهم کند. شاید بلیطش ببرد و موفق به دیدار مرجع تقلید خود و دیکتاتور و جلاد اعظم، خامنه ای نائل شود. اما فعلا که وجود این وکیل حامی رژیم در اروپا بیشتر لازمست، و هنوز بلیط سفر ایشان و ابلاغیه حضور در تهران از جانب وزارت اطلاعات صادر نشده است .
محمدرضا روحانی احتمالا برای اینکه دیگران فکر نکنند که او مبلغ و مزد بگیر رژیم اهریمنی و وکیل کش آخوندها است، در انتهای صحبتهایش با تلویزیون معلومالحال میهن تی وی در ۵ اسفند ۱۳۹۹، مدعی میشود که بسیار خواهان این است که گروههای سیاسی خارج از کشور در جهت همبستگی و همکاری بیشتر با هم کار کنند و به بیانی از انها دعوت می کند که مثل خود ایشان آستین ها را بالا زده و در جهت بد و بیراه گفتن به مجاهدین و شورا فعال شوند و همچون خود ایشان رتبه و مقامی در لیست جارچیها و حقوق بگیرهای وزارت اطلاعات بدست آورند و شاید انعامی نیز دریافت کنند. البته اگر مثل بمب به دستهای بلژیک گیر نیفتند.
این وکیل شارلاتان و حقه باز در گفتارهای خود، زمین و زمان را به هم می بافد تا خوش خدمتی و استخدام خودش را برای اهداف آخوندها پنهان کند و برای این کار قطاری از ادعاهای بی سر و ته و نامفهوم و صد البته هدفمند را پشت سر هم تکرار میکند.
شنیدن حرف های بی سر و ته، ادعاهای بی رنگ و لعاب و بی خطر، دروغهای مکرر، خیزهای ایشان برای کسب امتیاز از گشتاپوی آخوندی، اثبات خوش خدمتی به آخوندها و انتظار دریافت وجوهی مشابه مبالغی که بمب به دستان گردهمائی پاریس دریافت کرده بودند، همه و همه بیانگر دگر دیسی ضد انقلابی این به اصلاح وکیل است که گویا وظیفه او فقط دفاع از آدم کشان و آدم کشی است، آنهم در کانالهای اینترنتی دوستان عزیز خود چون اسماعیل یغمایی و میهن تی وی.
انحطاط و سقوط پر شتاب جناب آقای وکیل پر مدعا که اکنون به مهره و مزدور رژیم آخوندها در خارج از کشور تبدیل شده است، البته بی خود و بی جهت و ناگهانی نبوده است. نباید حرفهای این آقا را به حساب پیری و زوال عقل، به حساب فریب خوردگی اتفاقی و یا اجبار، یک تصمیم ناگهانی و یکشبه، یک کشف استثنایی در باره مجاهدین گذاشت، آنهم در موقعی که دیگر اعضای بمب به دست این باند که قرار بود بعد از کشتن هزاران تن در پاریس با خیال راحت در خانه ییلاقی وعده داده شده وزارت اطلاعات مشغول استراحت باشند، و الان در عوض باید سالهای سال به همراه سردسته خود، اسدالله اسدی، روزها و ماههای عمر ننگین خود را در پشت میلههای زندان در بلژیک سپری کنند. نخیر، حرفهای روحانی کاملا با حساب و کتاب است. آخر ناسلامتی ایشان درس حقوق خوانده است. موضع و ضدیت او در رابطه با مقاومت ایران و شخص آقای مسعود رجوی که در اعلام آن، ظاهراً خیلی هم عجله دارد، بیانگر این نکته انکار ناپذیر است که ایشان در فکر اینست که نکند از قافله مزدوران عقب بیافتد و مبادا سهم او از مراحم آخوندها کمتر از دیگران باشد.
با این استدلال باید گفت دیدار ما در ایرانی آزاد و در دادگاهی که وکلای واقعی مردم، وکیل ضد مصالح مردم، روحانی و امثال او را محاکمه خواهند کرد و نتیجه این دادگاه بیش از پیش برای همه روشن است، بویژه برای محمدرضا روحانی.