محور گفته هایشان حول دو موضوع می چرخد. اول اینکه سازمان مجاهدین به اسامی دفترچه سبز دسترسی دارد و یاید هر چه زودتر این اسامی را در اختیار عموم بگذارد و موضوع دوم که شاید به نظر خودشان مهمتر است، اینکه مزدوران از خود مجاهدین بودند و برخی پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا می کنند که مجاهدین از موضوع بمب گذاری در بزرگترین تجمع ایرانیان در جهان خبر داشته اند.
در بین واکنش های سراسیمه ادعاهای محمد رضا روحانی در خور توجه است. قبل از هر چیز باید به این نکته اشاره شود که نه تنها روحانی، بلکه کسانی که به شیطان سازی علیه مجاهدین مشغول هستند به اعتبار مدتی که هوادار یا عضو سازمان و یا عضو شورا بوده اند، مورد توجه وزارت اطلاعات قرار گرفته اند. این مشابه روند تواب سازی در زندانها و به خدمت گرفتن آنان برای جاسوسی و سرکوب علیه دیگر زندانیان است که برای همگان آشکار است. توابان گاه از پاسداران شکنجه گر پیشی گرفتند و نه تنها همفکران سابقشان را لو دادند بلکه دست در دست پاسداران آنان را شکنجه کردند و به آنان تیر خلاص زدند
محمد رضا روحانی، وکیل سابق، مدعی امروز در یکی از مصاحبه هایش از بهنام محجوبی می گوید! اما از آنجا که ما را متهم می کند که همه نوشته ها و نظرات مان را مسعود رجوی برای ما می نویسد، نقش موفق الربیعی، شکنجه گر معروف مالکی، نخست وزیر اسبق و پادوی قاسم سلیمانی در عراق را اجرا می کند. (الربیعی می گفت همه مجاهدین شستوی مغزی شده اند)، می گویم قیاس به نفس می کند. چون حداقل این زحمت را به خودش نداده که نوشته ای را که به دست او دادند را یکبار بخواند و یا از منبعی تحقیق کند. او بهنام محجوبی را «بهنام مححوبی» می خواند و با اطمینان می گوید او از خطه شیراز است. بهنام محجوبی در روستای کوار در حوالی کرمان دفن شد.
برای شناخت این بازی های شناخته شده رژیم که به نظر خودشان بی اعتباری سازمان مجاهدین است، اما در نفس خود ضدیت با هر گونه مبارزه ای بر علیه رژیم را دارد، دو مورد را توضیح می دهم.
چرا بهنام محجوبی جاودانه شد و چه ربطی بین شهادت بهنام محجوبی و شیوه های رژیم برای خاموش کردن هر صدای مخالف واقعی وجود داد. چرا رفتن و پروازش ایرانی را سوگوار کرد؟ پیکر بی جان بهنام محجوبی را یک هفته در بیمارستان نگاه داشتند، تا بگویند هر کاری از دستمان می آمد برایش کردیم. پزشکی که مأموررسیدگی به وضیعت او بود در رسانه اجتماعی به نام پزشک امنیتی معرفی می شد. بهنام محجوبی درویش گنابادی دو سال قبل در درگیریهایی که به علت حمله به خانه آقای تابنده، قطب دراویش گنابادی شد و دهها نفرمجروح شدند دستگیر شد. برای خودم این سئوال است مگر یک درویش چه خطری برای ولی فقیه می تواند داشته باشد.
در یک ویدئو که از طرف کلیسای کوروش در هلند در رسانه های مجازی پخش شده، عضو ارشد، پاسدار امنیتی که خود را جواد معرفی می کند، در مورد اتفاقات خونین دراویش گنابادی در خیابان پاسداران تهران اعترافاتی می کند. او در این اعترافات می گوید که در پول غرق بوده است و اتفاقات خیابان پاسداران برنامه ریزی از طرف نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات بوده است. محمد ثلاث به جرم نکرده اعدام شد. می خواستند بهنام محجوبی را در زیر شکنجه های طاقت مجبور به اعتراف کنند. بهنام اعتراف نکرد و در فایل صوتی که به خارج از زندان فرستاد در مورد شکنجه ها گفت و جمله ای تاریخی در این فایل، واقعیت وجودی رژیم را بار دیگر تعریف می کند. او می گوید: " در این جا افول انسانیت را دیدم." بهنام با سر خم نکردن در مقابل جلاد خون آشام جاودانه شد و در تاریخ مبارزاتی مردم ایران از او یاد خواهد شد.
روحانی می خواهد از شهادت بهنام محجوبی برای خود پیشنه ای نیز بسازد، آقای تابنده قطب دراویش گنابادی را همکار خود خطاب می کند. قبل از همه خود دراویش گنابادی قدر و مرتبه ایستادگی در برابر زور را می دانند و برایش جان می دهند و از کسی که مردم را برای رفتن به زیر عبای ملا تشویق می کنند نه همدردی می خواهند و نه تسلیت!
رژیم تمامیت خواه و آدمخوار ولایت فقیه سر آن را دارد که همگان را از جنس خود کند و تابع نظرات ولی فقیه. حال هر کس که باشد، تحمل وجودی او را ندارد.
مورد دوم:
هادی ثانی خانی در بخشی از نامه افشاگرانه اش می نویسد که به او گفته اند که یک مصاحبه تلویزیونی بیش از دوازده مقاله ارزش دارد و برای همین هم به این تلویزیونهای قارچ مانند مثل ریگ پول خرج می کند و در همین ارتباط می نویسد که یکی از جیره خواران به نام زندی به او گفته است که پارسا سربی گرداننده تلویزیون اینترنتی”مردم تی وی » نفر ما و مجری کارهایی است که از طریق راستگو و محمد کرمی برای او مشخص میکنیم . وزارت اطلاعات مواجب سربی را از طریق راستگو میپردازد. سفارت رژیم در تیرانا ترتیب مصاحبه بریده مزدوران با این تلویزیون را میداد. کرمی وراستگو اسامی مزدورانی را که سفارت مشخص میکرد از یک هفته قبل همراه با سؤالات به سربی میدادند. سؤالات وپاسخها را هم به بریده مزدور موردنظر میدادند تا برای روز مصاحبه حفظ کند یا از رو بخواند. سربی از قبل آگهی میکرد. در این مصاحبهها، همهچیز حتی کلمات نیز توسط مأموران وزارت اطلاعات مشخص میشد و مزدوران همه آن حرفها را علیه مجاهدین میگفتند».
با توجه به این داده ها اگر به نامه هادی ثانی خانی بیشتر توجه کنیم متوجه می شویم که رژیم برای بیرون کردن مجاهدین از میدان مبارزه از هیچ کاری فروگذار نمی کند. وی از میزان پول بی حسابی که رژیم برای تبلیغات بر علیه مجاهدین صرف می کند می نویسد. همچنین از نقش مسعود خدابنده در ترتیب دادن مصاحبه های قراردادی با رسانه هائی چون بی بی سی و روزنامه های آلمانی پرده بر می دارد. خواندن این نامه را به همه توصیه می کنم.
در همین ارتباط یکی از کسانی که زمانی تلویزیونی اینترنتی داشته و مزدوران شناخته شده مهمان همیشگی اش بوده اند، در ارتباط با سعید بهبانی چرخاننده، میهن تی وی، می گوید: تلویزیون میهن تی وی “تحت اجاره، مصداقی است»، درست خواندید تحت اجاره !!! حتما از همان شیوه و روشی که زندی برای پرداخت پول به سربی استفاده می کند، برای بهبانی نیز استفاده میشود. روحانی و مصداقی که تلویزیون تحت الاجاره اش پای ثابت برنامه های بهبانی هستند.
در یکی از این برنامه ها وکیل سابق و مدعی کنونی می گوید که پیری عیب نیست. حتما که پیری عیب نیست . اما عیب و زشتی آنجاست که وکیل سابق جبهه عوض می کند و در کنار پاسداران سعی بر نفی مبارزه دارد. به جملات زیر، در مورد شیوه مبارزه بر علیه رژیم که عینا از او نقل شده توجه کنید:
«در مورد کاری که درخارج از کشور می کنیم این است که دنبال تحریم خشک و خالی نریم برای اینکه روزی روزگاری امکان بروز تملایات مردم وجود نداشته باشه. رژیم اینقدر ضعیف شده که مردم می تونن حرف بزنن حرکت کنن اجتماعات هر روزه در کشور تشکیل میشه و حیف است که از این موقعیت برای صدمات واقعی زدن به رژیم استفاده نشه. بخصوص که این روزا آقای بایدن با رفقای ن اروپائی اش میخوان مشکلات خودشون برای حفظ منافع شون رو با آخوندها کم کنن و آخوندها هم ناگزیر هستن یک چهره جدی تر از جهت حمایت مردمی نشون برای جذب مردم می خوان چهره مردمی تری از خودشون نشون بدن طبیعی است. ما دیگه دنبال نازکی کار و کلفتی نون نباید توی خارج از کشور نباشیم. ما باید هر کدومون یه سلول درست کنیم یعنی مفهموم تحریم فعال را مطرح کنیم تحریم فعال ما شکل خاصی از مبارزه را به مردم تحمیل کنیم ببخشید پیشنهاد کنیم. نه مردم خودشان در میدان مبارزه هستند بهتر می دونن! من دیدم که نوشتن نه به بیعدالتی و هرکدوم یه دونه شعار بنویسن خیلی راحت کار میشه. نه به جنگ، نه به پولشوئی کار سخت و سنگینی نیست و خیلی را شناخت آدماهائی که در این بازی شرکت می کنند می شود به اینان مراجعه کرد و به ایشان گفت به بسیجی ها می شود گفت که از شما سوء استفاده می شود. فرودستان اجتماعی از همین نیروهای انتظامی هستند. این ها با مردم اشتراک منافع دارند. بنا براین می توان تلاش کرد که هر حوزه رای گیری را هدف تحریم فعال کرد. نه برای سوزاندن! ایجاد بحث در دانشکاهها، در مدارس ! تحریم فعال، را تبدیل کنن به یه شکل فعال نقص و کمبود ناشی از بی توجهی ماست مصالح ملی را فدای اختلافات گوناگون می کنیم جبهه اتحاد عمل را فدای تملایات گروهی می کنیم. حداکثر اتحاد عمل در تقویت همین جنبش است. شناخت اینا خیلی ساده است اینا بسیجی هستند و میشود به اینها مراجعه کرد و گفت که کاری که می کنند بد است »
اوج مبارزه آقای وکیل را آشکارا می توان دید. أقای وکیل فقط یک جا از روی نوشته اش اشتباه می خواند و می گوید باید شکل خاصی از مبارزه را به مردم «تحمیل کنیم» و بلافاصله معذرت خواهی می کند. نوع مبارزه اش حرف زدن با بسیجی هاست. این جملات نشان می دهد که روحانی با انتخابی آگاهانه، به سطح و سقوطی پائین تر از اصلاح طلبان حکومتی نزول کرده است. روحانی به خوبی می داند که تمام حرفهایش بر این محور است که تشکیلات مبارزاتی را که سالها برای آن خونها داده شده است را نفی کند و تازه بنشینند و با کسانی که روزانه با دستور آتش به اختیار خامنه ای می کشند، خانه های مردم را بر سرشان ویران می کنند، سوختبر ها و کولبرها را با تیر مستقیم هدف قرار می دهند، وارد گفتگو شوند.
وقتی که وکیل سابق، جبهه عوض می کند و در کل مبارزه را نفی می کند، انتظار بیشتری از او نمی توان داشت. اما یک مورد را برای طنز یادآوری کردن بد نیست. وکیل سابق در مورد بمب گذاری ناموفق رژیم در گردهمائی ۲۰۱۸ پاریس باد به غبغب می اندازد و درست در همان خطی که رژیم برایش گذاشته می گوید ببیند ۷۵٪ از تروریست ها از خودشان بوده اند، حتما می خواهد بگوید که حساب حالی اش می شود. باید از این مدعی امروز پرسید اگر بخواهی درصد سه نفر را از بین دهها هزار نفر حساب کنی، چند می شود.
در نهایت برای روحانی و همگنان اش که روزی خودشان را از دست وحشی ترین دیکتاتور طلب می کنند جملاتی از نامه آرش صادقی و سهیل عربی، در مورد زندانی سیاسی دیگری به نام سیامک مقیمی ۲۵ ساله که بارها به علت شرایط طاقت فرسای زندان دست به خودکشی زده است را نقل می کنم. این نامه به تازگی در فضای مجازی انتشار پیدا کرده است.
«انقلاب در جامعه ای که در آن آرزوهای بزرگ وجود ندارد و تکامل انتظارات و مطالبات رخ نمیدهد؛هرگز به وقوع نخواهد پیوست،انقلاب آنگاه رخ میدهد که اختلاف بین ارزشهای تحمیل شده توسط حاکمیت،سنت،یا مذهب با واقعیت های حیات اجتماعی،علت اصلی مخالفت توده ای با یک رژیم و تحقق یک انقلاب است.
آرزوی بزرگ ما ساخت جهانی بدون زندان و چوبه های دار است،جهانی بدون حکومتهای مستبد و ستمگر،جهانی بدون تبعیض و تضاد طبقاتی... »
و این همان انقلاب و تغییر خواستاری است که مجاهدین برایش مبارزه می کنند که نشانگر خواست مردم است و پایه اجتماعی دارد. حال بفرمائید فرمان تعامل دهید و با بسیجیان صحبت کنید.